سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که پیشاپیش رایها تاخت ، درست را از خطا باز شناخت . [نهج البلاغه]
مشخصات مدیروبلاگ
 
دست به قلم[283]
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رودصحنه همواره به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
در سوگ آفتاب(امام سجادع)[1] ارشیو آبان ماه 85[1] آرشیو آذر ماه 85[9] آرشیو دی ماه 85[9] آرشیو بهمن ماه 85[16] آرشیو اسفند ماه85[10] آرشیو فروردین ماه86[7] ارشیو اردیبهشت ماه86[6] آرشیو خردادماه86[11] آرشیو تیر ماه86[5] آرشیو مرداد ماه86[7] آرشیو شهریور ماه86[8] آرشیو مهر ماه86[2] آرشیو آبان ماه 86[4] ارشیوآذر ماه86[4] آرشیودی ماه 86[5] آرشیو بهمن ماه 86[3] آرشیو اسفند ماه 86[5] آرشیو فروردین ماه 87[6] آرشیو اردیبهشت ماه 87[8] آرشیو خردادماه 87[1] آرشیو تیر ماه87[5] آرشیو مرداد ماه 87[5] آرشیو شهریور ماه 87[2] آرشیو مهر ماه 87[2] آرشیو آبان ماه87[4] آرشیو آذر ماه 87[3] آرشیو دی ماه سال 87[11] آرشیو بهمن ماه 87[2] آرشیو اسفند ماه 1387[2] آرشیو فروردین ماه 88[2] آرشیو اردیبهشت ماه 88[3] آرشیو خرداد ماه 88[1] آرشیو تیر ماه 88[2] آرشیو مرداد ماه 88[2] آرشیو شهریور ماه 88[1] آرشیو مهرد ماه 88[1] آرشیو آبان ماه 88[2] آرشیو آذر ماه 88[11] آرشیو دی ماه 88[1] آرشیو بهمن ماه 88[4] آرشیو اسفند ماه 88[2] آرشیو فروردین ماه 86[1] آرشیو اردیبهشت 89[1] آرشیوخرداد ماه 89[2] آرشیو شهریور ماه 89[2] آرشیو مهر ماه 89[3] آرشیو آبان ماه89[2] آرشیوآذر ماه 89[5] آرشیو دی ماه 89[4] آرشیو بهمن ماه89[3] آرشیو اسفندماه89[6] آرشیو فروردین ماه 90[3] آرشیو اردیبهشت ماه 90[1] آرشیو خرداد ماه 90[5] آرشیو تیر ماه90[1] آرشیو مرداد ماه 90[1] آرشیو شهریور ماه90[2] آرشیو مهر ماه 90[2] آرشیو آبان ماه 90[3] آرشیو آذر ماه90[3] آرشیو دی ماه 90[5] آرشیو بهمن ماه 90[4] آرشیو اسفند ماه 90[2] آرشیو فروردین ماه 91[3] آرشیو اردیبهشت ماه 91[6] آرشیو خرداد ماه 91[2] آرشیو تیر ماه 91[3] آرشیو شهریورماه 91[1] آرشیو مهر ماه 91[1] آرشیو آبان ماه 91[3] آرشیو آذرماه 91[1] آرشیو دی ماه 91[1] آرشیو بهمن ماه 91[1] آرشیو اسفندماه 91[1] آرشیو اردیبهشت ماه 92[1] آرشیو خرداد ماه 92[1] آرشیو مردادماه 92[3] آرشیو شهریور ماه 92[3] آرشیو مهر ماه 92[4] آرشیو آبان ماه 92[5] آرشیو آذر ماه 92[4] آرشیو اسفند ماه 92[1]
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
عاشق آسمونی پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار فصل ا نتظار وبلاگ شخصی محمدعلی مقامی شکوفه نرگس بندیر سجا ده ای پر از یاس پاییزی سرای اندیشه بوستان نماز پر پرواز ----=>گوناگون<=---- ستاره دریایی ستاره کو شو لو تفحص شهدای(شرهانی) یگان محمدگل .:: رایحه ::. یا د د اشت ها ی شخصی خو د م . حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر شلمچه امام مهدی (عج) اسوه ها گفتگوی دوستانه کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! یادداشتها و برداشتها جـــیرفـــت زیـبا سردار عاشق .: شهر عشق :. رویای شبانه بوی سیب BOUYE SIB قصه بچه بسیجی ایران اسلامی رمز موفقیت تیشه های اشک منطقه آزاد از تبار آسمان رند سیاست وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده welcome to my profile به‌دونه S&N 0511 توشه آخرت به نام وجود باوجودی حسام سرا عشق الهی پیمان دانلود غدیریه تکبیر فصل آگاهی جهاد همچنان باقی است محمد کوچولو فاطیما چفیه وجنات تجری من تحتها الانهار هرچه می خواهد دل تنگت بگو به دادم برس منتظران مهدی(عج) یار کارگر علمدار دین خط بارون یاور 313 لــــیلی وبلاگ گروهی جبهه جهادگران مجازی قافله شهداء سفرهای عاشقانه آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام هیئت حضرت علی اکبر(ع) حب الحسین اجننی احساس ابری ثانیه ها... پیامبر اعظم پیامبر اعظم(صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلم) عدل الهی Divine Justice فقط من برای تو یادداشتهای روزانه رضا سروری عطاری عطار جمهوریت گروه منتظران مهدی .:: گاواره ::. تخیّلات خزان‌زده یک برگ بید صمیمی با خواهرم بسوی ظهور در قلمرو سکوت امید تعقل و تفکر رسم دوستی شیعه مذهب برتر همسفر عشق دهاتی دکتر علی حاجی ستوده قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی آبدارچی پشت خطی.. تنها بازمانده تنها بازمانده نسیم وحی خط سرخ شهادت تنهاترین سردار عشق طلاست سخنان حکیمانه یک پسر دیوانه! خانه اطلاعات آقای آملی لاریجانی عدالت و عادل کجاست؟ قاضی مالخر خاطرات باور نکردنی یک حاج اقا حزب اللهی مدرنیته دیـــــــار عـــــــاشـقـــــان نامه ی زرتشت اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار مسعود رضا نژاد درد دل با خدا صحرا پله...پله...تا خدا! مسیح 313 بانک کتب و مقالات مدیریت پروژه بی سرزمین تر از باد راز و نیاز با خدا خلوت تنهایی داغ عشق احسن ساقی دلتنگی.تنهایی.مهربونی شهادت عموم زیبایی سایه خداوند بر کهکشانهاست گاه به گاه وبلاگ ایران اسلام تابه کجا اینچنین عرفان خوش نظر داستان و راه های توحید جویان بزرگ منتظر حواب ..:: نـو ر و ز::.. جاده خدا تک ستاره هیئت مجازی علی جان حرفای خودمونی من بهارستان بهجان / behjan شیرازی ها ((مجمع شیرازی های مقیم اینترنت )) کریمه اهل بیت باسیدعلی‏تافتح‏قدس‏ومکه بازی بزرگان بازی بزرگان ثقلین رادیوی نسل برتر کسی که مثل هیچکس نیست ازدواج موقت وچالش ها شمیم وصال شمیم وصال معبر عصر انتظار تقاطع چهاردیواری پنجره شبکه علمی حکمت (شهرک مسعودیه) سلما عرفان نسل سومی ا نجمن ستاره های ایرونی ستاره کوشو لو بابای دوست داشتنی آهستان کربلای 6 باز مانده تنها بازمانده تنها شیعیان اهل سنت واقعی اسرار موفقیت یه فلش کار بسیجی بی یار حسن مجتبی نقد مفید مروارید سرخ یادداشت های دیده بان نجف زاده(یاداشت های یک حبرنگار) دلنوشته های دختر شهید فصل آگاهی خاکریز حسن مجتبی بهترین ها طهور اکبر طریق عشق شهید ولایت راهیان نور درد دل با امام زمان شهید سید محمد شریفی جامی از فرهنگ هزار و یک شب وحیدپ اسراییل باید از بین برود در دل نهفته ها عقیدتی ، سیاسی پایگاه بسیج حضرت صاحب الزمان علیه السلام تا شکوفه ی عشق اینک از حال به آینده پلی باید زد....... کانون مهدویت دانشجویان ایران نکته هایی از کتاب مقدس عطش عاشقان علی سبلان سنگ شکن ساقی بده بشارت.... غربت شلمچه فرا خوان مظلومیت غزه فصل انتظار میوه‌ی ممنوعه نشانه تالار اهل البیت یا رب الحسین کلام وحی پایگاه فرهنگی مذهبی بنیان طراوت باران

