استاد فاطمی نیا در جلسهای با ذکر چند نکته اخلاقی و عرفانی فرمود: خدمت آیت الله بهاالدینی رسیدم. گفتم آقا راز مقام و رتبه سید سکوت چه بود؟ آقا دست بالا آورد و اشاره به دهان کرد. خدا شاهد است الان مردم خیلی دست کم گرفتهاند آبرو بردن را.
ببینید؛ خدا چند گناه را نمیبخشد:
1- عمدا نماز نخواندن
2- به ناحق آدم کشتن
3- عقوق والدین
4- آبرو بردن.
این گناهان اینقدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمیشوند. پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلما بود، برای من تعریف میکرد: «به پدرم گفتم پدر تو دریای علم هستی. اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه میگویی؟ میگفت پدرم سرش را انداخت پایین. بعد سرش را بالا آورد و گفت آبروی کسی را نبر!» الان در زمان ما هیئتیها، مسجدیها و مقدسها آبرو میبرند.
عزیز من اسلام میخواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟ دقت کنید که بعضیها با زبانشان میروند جهنم.
روایت داریم که میفرماید اغلب جهنمیها، جهنمی زبان هستند. فکر نکنید همه شراب میخورند و از دیوار مردم بالا میروند. یک مشت مومن مقدس را میآورند جهنم. ای آقا تو که همیشه هیأت بودی! مسجد بودی! بله. توی صفوف جماعت می نشینند آبرو میبرند.
امیرالمومنین به حارث همدانی میفرماید:
اگر هر چه را که میشنوی بگویی؛ دروغگو هستی.
گناهکار چند نوع است:
عدهای گناه میکنند، بعد ناراحت و پشیمان میشوند؛ سوزوگداز دارند؛ توبه میکنند و هرگز فکر نمیکنند که روزی این توبه را بشکنند؛ اما دوباره میشکنند. دوباره، سه باره، ده باره. در حدیث داریم که این اگر در تمام توبه شکستن ها سوز و گداز واقعی داشته باشد، در نهایت بر شیطان پیروز میشود.
اشکان دو چشمان ترم چون دریاست...
امــسال تمــــــام روزیم از زهـــراست...
از بوی تنور فاطمه سلام الله فهمیدم...
سالی که نکوست از بهارش پیداست...
امام صادق(ع) فرمود: فاطمه(س) در سوم ماه جمادی الثانی سال 11 هجری در روز سه شنبه به شهادت رسید! سبب فوت فاطمه علیهاالسلام ضرباتی بود که قنفذ، غلام عمر با غلاف شمشیر بر آن حضرت به فرمان عمر زد؛ پس (فرزندش) محسن را از دست داد و به شدت بیمار شد و هیچ یک از آزار دهندگان خویش را راه نداد (که به دیدن او بیایند) پس آن دو نفر از اصحاب پیامبر(ص)-ابوبکر و عمر- از امیرالمومنین(ع) خواستند که نزد فاطمه برایشان وساطت نماید. پس امیرالمومنین(ع) از زهرا(س) درخواست کرد تا ایشان را بپذیرد. –و زهرا(س) پذیرفت- پس زمانی که به خدمت فاطمه(س) رسیدند به حضرت عرض کردند: حالت چطور است ای دختر رسول خدا(ص)؟ فرمود: حالم خوب است به حمد خدا. سپس فاطمه(س) فرمود: از پیامبر(ص) نشنیدید که فرمود فاطمه(س) پاره تن من است پس هر کس که وی را بیازارد مرا آزرده و هر که مرا بیازرد همانا خداوند را آزرده است؟ هر دو گفتند: بله شنیده ایم. حضرت فرمود: پس قسم به خدا شما دو نفر مرا آزردید. پس آن دو نفر از نزد فاطمه(س) رفتند در حالی که حضرت از دستشان غضبناک بود. متن عربی: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُبِضَتْ فَاطِمَةُ ع فِی جُمَادَى الْآخِرَةِ یَوْمَ الثَّلَاثَاءِ لِثَلَاثٍ خَلَوْنَ مِنْهُ سَنَةَ إِحْدَى عَشْرَةَ مِنَ الْهِجْرَةِ وَ کَانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَى عُمَرَ لَکَزَهَا بِنَعْلِ السَّیْفِ بِأَمْرِهِ فَأَسْقَطَتْ مُحَسِّناً وَ مَرِضَتْ مِنْ ذَلِکَ مَرَضاً شَدِیداً وَ لَمْ تَدَعْ أَحَداً مِمَّنْ آذَاهَا یَدْخُلُ عَلَیْهَا وَ کَانَ الرَّجُلَانِ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ص سَأَلَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ص أَنْ یَشْفَعَ لَهُمَا إِلَیْهَا فَسَأَلَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَلَمَّا دَخَلَا عَلَیْهَا قَالَا لَهَا کَیْفَ أَنْتِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَتْ بِخَیْرٍ بِحَمْدِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَتْ لَهُمَا مَا سَمِعْتُمَا النَّبِیَ یَقُولُ فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اللَّهَ قَالَا بَلَى قَالَتْ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ آذَیْتُمَانِی قَالَ فَخَرَجَا مِنْ عِنْدِهَا ع وَ هِیَ سَاخِطَةٌ عَلَیْهِمَا. بحارالأنوار ج : 43 ص :
