1-در راه رسیدن به هدف چه چیزی باعث استقامت و استحکام می شود؟
2- آیانزدیک شدن به هدف پا یان کار است؟
3-آیا هدف و وسیله چقدر در بزرگی شخصیت فرد تاثیر گذار است؟
صدایی از دور می خواندت
از فرا سوی آسمانها
ای بنده من رمضان رفت
برایت هدایایی فراهم کرده ام
بیا وبرای ان همه عبادات و صبر
اجر و مزد ات را دریافت کن
ماهی پر از برکت و خیر را
در پشت سر گذاردیم وبرای عیدی بزرگ به انتظار نشستیم
باشد که اجر و مزد یک ماه صبر بر گرسنگی و تشنگی را
بر برگی از شقایق بنویسند ودر سجاده نماز عید برایت هدیه کنند
و چه زیباست صبری که در نگاه، گویش،و درخوردن و رفتار تو بود
وملائک تورا تخسین و کْرنش کردند
تو آنچنان بزرگوار ی که اشک حسرتی از اتمام شهر الرمضان در چشمانت جاری گردیده
گوارای وجودت باد این عید و همه اعیاد
انا انزلناه فی لیلة القدر
روزه گرفتن، بدون باز داشتن چشم و گوش و زبان از خطا و لغزش، فقط گرسنگى کشیدن است و بس!
باید پس از گذراندن هوا و هوس در کوره «استقامت»، با پتک سنگین «نه»، سر شیطان نفس را کوبید! آن گاه، دل را صیقل و با آب «توبه» شستشو داد؛ تا همچون آینه، نور حق بر آن بتابد و صفات عالیه در آن انعکاس یابد ...
رمضان، ماه نزول قرآن، ماه نزول «فرشته ها» و «روح» (1) بار دیگر از راه رسید . دوباره سفره ضیافت الهى گسترده شد و پرهیزکاران به مهمانى خدا دعوت شدند! در این ماه اگر تمامى اعضاء و جوارح روزه باشد؛ حتى خوابیدن و نفس کشیدن نیز عبادت و تسبیح است . (2)
ماه غلبه بر شیطان درون و بیرون و بى اعتنا شدن و بى توجهى به ظواهر فریبندهاى است که کمترین توجه به آنان، نورانیت درون را خاموش مىکند! ...
ماهى است که در شبهاى قدر آن باید، « دفترچه بیمه» زندگى را به مُهر « تمدید اعتبار» امام زمان (عج) ممهور ساخت؛ زیرا در غیر این صورت، دیگر تحت پوشش ولایت نخواهیم بود!
«رمضان، ماهى است که ابتدایش رحمت، میانهاش مغفرت و پایانش آزادى از آتش جهنم است.» (3)
اگر دل، در این ماه، بهارى نشد؛ همیشه سال، پائیزى و سرد است .
سالکان، این ماه را به رفع تکلیف نمىگذرانند ... آن جا که مىتوان با قطره اشکى در نیمههاى شب، انبوه آتشى را خاموش کرد؛
آنجا که فرشتگان، به نزدیک ترین مدار زمین رسیدهاند؛
آنجا که شیاطین در « بند» هستند؛
آنجا که درهاى جهنم بسته است، درهاى رحمت باز؛
و ... آنجا که روزه سپر است از آتش!
چرا غفلت؟!
حال که « ایاما معدودات»، بهترین فرصت براى تزکیه نفس و « لعلکم تتقون» (4) شدن است،
چرا کسالت و تنبلى؟!
باید از لحظه لحظه این ماه استفاده کرد و از روزها و شبهایش بهرهها گرفت؛ تا موفق به دریافت « کارنامه قبولى» شد!
و باید قدر شبهاى «قدر» را دانست؛ بخشنده مهربان منتظر است تا « یا رب» بخشش خواهان را بشنود:
شب خیز که عاشقان به شب راز کنند گِرد در و بام دوست پرواز کنند
هر جا که درى بود، به شب مىبندند الا در دوست را که شب باز کنند
و آنان که عمر خود را صرف اطاعت از دستورات الهى کردهاند، به همه شبهاى ماه رمضان توجه دارند و مىگویند:
هر شب، شب قدر است، اگر قدر بدانى! ... "مهدى محدثى" پىنوشت ها:
1 . تنزل الملائکة و الروح . . ./ سوره قدر .
2 . انفاسکم فیه تسبیح و نومکم فیه عبادة . . . ، امالى صدوق، ص 93 .
3 . بحار الانوار، ج 93، ص 342 .
4 . بقره/ 183 - 182 .
گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن، یعنی که رخ بپوش و جهانی خواب کن
در پای صحبت تو می نشستم تویی که بار تجربه های تلخ و شیرین را به دوش می کشی گاهی از خنده ها و گاهی از وداع سوز ناک یارانت می گویی .