به نام خداوند قادر متعال
وَ نُرِیدُ أَن نَّمُن‌َّ عَلَی الَّذِین‌َ اسْتُضْعِفُواْ فِی الاْرْض‌ِ وَ نَجْعَلَهُم‌ْ أَئمَة‌ً وَنَجْعَلَهُم‌ُ الْوَارِثِین‌َ ؛(قصص‌،5) ما می‌خواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم‌
 
امام خمینی(ره):
ما انقلابمان را به تمام جهان صادر می کنیم چرا که انقلاب ما اسلامی است و تا بانگ لا اله الا الله و محمدرسول الله بر تمام جهان طنین نیفکند مبارزه هست و تا مبارزه در هر کجای جهان علیه مستکبرین هست ما هستیم. 
 (صحیفة نور، جلد 11، صفحة 266 تاریخ 22/11/58)

 


در حالی که ظلمت تمام دنیا را فراگرفته بود نوری از ایران طلوع کرد و مردی آسمانی کلمه توحید را به بهترین وجه تعبیر کرد و به پا خاست. سربازان خود را از میان جوانانی که در ابتدای نهضت شیرخوارگانی بیش نبودند ،جست و اسلام را مطابق با حقیقت و آنطور که باید، تفسیر کرد.
جریانات مبارزاتی برای سرنگونی طاغوت و پیروزی اسلام ناب به فرماندهی امام روح الله مسیر خود را از جریانات التقاطی و مقدس نما جدا نمودند و تفسیر اسلام نابی را که از درس های پیرمرادشان گرفته بودند، در عمل به نمایش گذاشتند.
انقلاب اسلامی در حالی شکل گرفت که کمتر کسی فکر می کرد و گمان می برد که این حرکت مردمی مسلمانان ایران قرار است به انقلابی بزرگ تبدیل شود که امنیت و وجود مستکبرین جهان را بخطر اندازد.
وحدت کلمه و ایمان مردم در کنار پیروی از مرجعی صالح منجر به تحولی نو و بدیع در تاریخ بعد از غیبت کبری شد.
انقلاب اسلامی ایران در 22 بهمن سال 1357 به عنوان اولین حرکت برای گام بلند ظهور منجی بشریت به وقوع پیوست و بشارتی به تمام آزادی خواهان جهان داد.
اما این تازه ابتدای ماجرای پر پیچ و خم مبارزه حق علیه باطل بود. مستکبرین عالم که تاب پیروزی مستضعفین را نداشتند به توطئه و دستاویز علیه آنان پرداختند.
8 سال جنگ تحمیلی برای ملتی که هنوز تازه ابتدای راهی بلند و دراز قرار گرفته بسیار دشوار بود. بزرگترین جنگ قرن را مستکبرین عالم علیه نمایندگان مستضعفین جهان رقم زدند و امتحانی دیگر برای آنها شد و مجدد ملت از امتحان الهی سربلند بیرون آمد .
خورشید پر فروغ رهبری و ولایت حضرت روح الله در 14 خرداد 1368 خاموش شد ولی میراث گرانقدرش یعنی ولایت مطلقه فقیه همچنان ادامه یافت و با انتخاب بحق و شایسته شاگردی از مرام و مکتبش شاخ و برگ دیگری از این شجره طیبه بوقوع پیوست.
حصر اقتصادی ، توطئه های فرهنگی ، هجمه های سیاسی ، دروغ پراکنی های بین المللی ، بسیج مستکبرین برای از پای درآوردن این انقلاب و ... همه و همه در برابر ایمان مردم برای شکست طاغوت و زنده نگهداشتن نهضت و میراث امام روح الله ، هیچ بود.
ملت ایران راهی را برگزیده بود که  نتیجه آن آزادی و رستگاری است و اتفاقا این هدفشان در تلاقی با خواسته مستکبرین عالم بود که هر روز نقشه و توطئه ای جدید برای مردم مستضعف جهان می چینند که آن ها را به استضعاف بکشانند.
بحق تداوم انقلاب اسلامی ایران به حقانیت اراده و ایمان مردم و مخلصانه گذاشتن سنگ زیرین انقلاب توسط امام روح الله و تداوم رهبری شجاعانه و عادلانه آن یعنی امام خامنه ای برمی گردد که  قابل تشبیه به شجره ی طیبه ای است که متفاوت از دیگر انقلاب ها وتحولات سیاسی تاریخ جهان است.
 در سالگرد انقلاب اسلامی ایران همه ی مردم با وحدت کلمه همانند بهمن 57 بدون هیچ گونه جو سازی هایی به خیابان می ایند و با امام و انقلاب و رهبری تجدید پیمان می کنند  حضور بالای 80 درصدی مردم در پای صندوق های رأی و حماسه بی بدیل 9 دی در سال گذشته ورقی از این دفتر زرین است.
و این همان نور ایمان است که خداوند در دلهای مؤمن مردممان قرار داده است که در هرزمانی پرده از رخ منافقین داخلی و مستکبرین دست چدنی می کشد و هوای فضای غبار آلود را صاف می گرداند.
باید توجه داشت که انقلاب اسلامی در حال رخنه در تمام کشورهای منطقه و خصوصاً در کشورهای اسلامی است و ملتهای دیگر کشور ایران را و انقلابش را بعنوان الگو پذیرفته اند و حرکت های انقلابی در تونس و مصر و یمن و... شاهدی بر این مدعاست.
بار دیگر 22 بهمن امسال نیز روزی است برای نشان دادن قدرت ملت ایران و تداوم راه آرمان هایی که امام خمینی آن را بنا نهاد و امام خامنه ای آن را ادامه می دهد.

