عمو جان دلم تنگ است می گویند که ابوالفضل عموی همه سادات است
از کودکی همیشه مشتاق و ارزو مند دیدنت بودم
هر وقت مادرم از دلاوریت برام می گفت توی قطره های اشکاش روی ماهت رو میدیدم که به من لبخند می زنی
و حالا که بزرگ شدم بازم به دنبال نگاهت ودر تمنای یک نظرت و منتظر آمدنت دارم انتظار می کشم
و وقتی که غم و قصه هام میان سراغم به دنبالت می گردم تا مگر کاشف کرب دلم بشی
عمو جان خوب میدونی که عموی من هم مثل شما تشنه لب در راه لبیک به رهبرش شهید شد
و همانند شما خون پاکش را در راه آزادگی و دین ریخته شد و درخت اسلام را آبیاری کرد
عمو جان عباس وقتی پدرم نام عمویم را می شنود و به سوی عکس عموم حرکت می کنه
و اونو بغل می کنه و از خدا می خواد که با ایشون محشورر بشه
من هم وقتی که دل تنگ دیدن عموم میشه
نا خود آگاه روایت دلدادگی شما روبه پیش چشمم مجسم می کنم و با یاد شما دلم آروم میگیره
گویا رابطه ای بین عشق بازی و فدا کاری شما و دل دادگی عموم می بینم
حالا هم می بینی که بازم دلتنگی آمده سراغم دارم با شما درد دل می کنم
و هر وقت دلم از غم های عالم پر میشه می بینم رد پای محبت شما روی قلبم پیدا می شه
شاید مرهم اشک بر روی زخم دلم با یاد شما کشیده بشه
نذری کردم که اگه روا بشه تا ابد دلم رو حسینه بکنم تا شمارو خوشحال بکنم
بعد توی این حسینیه نقاشی عاشورا رو بکشم
توی اون نقاشی یه آسمون با هفتاد و دو تا ستاره می کشم
وبه یاد شمایک ماه شب چهارده می کشم
با رنگ سرخ به رنگ خون یه دشت گل شقایق می کشم
بعد بالای این حسینیه یه پرچم می کشم کنارش یه یاس کبود کوچیک به یاد رقیه کوچو لو میکشم
با یه چادر مشکی به یاد عمه زینب
ویک بشقاب خرما و یک مشک اب می زارم به یاد بچه های کاروان کربلا
و یک گهواره برای اصغر کوچولو می کشم
اما من این دشت رو بی خارو خس می کشم که دیگه به پای کسی نشینه
اگه به حاجتم هم نرسم؛ بازم این کارو می کنم تا بگم دوست دارم عمو.....
************************************************************************************************
گشته ام ، از اهل دنیــا برتر
بهــر عشقم از هـــمه عالم سری
عاشقانت نــــام سقــا داده اند
بهـــر اسمت زندگی هـــا داده اند
اسم زیبـــایت شـــده مـــهر دلم
مــهر تــو انــــدر دل و آب و گلم
ما اسیر زلف و گیسوی توائیم
از همه جنگ آوران امشب سریم
ای که مـــادر نـــام عباست بداد
زیــرکی گفتـــا خــــدا اسمت بداد
نام تـــو از کبریـــــا بالاتر است
عرش حـق با نام تو زیباتر است
من چه گویم عاقلان سنگم زنند
عاشقم بـــاکی نـدارم ، انگم زنند
نینوا با دست تـــو گشته عجین
زینبت محــوت شـده حبل المتین
شعر از ذاکراهل البیت((علی))
محل انفجار در حسینیه سیدالشهدا
محل انفجار در حسینیه سیدالشهدا
محل انفجار در حسینیه سیدالشهدا
دادش علیرضا بیا من دیگه نمیترسم بیا برم خدمت آقا منتظرند
محل انفجار در حسینیه سیدالشهدا
نجمه کوچولو ی دو ساله را کسی ندیده؟؟؟؟؟!!!!!!!!1
نازنین الان کجای حسینیه ای؟ نمی بینم ات؟؟؟
احتمالا با رقیه کوچولوی آقا رفتی به بازی مشغول شدی؟؟؟؟!!!