سلام دوستان خوبم سال نو مبارک
عصر یک جمعهء دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟ چرا آب به گلدان نرسیده است؟ چرا لحظهء باران نرسیده است؟ و هر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟ چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟ دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد، فقط برد، زمین مرد، زمین مرد، خداوند گواه است، دلم چشم به راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی…
عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس، تو کجایی گل نرگس؟ به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم، مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم! که به جای نم شبنم، بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت. نکند باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت، به فدای نخ آن شال سیاهت، به فدای رخت ای ماه! بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم توئی، آجرک الله! عزیز دو جهان یوسف در چاه، دلم سوخته از آه نفس های غریبت، دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپرشده، همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی، به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی، به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد، نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد، شب من روزن مهتاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق بیچارهء دلدادهء دلسوخته ارباب ندارد…تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی، شده ام باز هوایی…
گریه کن، گریه و خون گریه کن آری، که هر آن مرثیه را خلق شنیده است شما دیده ای آن را و اگر طاقتتان هست، کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم، و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است، به گستردگی ساحل نیل است، و این بحر طویل است و ببخشید که این مخمل خون بر تن تبدار حروف است که این روضهء مکشوف لهوف است، عطش بر لب عطشان لغات است و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است، و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است، ولی حیف که ارباب «قتیل العبرات» است، ولی حیف که ارباب «اسیر الکربات» است، ولی حیف هنوزم که هنوز است، حسین ابن علی تشنهء یار است و زنی محو تماشاست زبالای بلندی، الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه که «الشّمرُ …» خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را و بریدند …» دلت تاب ندارد به خدا با خبرم، می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی، تو خودت کرب و بلایی، قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی، تو کجایی … تو کجایی…
یک روز، مرحوم آیت الله میرزا احمد مجتهدی تهرانی که خدا ایشان را غریق
رحمت واسعه ی خویش نماید ؛ با حالی خاص به بیان یک روایتی پرداختند که
احساس کردم جگرم جلا و صفا پیدا کرد .ایشان فرمودند :روزی فردی آمد خدمت
امام معصوم ( امام باقر و یا امام صادق علیهما السلام که تردید از بنده
می باشد ) و به ایشان عرض کرد :
اگر روزی یکی از دوستان شما گناهی کند ، عاقبتش چگونه خواهد بود ؟
امام در پاسخ به وی فرمودند :
خداوند به او یک بیماری عطا می نماید تا سختی های آن بیماری کفاره ی گناهانش شود.
آن مرد دو مرتبه پرسید : اگر مریض نشد چه ؟
امام مجدد فرمودند : خداوند به او همسایه ای بد می دهد تا اورا اذیت
نماید و این اذیت و آزار همسایه ، کفاره ی گناهانش شود .
آن مرد گفت : اگر همسایه ی بد نصیبش نشد چه ؟
امام فرمودند : خداوند به او دوست بدی می هد تا وی را اذیت نماید و آزار
آن دوست بد ، کفاره ی گناهان دوست ما باشد .
آن مرد گفت : اگر دوست بد هم نصیبش نشد چه ؟!
امام فرمودند : خداوند همسر بدی به او میدهد تا آزار های آن همسر بد ،
کفاره ی گناهانش شود .
آن مرد گفت :اگر همسر بد هم نصیبش نشد چه ؟
امام فرمودند : خداوند قبل از مرگ به او توفیق توبه عنایت می فرماید .