 

جبهه وبلاگی غدیر پس از دوسال ایجاد جنبش های سایبری اینک جنبش وبلاگی..22بهمن/انتفاضه مشرقین صدور انقلاب را پدید می آورد و از همه وبلاگنویسان و مخاطبین سایبری در نشر و تقویت این جنبش جهت همکاری دعوت بعمل میآورد.
بیایید در سی و دومین سال پیروزی انقلاب اسلامی و در اعلام حمایت و صیانت از ارزشهاى والاى اسلامى و انقلابى با ما چون همیشه همراه باشید و با قرار دادن لوگوى این جنبش و بیانیه آن فضاى سایبر را از فریاد وحدت انقلابی پر کنیم

 

 

 

 

برای دریافت کدهای لوگوها به جبهه مراجعه کنید و پس از قرار دادن ان در قالب خود در قسمت نظرات نام و آدرس خود را جهت تکمیل زنجیره ی وبلاگی همان پست قرار دهید
همچنین از تمامی دوستان صاحب قلم دعوت می شود که نوشته های خود پیرامون انقلاب اسلامی را تا قبل از روز سالگرد پیروزی انقلاب به جبهه معرفی نمایند که جهت اعلام در این جبهه قرار گیرد
و من الله التوفیق
جبهه وبلاگی غدیر

89/11/12::: 4:6 ع
نظر()
  
  
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سال 76، در گفت و شنودی صمیمانه با جمعی از نوجوانان و جوانان، به ذکر خاطره‌ای از روز ورود امام خمینی به میهن در دوازدهم بهمن 57 پرداختند که بخش‌هایی از متن و صوت آن در آستانه سی و دومین بهار انقلاب توسط پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب منتشر می‌شود:

متن این خاطره به شرح ذیل است:

یکى از خاطرات خیلى جالب من، آن شب اوّلى است که امام وارد تهران شدند؛ یعنى روز دوازدهم بهمن - شب سیزدهم - شاید اطّلاع داشته باشید و لابد شنیده‌اید که امام، وقتى آمدند، به بهشت زهرا رفتند و سخنرانى کردند، بعد با هلى‌کوپتر بلند شدند و رفتند.

تا چند ساعت کسى خبر نداشت که امام کجا هستند! علّت هم این بود که هلى‌کوپتر، امام را در جایى که خلوت باشد برده بود؛ چون اگر مى‌خواسشت جایى بنشیند که جمعیت باشد، مردم مى‌ریختند و اصلاً اجازه نمى‌دادند که امام، یک جا بروند و استراحت کنند. مى‌خواستند دور امام را بگیرند.

هلى‌کوپتر در نقطه‌اى در غرب تهران رفت و نشست، بعد اتومبیلى امام را سوار کرد. همین آقاى «ناطق نورى» اتومبیلى داشتند، امام را سوار مى‌کنند - مرحوم حاج احمد آقا هم بود - امام مى‌گویند: مرا به خیابان ولى‌عصر ببرید؛ آن‌جا منزل یکى از خویشاوندان است. درست هم بلد نبودند؛ مى‌روند و سراغ به سراغ، آدرس مى‌گیرند، بالاخره پیدا مى‌کنند - منزل یکى از خویشاوندان امام - بى‌خبر، امام وارد منزل آنها مى‌شوند!

امام هنوز نماز هم نخوانده بودند - عصر بود - از صبح که ایشان آمدند - ساعت حدود نه و خرده‌اى - و به بهشت زهرا رفتند تا عصر، نه ناهار خورده بودند، نه نماز خوانده بودند، نه اندکى استراحت کرده بودند! آن‌جا مى‌روند که نمازى بخوانند و استراحتى بکنند. دیگر تماس با کسى نمى‌گیرند؛ یعنى آن‌جا که مى‌روند، با کسى تماس نمى‌گیرند. حالا کسانى که در این ستادهاى عملیاتى نشسته بودند - ماها بودیم که نشسته بودیم - چقدر نگران مى‌شوند! این دیگر بماند. چند ساعت، هیچ کس از امام خبر نداشت؛ تا بعد بالاخره خبر دادند که بله، امام در منزل فلانى هستند و خودشان مى‌آیند، کسى دنبالشان نرود!

من در مدرسه رفاه بودم که مرکز عملیاتِ مربوط به استقبال از امام بود - همین دبستان دخترانه رفاه که در خیابان ایران است که شاید شما آشنا باشید و بدانید - آن‌جا در یک قسمت، کارهایى را که من عهده‌دار بودم، انجام مى‌گرفت؛ دو، سه تا اتاق بود. ما یک روزنامه روزانه منتشر مى‌کردیم. در همان روزهاى انتظار امام، سه، چهار شماره روزنامه منتشر کردیم. عدّه‌اى آن‌جا بودیم که کارهاى مربوط به خودمان را انجام مى‌دادیم.

آخر شب - حدود ساعت نه‌ونیم، یا ده بود - همه خسته و کوفته، روز سختى را گذرانده بودند و متفّرق شدند. من در اتاقى که کار مى‌کردم، نشسته بودم و مشغول کارى بودم؛ ناگهان دیدم مثل این که صدایى از داخل حیاط مى‌آید - جلوِ ساختمان مدرسه رفاه، یک حیاط کوچک دارد که محلِّ رفت و آمد نیست؛ البته آن هم به کوچه در دارد، لیکن محلِّ رفت و آمد نیست - دیدم از آن حیاط، صداى گفتگویى مى‌آید؛ مثل این‌که کسى آمد، کسى رفت. پا شدم ببینم چه خبر است. یک وقت دیدم امام از کوچه، تک و تنها به طرف ساختمان مى‌آیند! براى من خیلى جالب و هیجان‌انگیز بود که بعد از سالها ایشان را مى‌بینم - پانزده سال بود، از وقتى که ایشان را تبعید کرده بودند، ما دیگر ایشان را ندیده بودیم - فوراً در ساختمان، ولوله افتاد؛ از اتاقهاى متعدّد - شاید حدود بیست، سى نفر آدم، آن‌جا بودند - همه جمع شدند. ایشان وارد ساختمان شدند. افراد دور ایشان ریختند و دست ایشان را بوسیدند. بعضیها گفتند که امام را اذیّت نکنید، ایشان خسته‌اند.