کاش بازم توی حسینه دو دو بازی کنی و مرتب از مادرت آب بخوای؟؟
خودم برات آب میارم آخه تو خیلی با نمکی! ....یادمه می امدی با اون روسری کوچولوی قشنگت؟وقتی آقا سید دم می گرفت؟
چه خوشگل میشد وقتی توهم به سینه میزدی.
آخ کاش بازم شنبه بشه بیام توی حسینیه و نجمه و ابجی های دیگرمو ببینم!! کاش دوباره آقا سید بیاد روزه رقیه و علی اکبر و قاسم بخونه !!!یا بگم بهتره روضه عمو عباس بی دست و بخو نه!!!
دیدن آخر چی شد؟؟؟؟ هروقت آقا سید روی منبر می امد پایین تا مداحی بکنه همه منتظر یه روضه بودن که آخرش دست هامونو بدیم به هم و بعد از دعای سید برای شهادت ? یک آمین بلند با هم بگیم؟!!!
ولی الان دیگه دست خیلی ها توی دستمامون نیست.... ولی باید خودمونو آماده کنیم برای بقیه راه!!
آقا سید یا علی ما بازم هم پیمان و هم صدا هستیم...هر چند بقیه به آرزوشون رسیدن ولی قسم می خوریم با هم دوباره شروع خوبی را از سر کنیم..یا علی مددی
مجروحان حادثه انفجار در شیراز
مجروحان حادثه انفجار در شیراز
ناگفته هایی در مورد آب زمزم پایگاه خبری تقریب - سرویس ادیان: یک دانشمند ژاپنی کشف کرده است که آب زمزم دارای خصوصیات منحصر به فردی است که در آبهای معمولی دیگر یافت نمی شود. http://www.taghribnews.com/tmain_fa.aspx?lng=fa&mode=art&artid=22170 |
![]() |
به گزارش پایگاه خبری تقریب، دکتر "مساروا ایموتو"، دانشمند ژاپنی تأکید کرد: تحقیقات علمی بسیاری که به وسیله تکنولوژی نانو بر روی آب زمزم انجام شده است، نشان می دهد هیچ یک از خواص این آب قابل تغییر نیست و اگر یک قطره از آب زمزم به 1000 قطره از آبهای معمولی اضافه شود، آن آبها خواص آب زمزم را به دست خواهند آورد.
این دانشمند تحقیقات بسیاری را بر روی آب زمزم انجام داده و به این نتیجه رسیده است که آب زمزم، آبی با برکت و منحصر به فرد است و بلورهای آن شبیه هیچ آب دیگری نیست و به هیچ وجه خواص آن تغییر نمی کند.
وی که پایه گذار نظریه تبلور ذرات آب است، می گوید: جمله "بسم الله الرحمن الرحیم" که در قرآن کریم وجود دارد و مسلمانان آن را در ابتدای کارهای خود یا در هنگام غذاخوردن و یا موقع خواب بر زبان می آورند، تأثیر عجیبی بر بلورهای آب دارد.
به گزارش سایت محیط، وی می افزاید: زمانی که بسم الله الرحمن الرحیم گفته می شود، تغییرات عجیبی در بلورهای آب رخ داده و آنها بسیار زیباتر می شوند، لذا می توان با گذاشتن کاستی از تلاوت قرآن کریم در کنار آب، آن را زیباتر و با صفاتر نمود.
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
((عیسى بن مریم )) به حواریین خود فرمود: مرا به شما حاجتى است ؟ گفتند: چه کار کنیم ؟ عیسى از جاى حرکت کرد و پاهاى حواریین را شستشو داد! عرض کردند: یا روح الله ما سزاوارتریم که پاى شما را بشوئیم !