بازهم آن مرد از روی عنادی که داشت گفت : و اگر نتوانست قبل از مرگ توبه کند چه ؟
امام فرمودند:به کوری چشم تو ! ما او را شفاعت خواهیم کرد
جبهه وبلاگی غدیر اجرا کرد((بیانیه جنبش وبلاگی خیبریون زنده اند))
» و نرید انمن علی الذین استضعفوا فیالارض و نجعلهم الائمه و نجعلهم الوارثین «
ضمن عرض تبریک بمناسبت حضور بصیر مردمی دریوم الله 22 بهمن و دستاورد های هستی و علمی احیر دانشمندان جوان کشورمان
وبا استعانت از خداوند متعال وتوکل به ذات اقدسش و با توسل به عنایات خاصه حضرت ولیعصر (عج) و در راستای فرمایشات مقام معظم رهبری مبنی بر لزوم هماهنگ و پر شور مردمی در انتخابات نهم که خود یک مرحله مهم دیگر که درتاریخ موفقیت ها و دستاورد های عظیم انقلاب اسلامی خواهد بود؛ جبهه وبلاگی غدیر که خود از پشتوانه مردمی در فضای سایبیری برخاسته و خود جوش در راه انجام وظیفه در مراحل مختلف با همکار و همراهی همه اعضاء وبلاگستان فارسی و حتی هموطنان خارج نشین دست به دست هم داده و جنبش های موفق و کار آمدی را ایچاد و پیگیری کرده است،اکنون در استانه انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی بار دیگر با شروع ((جنبش وبلاگی حیبریون زنده اند)) صفت بزرگ خیبری بودن اعضاء این جبهه و یاوران و همراهان و در کل متعهدین فضای سایبر را به دشمنان و شیاطبن کینه جو که همان صفت است رانشان خواهد داد.
رهبر انقلاب در دیدار با مردم قم شرایط امروز کشورمان را اینچنین توصیف کردند: «یک روز در صدر اسلام، دشمنان به نظرشان رسید که با شِعب ابىطالب و محاصرهى اقتصادى مسلمانان، آنها را از پا بیندازند؛ اما نتوانستند. این روسیاههاى بدمحاسبهگر خیال میکنند ما امروز در شرائط شِعب ابىطالبیم. اینجور نیست. ما امروز در شرائط شِعب ابىطالب نیستیم؛ ما در شرائط بدر و خیبریم.»
حامیان جنبش
باسمه تعالی
لیلا شهرستانی محقق علوم اسلامی است که در امریکا زندگی میکند
و در رشته میکرو بیولوژی تحصیل کرده است.
وی دوره لیسانس را در دانشگاه کالیفرنیا استیت یونورسیتی فولرتون در رشته
بیولوژی
و دوره فوق لیسانس را در کالیفرنیا استیت پالی تکنیک یونورسیتی در رشته میکرو
بیولوژی سپری کرده است.
در جریان تحقیقات دانشگاهی جرقهای در مطالعات میان رشته بین علوم اسلامی و
میکرو بیولوژی در ذهن وی زده میشود که باب جدیدی را در فعالیتهای او
میگشاید.
وی درباره فعالیت علمی خود میگوید:
رشته**?** تحقیقاتی من در میکروبیولوژی در مورد لاکتوفرین بود.
لاکتوفرین یک مولکول پروتئینی است که در خون ما وجود دارد این ماده در کلستروم
(آغوز) شیر مادر به میزان زیادی وجود دارد.
این ماده خاصیت ضد میکروبی دارد یا اینکه به مقدار زیادی جلوی میکروبها را
میگیرد.
کاری که لاکتوفرین میکند این است که آهن را به خودش جذب میکند
یعنی هر میکروبی که در قسمت لاکتروفرین باشد به خاطر اینکه آهن ندارد
نمیتواند رشد کرده میکروفیلم درست کند.
ماجرا این گونه بود که در یکی از رستورانهای آمریکا به نام «جک این د باکس**jack
in the box**» تقریباً حدود **6** یا **7 **سال پیش اتفاقی افتاد که عدهای از
اسهال خونی مردند
و بعد از تحقیقات مشخص شد که علت، این نوع باکتریهایی بودهاند که در
دستگاههای گوارشی مثل روده و...؛ یعنی در بدن همه**?** انسانها هستند.
ولی وقتی از طریق خوردن وارد بدن شود باعث ابتلابه اسهال خونی خواهد شد که
درصد تلفاتش بالا است.
در این رستوران هم متوجه شدند که مدفوع زیر ناخن آشپز رستوران به گوشت منتقل
شده
و تعدادی از مشتریان را کشته است.
شرکتی که تامین کننده گوشت در آن ایالت بود به استاد بنده پروژهای را داد که
بر اساس آن قرار شد لاکتوفرینها را در گوشت فعالتر کنیم
که اگر باز هم میکروبی در آنها نفوذ کرد امکان رشد نیابد.
مبلغ این قرار داد **15** میلیون دلار بود و چون پروژه من نیز در مورد
لاکتوفرین بود با **5** نفر دیگر کار را شروع کردیم.
متاسفانه میزان نفوذ لاکتوفرین در گوشتها در حین آزمایش متغیر بود و این
امکان وجود نداشت که به ماده ثابتی برسیم که اضافه کردن آن به گوشت میزان
محافظت در برابر باکتریها را افزایش دهد.
ما در لابراتوار لاکتوفرین را فعال میکردیم. (لاکتوفرین با بافری خاص تحت **pH
** خاصی فعال میشد)
در هنگام تست لاکتوفرین در حالت عادی باکتریها را از بین میبرد اما روی گوشت
که امتحان میشد گاهی موفق و گاهی ناموفق بود.