براى ایشان در طبقه بالا اتاقى معیّن شده بود - که به نظرم تا همین سالها هم مدرسه رفاه، هنوز آن اتاق را نگه داشته‌اند و ایام دوازده بهمن، گرامى مى‌دارند - به نحوى طرف پله‌ها رفتند تا به اتاق بالا بروند. نزدیک پاگرد پله که رسیدند، برگشتند طرف ما که پاى پله‌ها ایستاده بودیم و مشتاقانه به ایشان نگاه مى‌کردیم. روى پله‌ها نشستند؛ معلوم شد که خود ایشان هم دلشان نمى‌آید که این بیست، سى نفر آدم را رها کنند و بروند استراحت کنند! روى پله‌ها به قدر شاید پنج دقیقه نشستند و صحبت کردند. حالا دقیقاً یادم نیست چه گفتند. به‌هرحال، «خسته نباشید» گفتند و امید به آینده دادند؛ بعد هم به اتاق خودشان رفتند و استراحت کردند.

البته فرداى آن روز که روز سیزدهم باشد، امام از مدرسه رفاه به مدرسه علوىِ شماره دو منتقل شدند که برِ خیابان ایران است - نه مدرسه علوى شماره یک که همسایه رفاه است - و دیگر رفت و آمدها و کارها، همه آن‌جا بود. این خاطره به یادم مانده است.

 از اینجا فایل صوتی این خاطره را بشنوید

 

 

  
  

من خیلی ها رو میشناسم که وقتی حس خوبی بهشون دست میده و وجودشون رو عطر خدا میگیره دل دریاییشون رو راهی درگاه خدا می کنند و خیلی قشنگ و خودمونی راز دل با خدا میگن اگر غم عالم رو داشته باشند ذره ای به درگاه باری تعالی گله و شکایت نمی کنند و از داشته ها میگن و سپاسی از از سر صدق بجا میارن اینقدر دلشون بزرگه که یادشون میره چقدر نیاز و گرفتاری دارن اینا دست حاجت بلند می کنند و برای همه کسانی که در خاطر دارند درخواست بهترین ها رو دارند اینقدر با عمق وجود دعا میکنند که دوس داری همیشه موقع دعا اسمتو به یاد داشته باشند منظورم همون آدماییه که تا بهم می رسیم میگیم فلانی دلش خیلی پاکه بگو دعات کنه چون ما برکت این دعاهای شریف رو حس
کرده ایم و فیض برده ایم . دعا در حق دیگران و مقدم داشتن خواست و نیاز دیگران بر خود کار بسیار پسندیده ایست در نزد خداوند متعال و باید گفت که این روش دعا کردن بسیار به نفع دعا کننده است. چون با این شیوه دعای خودش در حق خودش ، به خاطر همین مقدم داشتن دیگران در دعا، خداوند بلا را از او دور می کند و رزق و روزی اش را زیاد و دو برار در خواستش برای دیگران را به خود او هم مرحمت می فرماید.

حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها است آن بزرگوار با آن مهربانی وصف ناپذیر به قدری دیگران را دعا می کرد که گویی برای خودش اصلا دعا نمی کرد و وقتی از او سؤال میشد: چرا فقط دیگران را دعا میکنید؟ چرا خودتان را دعا نمی کنید؟ می فرمود : الجار ثم الدار!
بدون شک یکی از مهمترین بخش های نماز شب همان دعای برای غیر و طلب مغفرت برای 40 مؤمن است. که مؤمن با این نوع عبادت نه تنها کمتر در چاله ی حسادت و کینه و سوء ظن و... اسیر می شود بلکه مهربانی و کرامت با روح او قرین می شود.
بیایید برای هم دعا کنیم خودخواهی را به کناری نهیم و با مقدم داشتن یاد دیگران در دعایمان ارزش دعای خود را بالا ببریم و به درجه استجابت برسانیم .
در بین خلائق پاکترین و خوبترین و محبوبترینشان را زودتر و بیشتر دعا کنیم و بگوییم : اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه...
حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها است آن بزرگوار با آن مهربانی وصف ناپذیر به قدری دیگران را دعا می کرد که گویی برای خودش اصلا دعا نمی کرد و وقتی از او سؤال میشد: چرا فقط دیگران را دعا میکنید؟ چرا خودتان را دعا نمی کنید؟ می فرمود : الجار ثم الدار!

در این موضوع روایت بسیاری موجود است که به دو حدیث اشاره میکنیم :
1. قال الامام الباقر علیه السّلام:
اَسرعُ الدعاءِ نُجحا للاجابة، دعاءُ الاخ لاخیه بظهرِ الغیب یَبدا بالدعاء لاخیه فیقول له ملکٌ موکلٌ به آمین ولک مِثلاه.
امام باقر(ع) : سریعترین دعا برای اجابت دعا برای برادر دینی است که هم دعا در غیاب او باشد و هم اول برای او دعا کند. در این صورت فرشته ای که بر او گمارده شده ، به این دعا آمین گوید و به دعا کننده گوید برای تو باد دوبرابرش.
2. قال الامام الصادق علیه السّلام:
دعاءُ المومن للمومن یدفع عنه البلا و یُدِرُّ علیه الرزق.

امام صادق(ع) : دعای مومن در حق مؤمن بلا را از او دور می کند و روزیش را زیاد میگرداند.


89/10/30::: 5:44 ع
نظر()
  
  