فرمود: سزاوارترین مردم به خدمت کردن ، عالم است ، این کار را کردم که تواضع کرده باشم ، شما هم تواضع را فرا گیرید و بعد از من در بین مردم فروتنى کنید آن طور که من کردم و بعد فرمود:
به تواضع حکمت رشد مى کند نه با تکبر، چنانکه در زمین نرم گیاه مى روید نه در زمین سخت کوهستانى
عیدتان مبارک باد....خجسته باد این ایامبرای همیشه
خیلی دلم هوا تو کرده پس چرا دعوتم نمیکنی؟؟؟
اخه مگر ادم بدا دل ندارن؟؟؟
دوست دارم یک روز بیام توی این صحن و سرا با هات از نزدیک حرف بزنم!!
حضرت عیسى علیه السلام و مرد حریص
*************************************************
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
حضرت عیسى علیه السلام به همراهى مردى سیاحت مى کرد پس از مدتى راه رفتن گرسنه شدند به دهکده اى رسیدند عیسى به آن مرد گفت : برو نانى تهیه کن و خود مشغول نماز شد آن مرد رفته سه گرده نان تهیه کرد و بازگشت مقدارى صبر کرد تا نماز عیسى پایان پذیرد چون کمى به طول انجامید یک گرده را خورد. عیسى آمده پرسید گرده سوم چه شد گفت : همین دو گرده بود. پس از آن مقدار دیگرى راه پیموده به دسته آهوئى برخوردند حضرت عیسى یکى از آنها را پیش خواند آن را ذبح کرده خوردند بعد از خوردن عیسى گفت : قم باذن الله به اجازه خدا حرکت کن آهو حرکت کرد و زنده گردید آن مرد در شگفت شده زبان به کلمه سبحان الله جارى کرد عیسى گفت : ترا سوگند مى دهم به حق آن کسى که این نشانه قدرت را براى تو آشکار کرد بگو نان سوم چه شد باز جواب داد دو گرده بیشتر نبود.
دو مرتبه براه افتادند نزدیک دهکده بزرگى رسیدند در آنجا سه خشت طلا افتاده بود رفیق عیسى گفت اینجا ثروت و مال زیادى است آن جناب فرمود: آرى یک خشت از تو یکى از من خشت سوم را اختصاص مى دهم به کسى که نان سوم را برداشته مرد حریص گفت : من نان سومى را خوردم ، عیسى از او جدا گردیده گفت : هر سه خشت مال تو باشد.
آن مرد کنار خشتها نشسته به فکر برداشتن و بردن آنها بود، سه نفر از آنجا عبور نمودند او را با سه خشت طلا دیدند. همسفر عیسى را کشته و طلاها را برداشتند. چون گرسنه بودند قرار بر این گذاشتند یکى از آن سه نفر از دهکده ى مجاور نانى تهیه کند تا بخورند شخصى که براى نان آوردن رفت با خود گفت : نانها را مسموم کنم تا آن دو پس از خوردن بمیرند، دو نفر دیگر نیز هم شدند که رفیق خود را پس از برگشتن بکشند.
هنگامیکه نان را آورد آن دو نفر او را کشته و خود با خاطرى آسوده بخوردن نانها مشغول شدند چیزى نگذشت که آنها هم به رفیق خود ملحق گشتند. حضرت عیسى در مراجعت چهار نفر را بر سر همان سه خشت مرده دید گفت : ((هکذا تفعل الدنیا باهلها)) اینست رفتار دنیا با دوستداران خود
دلا تا کى در این کاخ مجازى
کنى مانند مرغان خاکبازى
توئى آندست پرور مرغ گستاخ
که بودت آشیان بیرون از این کاخ
چو دو نان مرغ این ویرانه گشتى
بیفشان بال و پر ز آمیزش خاک
بپر تا کنگره ایوان افلاک
ببین در رقص ارزاق طیلسانان
خلیل آسا در ملک یقین زن
نواى لا احب الآفلین زن
منبع: انوار نعمانیة ص 353