من آزمایش روی نمونهها را انجام میدادم و گوشت میگرفتم و محلولهای متفاوت
را آزمایش میکردم.
روزی تصادفاً دیرم شد و مجبور شدم که گوشت از منزل ببرم که گوشت اسلامی بود.
بعد از تست متوجه شدم که جوابها با گوشتهای دیگر بسیار متفاوت است.
یعنی اولاً وقتی باکتریها را میگذاشتیم درصد نفوذ باکتریها خیلی کمتر بود؛
یعنی خود باکتری بدون لاکتوفرین هم نفوذ نمیکرد
وقتی هم که میشستیم اصلاً باکتریای روی گوشت باقی نمانده بود.
کنترلر آزمایش ما آب بود. یعنی هر آزمایش با محلولی خاص صورت میگرفت و کنترل
آن با آب بود.
من مشاهده کردم که وقتی باکتری به گوشت اسلامی میرسد نفوذ نمیکند
و اگر هم کمی نفوذ کند با آب کاملا تمیز میشود.
سبحان الله! استادم که جواب آزمایش را دید تعجب کرد.
گفتم که امروز فرقی ایجاد شده است. من امروز گوشت حلال آوردم.
ایشان آقای دکتر نرن نایدی بود که یک هندی هستند و دکترایشان را در سوئد
گرفتهاند.
دکتر نایدی که به واسطه کشف دلایل میکروبیولوژیک مرگ تعدادی از زنان که از
وسایل خاص بهداشتی استفاده میکردند مشهور شدهاند؛
به من گفتند که خودشان ـ با اینکه مسلمان نیستند ـ از گوشت حلال استفاده
میکنند.
در لابراتوار بعضی برایشان سوال شده بود که این چه گوشتی است که این قدر نسبت
به نفوذ باکتریها مقاوم است.
استاد ما در حالی که سالن را ترک میکرد گفت این گوشتی است که هرگز به شما
اسهال خونی نمیدهد!
نکته جالب اینکه سازمان گوشت امریکا برای تمیز نگه داشتن گوشت **15** میلیون
دلار خرج میکند
تا این آقا اسپریی برایشان بسازد که به گوشت بزنند و مقاوم شود
و آن وقت خود او میداند که اگر گوشت اسلامی باشد دیگر نیازی به آن همه هزینه
نیست.
بر میگردم به مبحث لاکتوفرین؛
لاکتوفرین آهن را به خودش میگیرد و برای همین وقتی آهن نباشد باکتریها
نمیتوانند رشد کنند.
وقتی گوشت را اسلامی سر میبریم اول شاه رگ زده میشود بدون اینکه نخاع قطع
شود.
وقتی شاه رگ قطع میشود از آنجایی که نخاع قطع نشده قلب هنوز در حال تپیدن است.
وقتی قلب میزند همه خون از بدن خارج میشود و از آنجا که تمام آهن در گلبول
قرمز است
هنگامی که همه خون خارج میشود دیگر گوشت آهن ندارد
و به خاطر همین نیازی به لاکتوفرین برای از بین بردن آهن نیست.
و باکتریها هم به علت نبود اهن در خون جذب نمیشوند و اگر بشوند با شستشو با
آب ساده از بین میروند.
گرچه استاد ما با همان ایدهای که از گوشت اسلامی گرفت آن مبلغ را دریافت کرد
و اسپری خاصی را هم ساخت و نهایتاً حق را منکر شد
اما برای خود من این نکته بسیار مهم بود که حساسیت اسلام به نجاست خون ازین
جهت است که
در تمام فضای اطراف ما صدها بلکه هزاران نوع باکتری وجود دارد که به شدت جذب
آهن میشوند
و وقتی دست شما خون میآید امکان جذب باکتریها به وسیله آهن خون بسیار بالا
است؛
بنابر این در معرض انواع عفونتها هستید اما اگر با دقت (یک بار یا سه بار)
دست خونی خود را آب بکشید
راه نفوذ باکتریها را بستهاید.
من با پروفسور هشام ابراهیم در مورد این تحقیق صحبت کردم که إن شاءالله چاپ
بشود
اما ایشان پیشنهاد دادند که بهتر است زیر نظر یک استاد غیر مسلمان تحقیقات را
ادامه دهم
تا در مجامع علمی امریکا پذیرفته شود!
که البته در پی آن هستم
سردار نقدی شعری را خطاب به شیطان بزرگ سروده اند که به این شرح می باشد
بهمن چو بهمن بر سرت آوار گشتیم
همیشه آماده ایثار گشتیم
قطعا بدان اسفند هم سوزی چو اسفند
وقتی که از صندوق آرا بازگشتیم