پس از آنکه زنان و بازماندگان اهل بیت امام حسین (ع) را در حالی که به ریسمان‏ها بسته شده بودند، به مجلس یزید وارد کردند، سر مقدس سیدالشهدا را در مقابل آنها نهادند . یزید در حالی که با چوب خیزران بر لب و دندان مبارک امام حسین(ع)می‏زد این اشعار را سرود: "ما بزرگان بنی‏هاشم را کشتیم و آن را به حساب جنگ بدر گذاشتیم؛ این روز در مقابل آن روز قرار گرفت . بنی‏هاشم با پادشاهی بازی کردند، وگرنه نه خبری از رسالت ‏بود و نه وحی نازل می ‏شد . من از فرزندان خندف نباشم اگر از فرزندان احمد انتقام کارهای او را نگیرم"» .
در این حال حضرت زینب (س) برخاست و این چنین خطبه خواند:
«به نام خداوند بخشنده و مهربان . خداوند جهانیان را حمد و سپاس می‏گویم و بر پیامبر اسلام و خاندان او درود و سلام می‏فرستم . خداوند متعال حقیقت را نیکو بازگو فرمود آنجا که در قرآن بیان داشت "پایان کار کسانی که زشتکاری و گناه انجام داده‏اند به جایی رسید که آیات خدا را دروغ شمردند و آنها را به استهزا و مسخره گرفتند" (روم/??) آری، کلام خدا صدق و راست و عین واقعیت و حقیقت است .
یزید، از اینکه زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفته ‏ای و ما را همچون اسیران از سویی به سوی دیگر می‏بری، گمان داری که ما در نزد خدا خوار و پست ‏شده‏ایم و تو در پیشگاه او قرب و منزلت ‏یافته‏ای؟ و با این تصور خام و باطل، باد به غبغب انداخته و با نگاه غرورآمیز و شادمانه به اطراف خود می‏نگری؟ از اینکه دنیایت آباد شده است و امور طبق مراد تو می‏چرخد و مقام و منصبی را که حق ما خاندان رسول اکرم (ص) است، در دست گرفته‏ای، شادمانی؟ اگر چنین تصور باطلی بر وجود تو حکمفرما شده است، لحظه ‏ای بیندیش و فکر کن! مگر فراموش کرده ‏ای کلام خدا را که می‏فرماید: "گمان نکنند آنان که به راه کفر بازگشته ‏اند که آنچه ما برای آنها پیش می‏آوریم و آنها را مهلت می‏دهیم به نفع آنان و به خیر و سعادتشان است، که این مهلت دادن برای آن است که بر گناهان خود بیفزایند و برای آنان عذاب ذلت ‏آمیز ابدی در پیش است" .(آل‏عمران/???)
ای فرزند آزادشدگان! آیا این عدالت است که زنان و کنیزان خود را در پس پرده نهان سازی، ولی دختران پیامبر خدا را، در میان نامحرمان، به صورت اسیر حاضر نمایی، حجاب آنان را بدری، روی آنان را بگشایی و دشمنان، آنان را از شهری به شهری ببرند و شهری و بیابانی بدانها چشم بدوزند و نزدیک و دور و مردمان پست و شریف به تماشایشان بایستند، در حالی که نه از مردانشان سرپرستی مانده و نه از یاورانشان مددکاری؟ اما چه توقع و انتظاری است از فرزند آن جگرخواری که جگر پاکان را جوید و بیرون انداخت و گوشتش از خون شهیدان اسلام روییده است؟ چگونه می‏توان از فردی انتظار کوتاه آمدن داشت که همواره با بغض و دشمنی و کینه و عداوت، به خاندان ما نگریسته است؟
یزید! این جنایات بزرگ را انجام داده ‏ای، آنگاه نشسته‏ا ی و بی‏آنکه خود را گناهکار بدانی یا جنایات خود را بزرگ بشماری، با خود ندا سر می‏دهی که ایکاش پدران من حضور داشتند و از سر شادمانی و سرور فریاد برمی‏آوردند و می‏گفتند: "ای یزید! دست مریزاد" ؟ این جمله‏ جسارت ‏آمیز را می‏گویی، در حالی که بی ‏شرمانه چوب ‏دستی بر دندانهای مبارک اباعبدالله، سید جوانان بهشت می‏کوبی! چگونه چنین یاوه ‏سرایی نکنی؟ تویی که زخم‏ های گذشته را شکافتی و ریشه ‏ما را با ریختن خون فرزندان محمد (ص) و ستارگان روی زمین از آل عبدالمطلب بریدی و اکنون پدران خود (نسل شرک و بت‏پرستی) را ندا می‏دهی و گمان داری که با آنان سخن می‏گویی . به زودی خودت به جمع آنان ملحق می ‏گردی و در آن جایگاه، عذابی ابدی است که آرزو می‏کنی ایکاش دست‏هایم شل و زبانم لال می ‏گشت و هرگز چنین یاوه‏هایی را به زبان نمی‏آوردم و هرگز چنین کارهای ناشایستی را انجام نمی‏دادم .

پروردگارا! حق ما را از دشمنان ما بگیر و از آنان که بر ما ظلم کردند انتقام بکش و آتش قهر و غضبت را بر کسانی که خون ما و حامیان ما را ریختند، فرو فرست . قسم به خدا که ای یزید! بدان با این جنایت هولناک پوست‏خود را شکافتی و گوشت‏خود را پاره کردی . به همین زودی است که در عرصه محشر به محضر رسول‏الله (ص) وارد شوی، در حالی‏که بار گرانی از مسؤولیت ریختن خون فرزندان او و هتک حرمت ‏خاندان و پاره‏های تن او را بر گردن گرفته‏ ای . آن روز، همان روزی است که خداوند تمامی آنان را جمع می‏نماید و پریشانی و پراکندگی آنان را سامان می‏بخشد و حقشان را می‏ستاند .
" گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده‏اند، مردگان‏اند؛ بلکه آنان زنده‏اند و نزد پروردگار خود، روزی می‏خورند " (آل‏عمران/???).
ای یزید! تو را همین بس که داور و حاکم تو خداوند باشد و خصم تو پیامبر، و جبرئیل پشتیبان او . به زودی آنکه سلطنت را برای تو آراست و بر این جایگاه نشاند و تو را بر گرده مسلمانان سوار کرد خواهد یافت که ستمگران را چه عقوبت و جایگاه بدی است و کدام‏ یک از شما جایگاه بدتری دارید و سپاهش ناتوانتر .
ای زاده معاویه! اگر چه شداید و پیشامدها و فشار روزگار مرا در شرایطی قرار داد که مجبور شدم با تو حرف بزنم، اما تو را کوچکتر از آن مقام ظاهری ‏ات می‏بینم و تو را بسیار توبیخ و سرزنش می‏کنم . چگونه سرزنش نکنم با اینکه چشم‏ها در فراق دوستان، گریان، و دل‏ها در فراق عزیزان، سوزان است .
آه! چه شگفت ‏انگیز است که مردان بزرگ حزب خدا به دست‏ حزب شیطان، آن بردگان آزاد شده کشته شوند! همین دست‏های شماست که به خون ما خاندان (پیامبر) آغشته شده است و دهانتان از گوشت ما پر گردیده است . مگر نه اینکه آن بدن‏های پاک و پاکیزه روی زمین افتاده و گرگ‏های بیابان بدن‏های آنها را حلقه زده‏اند و کفتارها آنها را در خاک می‏غلطانند . ای پسر سفیان! اگر چه تو امروز کشتار و اسارت ما را غنیمت ‏شمرده‏ای و به آن می‏بالی، اما طولی نمی‏کشد که مجبور می‏گردی غرامت و تاوان آن را پس بدهی، و آن روزی است که آنچه از پیش فرستاده‏ای خواهی یافت "و خداوند هرگز به بندگان خود ستم نمی‏ورزد" (حج/??). ما از بیدادگری ‏های تو، به پیشگاه او شکایت می‏بریم و او تنها پناهگاه و امید ماست .
پس هر مکری که می‏توانی بساز و هر تلاشی که می‏توانی انجام بده؛ ولی بدان به خدا سوگند! هرگز توان آن را نداری که ذکر خیر ما را از یادها ببری و قدرت آن را نداری که وحی ما را نابود سازی و دوره‏ی ما را به پایان رسانی و نمی‏توانی ننگ و عار اعمالت را از دامن خود بزدایی . ای یزید! بدان که عقلت ضعیف و ایام حکومتت اندک و اجتماعت رو به پراکندگی و پریشانی است . روزی خواهد رسید که منادی ندا خواهد کرد: آگاه باشید که لعنت ‏خدا بر ستمکاران باد . پس حمد و سپاس از آن خدای جهانیان است که اول کار ما را خوشبختی و مغفرت و پایان آن را شهادت و رحمت قرار داد .
از خدا می‏خواهم که ثواب و رحمت ‏خویش را بر شهیدان ما کامل کند و بر پاداششان بیفزاید و ما را جانشینان و بازماندگان شایسته‏ آنان قرار دهد که او با محبت و مهربان است و او برای ما کافی است و هم او بهترین پشتیبان ماست».
{کتاب نفس المهموم،شیخ عباس قمی؛ ترجمه علی نظری منفرد؛ص545 }.