روزی دوستی از من خواست تا تو را توصیف کنم ، از غربت و شبهای انتظارت و روزهای طی شده ات و خاطراتت بگوییم ، از آنچه در سر داری و آنچه که به آ ن دلخوشی.
و برایش افشا کنم که در فراسوی نگاهت به گذشته و حال و آینده چه در نظر داری . او می خواست تا آنچه را که نسل سومی هابه یاد ندارند را برایش از زبان تو بگوییم . بگوییم که وقتی به البوم عکسهای یاد گاری دوستان و هم رزمانت می نگری چه صورت نمناکی داری ، بگوییم وقتی برادر کوچکت را یاد می کنی که قهرمانانه همانند خودت در عملیات شرکت کرد ، جنگید و منتخب الهی شد ، او که لباس شهادت را به تن کرد چه حالتی داری ، بگوییم دید تو در این اجتماع هزار رنگ امروز به چه افقی است.
اما من نتوانستم تو را راضی کنم که لب بگشایی می خواستم به او بگویم که چگونه نوجوانی را به میان سالی رسانیده ای اما به این شکل که همه صورت و محاسن ات چون پیران سالخورده غبار سپید روزگار را در بر گرفته است.
و نتوانستم بگوییم که چگونه از این بدن جوانت چه جسم رنجوری در طی طریق راه شهدا و امام سا خته ای و چگونه وجودت عطر آگین محفل ها می شود.
نتوانستم بگوییم که چگونه روز ها و شبها عارفانه با اویی که تورا برای خودش خلق کرد نجوا می کنی و درد جانکاه جسم را به لبخند رضایت مبدل می سازی.
دلم تنها برای خودم می سوزد که نمی توانم آنچه را که تو در سر درای خوب درک کنم و برای خود آن را بکار یرم . و شاید این قصور از یاری گران فرهنگ در این چند سال گذشته است که غافل از تو و امثال تو برای خود بر نامه هایی جدا و به خیال خودآباد گرانه پی ریزی می کردند.
دلم می خواست فریادی به وسعت همه این سالهای ایثار و گذشت و فدا کاری شما بزنم تا گوش نادانان از این فریاد کر شود و دیگران بشنوند که شما هنوز ایستاده اید.
کاش می توانستم همه گلایه ها و همه برداشت های فرزندان شهدا و جانبازان و ایثار گران را به گوش خفتگان برسانم و برایشان حدیث عشق ی را بگوییم که پیامبر(ص) خبر اتفاق این رویداد را 1400 سال پیش نوید داده بود ،آری شما همانید که پیامبر (ص) از شما به نیکی یاد کرد و فرمود که پرچم اسلام به دست شما به اهتزاز در خواهد آمد.
و حالا که کمی از این روایت را در دیدگان بر ملا می کنم بگوییم که چقدر به تو افتخار می کنم پدر.....
عاشقان کشتگان معشوقند، بر نیاید ز کشتگان آواز
به طواف کعبه رفتم
به حرم رهم ندادند !!
که برون در چه کردی !؟
که درون خانه آئی .....!!؟
شیران روز عرصه پیکار ونبرد و مردان زاهد شب در راه کربلا از شط خون گدشتند
جنگ ما را لایق خود کرده بود جبهه ما را عاشق خود کرده بود
سلام دوستان
این بار را هم به این سوال من جواب بدین
برای زندگی اخرتمان چه ره توشه ای داریم؟
و این ره توشه را از کجا بدست آوریم؟؟
باز هم از کمک و مساعدت شما ممنونم
با سلام و تشکر وسپاس و همراه با تقدیم سبدهای از گلهای خوشبو
از همه دوستانی که در این مدت با نوشته ها و عقاید خودشان مرا یاری کردنن تا به پاسخ سوال هایم به بهترینشکل ممکن دست پیدا کنمتکر و قدر دانی میکنم
حتی دوستانی که فق با دوکلمه برایم یک دنیا حرف و سخن را ثبت کردنند
و اما برداشت من از این پاسخهای خوب و زیبای شما که بیستر اموزنده و ارزشمند بود این شد که:
تلاش برای زندگی یک امر است که لازم حرکت و رشد کردن است و یا به شکل دیگر می توان گفت ،زندگی یعنی تلاش
و چرا بابید برای این تلاش ادامه یابد؟
بله به دلیل بقا و اب دیده شدن و خوب بودن و خیر رسانیدن ،نه ضرر زدن.
زندگی دری است برای نزدیک شدن به وجود مقدس باریتعالی و دست پیدا کردن به مقام خلیفه اللهی .
همان برداشتی که پیامبر و ائمه معصومین برای رسیدن به این مقام از راحت این دنیاگذشتند
و دیگر از سخنان شما یاد گرفتم که برای زندگی ارزش قائل باشم ریال نه تنها برای زندگی خودم
بلکه برای همه بخصوص دوستانم که همیشه آماده فدا کاری و مساعدت به من بوده اند
زند گیتان همیشه در تلاش و تلاشتان همواره در راه رضایت پرور دگار باد
از همه شما ممنونم