89/10/16::: 4:14 ع
نظر()
  
  

سید مسعود شجاعی طباطبایی در مطلب اخیر وبلاگ "وصیت نامه" نوشت: در میان عکس هایم دلبسته یک عکس از یک بسیجی با نام احمد هستم، فلسطینی بود و به عشق امام خود را به جبهه های حق علیه باطل رسانده بود، احمد از شیعیان مخلصی بود که سعادت دیدار با او در عملیات نصر هفت نصیبم شد، فارسی کم می دانست، کلماتی را هم که می دانست در عشق به امام و افتخار بسیجی بودن در رکاب امام زمان خلاصه می شد.

هرگاه از امام صحبت میکرد ، دستش بر روی قلبش جای می گرفت و این نشان یک عشق واقعی بین عاشق و معشوق بود.در طول مسیر طولانی که پیاده در دل خاک کردستان عراق به عمق دویست و پنجاه کیلومتر طی کردیم، بارها در کنارش راه رفتم یا نشستم تا از رایحه خوش بودن با یک بسیجی فلسطینی بهره ببرم، یادم است به او می گفتم که من هم آرزو دارم به فلسطین بروم، و چقدر آرزوهایمان به هم نزدیک بود، احمد فلسطین را در آن زمان در جبهه های ما یافته بودو چه زیبا گفته اند:" شرف المکان بالمکین"، اعتبار مکان ها به انسان هایی است که در آن زندگی می کنند و چه زیبا می توان این دو وادی را در جایگاه عشق به معبود با هم مقایسه کرد، فضاهایی که تنها با شهدا معنا می شوند .

احمد مثل بچه های بسیجی خودمان عاشق بود، گرچه بسیار جوان بود اما چه روشن دریافته بود که این عشق در جبهه های ما ظهور کرده است. احمد انسی عجیب با امام داشت. ای امام تو را با خدا چه عهدی بود که از این چنین کرامتی برخوردار شدی که عاشقانت از دورترین مکانها به دنبال تو می آیند، حالا که می اندیشم ،می بینم زمان، بستر جاری عشق است تا انسان ها را در خود به خدا برساند و حقیقت تمام آنچه در زمان حدوث می یابد باقی است.

جبهه چه در ایران یا فلسطین حرم راز با خداست و پاسداران این حریم شهدایند؛ شهدایی که در آن چشم مکاشفه بر جهان غیب گشودند؛ شهدایی که همسفران عرشی امام بودند و اکنون میزبان اویند. هنوز نجوای حزن انگیز زیبای شعرعربی احمد در درونم طنین انداز است ، نجوایی که با اسم امام خمینی و کربلا کامل می شد.

او برای من همچون بسیجیان دیگر، سربازی بود که قلعه عشق را فتح کرده بود. اصلا جبهه ما و فلسطین قطعه هایی از خاک کربلایند،هر که می خواهد کربلا را بشناسد باید حقیقتی را که شهدای ما دریافته بودند را دریابدکه در زمانه ما در حقیقتی به نام امام خمینی (ره) جاری شده بود، یادم است احمد می گفت هنوز امام را ندیده است ،اما مطمئنم از عطر امام سرشار بودو بقایش را نیز به بقای امامش وابسته می دید.
پ .ن.
1-مدتها بود دودل بودم که این مطلب را در وسعت کوچک وبلاگم بگذارم یا نه، اما به نظرم رسید آنانکه نا آگاهانه بلندگوی کریه استکبار می شوند ، وفریاد زشت "نه غزه نه لبنان" را سر می دهند، آیا می دانند که در کربلای ایران غیور مردانی از فلسطین پا به پای رزمندگان ما می جنگیدند، از خدا می خواهم این مفهوم را که تنها در عشق به ولایت جاری و ساری می شود در دل آنها نیز روشن کند. هر چند دشمنان زخم خورده این نظام سخت در تلاشند تا دلها را از عشق جدا کنند.
2- شهید بزرگ آوینی چه زیبا گفت:" من و تو مرده ایم . یادآوران در جست وجوی گمگشته خویش به اردوگاه کرخه می روند . شعرشان اگر چه بس مغموم می نماید ، اما شعر مستی است . آنان را که می خواهند با نظر روانکاوانه در این سرمستان میکده عشق بنگرند هشدار باد که مبادا نشانی از یأس در آنان بجویند . یأس از جنود شیطان است واینان وارسته اند از آن جهانی که در سیطره شیاطین است . کرخه خرابات است واینان خراباتیانند و گریه ، آبی است بر دل های سوخته شان . گریه اوج سرمستی است و اگر امروز روزگار فاش گفتن اسرار است ، بگذار اینان نیز فاش بگریند . امام کو که به تماشای رهروان خویش بنشیند ؟ "
3-- گل واژه های این مطلب از شهید بزرگ آوینی است.


89/10/3::: 12:5 ع
نظر()
  
  

این نامه  در کیهان

نمی دانم حاج حسین شریعتمداری اجازه می دهد تا از تریبون «کیهان» این یادداشت را که کمی تا قسمتی حدیث نفس است، بنگارم یا نه. هرچه باداباد؛ می نویسمش، تا چه باشد نظر استاد. و حیف اگر من باب تواضع یا کرامت یا هرچه، حذف کند این شعر را... که گفت: «بی پیر نرو تو در خرابات، هرچند سکندر زمانی». القصه؛ این روزها نامه ای از من در وبلاگ «قطعه 26» که سخنی صریح و صمیمی اما کمی تا قسمتی خیلی تند خطاب به ریاست محترم قوه قضاییه بود، زیادتر از آنکه باید سروصدا کرد. آن نامه مطالبه محاکمه سران فتنه بود از دستگاه قضا که دست برقضا و متاثر از خشم مقدس من و امثال من از سران فتنه، در بعضی جملات و عبارات از مسیر انصاف خارج شد و به نوعی به جای سران فتنه، به محاکمه قوه قضاییه و ایضا اخوان لاریجانی منجر شد. من نویسنده ام و نویسنده جماعت، گاه از کوره در می رود. این هم از بد بودن مضاعف فتنه گران است که گاه میانه ما افسران جنگ نرم را با قوه قضاییه ناراست می کند. قبول دارم که برخی از تعابیرم خطاب به ریاست دستگاه قضا جناب آملی لاریجانی که مولای ما از ایشان به عنوان «دانشمندی جوان» یاد کرده اند، درست نبود. نیز در نقد رئیس محترم قوه مقننه بهتر بود برخی تعابیر را به کار نمی بردم اما روح آن نوشته را صرف نظر از برخی کلمات و بعضی جملات هنوز هم قبول دارم. من خود دل شکسته ام این روزها اما دلی اگر این وسط شکسته ام، عذر می خواهم. این همه از آن روست که ما به شدت مضاعف عاشق نظام مقدس جمهوری اسلامی هستیم و این عشق هرچه بگذرد در قلوب ما بیشتر می شود. هیچ چیز نمی تواند مانع استمرار عشق مستمر ما به ولایت فقیه شود. هرلحظه و هرجور که بگذرد، ما پروانه تر می شویم شمع ولایت را و ستاره تر می شویم حضرت ماه را. ما اما جوانیم و اهل شور و شر. به شدت انقلابی و اگر تعبیر به غلط نشود حتی می خواهم ادعا کنم که در راه دفاع از انقلاب اسلامی و در برابر زیاده گویی سران کفر و سران فتنه تخس هم هستیم. پس مطالبه ما از دستگاه قضا مبنی بر محاکمه سران فتنه همچنان به قوت خود باقی است. در این باب نکته ها هست که می نویسم:
1- بینی و بین الله آن نامه را خود نوشتم. بی هیچ سفارشی. خدا را و بعد اساتیدم شریعتمداری و صفارهرندی را و ایضا بچه های «وطن امروز» را شاهد می گیرم که تاکنون به سفارش احدی، قلمی ولو در حد یک کلمه نزده ام. آن نامه را خوب یا بد خودم نوشتم. فی المثل آنجا که روزی لازم دیدم جناب مشایی را نقد کنم، سفارشی از برادران محترم لاریجانی در کار نبود و آنجا که لازم دیدم خطاب به ریاست محترم قوه قضاییه نامه ای بنویسم، توصیه ای از دفتر رئیس دفتر رئیس جمهور در کار نبود که من درست مثل دیگر اهالی نسل 9 دی قلم گران قیمت خود را فقط به لبخند رضایت خامنه ای می فروشم. قلم که هیچ، نسل من حاضر است هزار بار جان دهد به قیمت فقط یک لبخند بر لب مبارک این علمدار علوی تبار انقلاب. این پسر فاطمه و این نایب برحق حضرت بقیه الله. نشان به نشان همین اشکی که الان گرم کرده 2 چشمان ترم را. همواره سعی ام بر این بوده که در صراط حق، قلم برانم اما چه کنم که این روزها هرچه بنویسی، جور دیگری تحلیل می شود. نکته بعدی را با دقت بخوانید.
2- از ریاست محترم قوه مجریه بابت تقدیر از خود به خاطر تالیف کتاب «نه ده» به رسم ادب تشکر می کنم اما در همین باب چند حرف دارم:
الف- نسخه ای از کتاب «نه ده» را همان آغازین روزهای انتشار تقدیم دکتر احمدی نژاد کردم. بی شک این تقدیر اگر در همان روزها صورت می گرفت، بیشتر به دل من می چسبید و حتم دارم در آن صورت، «کیهان» نیز با افتخار خبر تقدیر رئیس جمهور از نویسنده ای که قلم زنی را از همین کیهان آموخته، کار می کرد.
ب- در روزهای گذشته جریان مشایی سخت مشغول کار بود. سایت هوادارش در به در دنبال مصاحبه با من بود، لابد برای اینکه علیه اخوان لاریجانی، چیزهای دیگری و این بار به سفارش بگویم! قبول نکردم. نیز فلان و بهمان وبلاگ نویس که دست بر قضا انتقادات امثال من و مهدی محمدی از مشایی را با توهین و افترا پاسخ داده بودند، پیامک می دادند و مرا «داداش حسین» خطاب می کردند که؛ همین طور و به همین تندی برو، ما هوایت را داریم! محل نگذاشتم. پیغام و پسغام های دیگر هم به هکذا. من اما به همان صداقت که از قوه قضاییه انتقاد کردم، لاجرم این را هم به این دوستان می گویم؛ هرگز راضی به اختلاف افکنی میان قوای 3 گانه نبوده و نیستم. این را از آن جهت می گویم که دیگر عده ای قصد نکنند از آب گل آلود، ماهی مسئله سازی صید کنند.
ج- این را هم از آن طرف قبول دارم؛ عده ای به قصد نقد مشایی، درصدد تخریب احمدی نژاد عزیز هستند. کدام عده؟ 2 عده. یکی برخی از سایت های نزدیک به خواص بی بصیرت و دیگری رسانه های دوم خردادی. بگذریم که اخیرا دوم خردادی ها بعضا سخنان مشایی را تیتر یک می کنند به قصد تایید تا 2 کار کرده باشند؛ یکی اینکه مشایی را به زعم خود مسئله اول کشور کنند و دیگر اینکه فاصله بیاندازند میان دوستان حقیقی احمدی نژاد با رئیس جمهور. اصولگرایان اما اغلب منتقد مشایی اند. با این همه خدمات دولت را رسانه های همین اصولگرایان بیش از همه پوشش می دهند. یعنی که مهمترین هواداران خدمات بی شمار دولت فعلی، آن دسته از منتقدین مشایی هستند که خوبی های فراوان دولت را تمجید می کنند و اندک اشتباهات دولت را نقد. و می بینیم عده ای دقیقا عکس این کار را می کنند. نقاط تیره و تار دولت را برجسته می کنند، مشایی را تیتر یک می کنند و اصلا کاری ندارند که ستایشی از دولت کنند و کمکی به دولت کنند مثلا به همین طرح عظیم هدفمندی یارانه ها. خوب دیدن معایب کم این دولت و بد دیدن خوبی های بی شمار این دولت، قطعا مرضی رضای خدا نیست و بیانگر وجود پاره ای امراض حزبی و جناحی در دل کسانی است که چنین می کنند.

ادامه مطلب...

89/10/1::: 11:27 ص
نظر()
  
  

جبهه وبلاگی غدیر در اغاز دومین سال کار و تلاش خود در عرضه ایجاد و ترویج و نشر جنبشهای وبلاگی از سوی وبلاگنویسان ارزشی ادامه میدهد.و اینک جنبش سایبری بصیرت حسینی را  در فضای سایبری راه اندازی و پیگیری مینماید.لذا از همه وبلاگنویسان و مخاطبین سایبری در نشر و تقویت این جنبش جهت همکاری دعوت بعمل میآورد.

آتشى که عمر بن سعد ( ل ) در سال 61 هجرى به خیمه هاى ابا عبدالله ( ع ) انداخت 1327 سال با جهل و نادانى و نامردى مسلمانان شیعه نما امتداد پیدا کرد تا در عاشوراى 1388 از سر فندک فتنه گران بیرون زد و و باز هم بوى دود و رنگ خاکستر از خیمه گاه سیدالشهداء پیدا بود .

آنچه نسل به جا مانده از قوم خوارج و فرزندان خلف کوفیان نامسلمان در هتک حرمت حریم مقدس امام حسین ( ع ) کردند اولین جرقه اش وقتى زده شد که همین قوم الظالمین تمثال مبارک بنیان گذار جمهورى اسلامى ، امام خمینى ( ره ) را پاره و پایمال کردند و اهل بیت او لب از لب وا نکردند ، اما در مقابل این جوانان و مردمى بودند که هیچ قرابتى به جز سله عشق با حضرت امام ( ره ) نداشتند و آسمان را به زمین دوختند در اعتراض به این مصیبت چونان قوم بنى اسد که شهداى کربى را بعد از اینکه خویشان و هم شهریانشان عده اى به اسارت رفتند و بعضى فرار را بر قرار ترجیح دادند اکرام و دفنشان کردند

آرى ، آنچه بر سر ما رفت از خود ماست ، اگر رحم و رأفت جمهورى اسلامى و مهر پدرانه و حکمت على منشانه مقام معظم رهبرى ، امام خامنه اى ( حفظه الله ) نبود و اگر مردم ما گوش به فرمان ولیشان نبودند و صبر پیشه نمیکردند به جلال و جبروت خدا قسم که که امروز نه فتنه اى بود که در سست ایمانان رخنه کند و نه فتنه گرى بود که خیمه آتش بزد و خون به دل اهل عشق کند .

اما امسال سالى دیگرى است ، سال همت مضاعف و کار مضاعف است ، ما حوانانى که طلایه داران نسل سوم این انقلابیم همتمان را مضاعف کرده ایم در دفاع از حریم دین و ولایت و انقلاب و میهن ، دیگر دستى جرأت نمیکند به خیمه گاه عشاق تعرض بلکه حتى نزدیک شود ، زیرا امروز ما به وسعت تمامى ایران عزیز همگى از نسل بنى انقلابیم ، بازمانده بنى هاشمیم و از تبار بنى اسد .

ما یاد گرفته ایم و ملکه ذهن کرده ایم که اذا ضربتم نضرب ، خط قرمز ما دین است و ولایت ، بیایید تا ببینید ما چه میکنیم و چه در چنطه داریم ، امروز و مولاى ما على است و ما جملگى عماریم و نمیگذاریم کارمان به آنجا بکشد که مولایمان نداى هل من ناصر سر بدهد .

بصیرت حسینى جوانان این خاک مقدس امروز تیرى شده است به چشم اصحاب فتنه ، تیر سه شعبه حرمله ( ل ) در روز عاشورا از گلوى على اصغر رضیع ( ع ) کمانه کرد و طى این سالها با عشق و ارادت و بصیرت سیعیان به حق اهل بیت ( ع ) آب دیده شد و امروز حلقون اصحاب استعمار و فتنه را دریده است تا دیگر فریاد گوش خراش و و روح آزارشان فضاى پاک ذهن مردم این خاک عزیز را آلوده نکند .

امروز دیگر نسل کوفیان در این سرزمین ریشه کن شده است و ما همگى و به وسعت 70 و اندى ملیون همگى از تبار 72 عاشقیم .

دوستان و عزیزان همیشه همراه ، افسران گرامى جنگ نرم ،،،

بیایید در اعتراض دوباره به حتک حرمت عاشوراى سال گذشته و در اعلام حمایت و سیانت از ارزشهاى والاى اسلامى و انقلابى با ما چون همیشه همراه باشید و با قرار دادن لوگوى این جنبش و اختصاص دادن یک پس در سایت یا وبلاگ خود به این بیانیه فضاى سایبر را از فریاد یا لثارات الحسین پر کنیم.

موفق ، پیرروز و سربلند باشید ،،،

                                                                                       با تشکر

روابط عمومى جبهه وبلاگى غدیر


 

در همین ارتباط دو کلیپ فتنه عاشورای88 را به حضور همه عزیزان معرفی مینماییم / لطفا در انتشار این دو کلیپ همکاری لازم را بعمل بیاورید


89/9/23::: 6:12 ع
نظر()
  
  
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ قرآن را تفسیر کردند... آیه آیه... شرح کردند... شرحه شرحه... ورق ورق... اربا اربا...


+ سرشکستن امام سجاد ع) امام سجّاد س?م الله عل?ه سر خود را به ?اد مص?بت پدرش شکست امام سجاد س?م الله عل?ه به مناسبت? که مصائب امام حس?ن س?م الله عل?ه را شن?دند ) کس? برای ا?شان مصائب? را ?اد آوری کرد » قام عل? طوله و نطح الجدار بوجهه فکسر انفه و شج ّ رأسه و سال دمه عل? صدره و خر ّ مغشّ?ا عل?ه من شدة الحزن و البکاء « تمام قد حضرت ا?ستاد و صورت خود را به د?وار منزل کوب?د پس ب?ن? آنحضرت و سر ا?شان شکست


+ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
+ امام کاظم(سلام الله علیه): مردى از قم مردم را به حق فرا مى‏خواند و بر گرد او مردمانى فراهم مى‏آیند که چونان پاره‏هاى آهن استوارند، طوفان‏ها آنها را به لرزه نمى‏اندازد و از جنگ خسته نمى‏شوند و بزدلى نشان نمى‏دهند، به خدا توکّل دارند و فرجام از آنِ پرهیزگاران است. میزان الحکمة ج 2 ص
+ بیانیه زنجیره فجرآفرینان ؛ جبهه وبلاگی غدیر


+ 5هزارتا صلوات برای سلامتی مادرم تا کی تموم بشه خدا میدونه


+ انسان یا انسانیت یا انسان بودن/به حقیقت آدمی باش


+ هرگز کاری جز برای رضای خدا نکن_ سیدشهیدان اهل قلم مرتضی آوینی.. کجایی ای راوی فتح


+ توی پیام رسان مشغول باشید


+ توی این گرما.......به به