اینو خوندم حیفم آمدشما ازش بهره نبرید
(به نقل از روزنامه رسالت)http://www.resalat-news.com/Detail.aspx?cid=75929
لطفا نظر خود تون را برام بنویسید ممنونم
آیت الله جوادى آملی
زن موظف است و یا مىتواند عقل و اندیشه انسانى خویش را در ظرافت عاطفه و زیبایى گفتار و رفتار و کیفیت محاوره و نحوه برخورد و نظایر آن ارائه دهد چنانکه مرد موظف است و مىتواند هنر خود را در اندیشه انسانى و تفکر عقلانى خویش متجلى سازد.اینو خوندم حیفم آمدشما ازش بهره نبرید
(به نقل از روزنامه رسالت)http://www.resalat-news.com/Detail.aspx?cid=75929
لطفا نظر خود تون را برام بنویسید ممنونم
آیت الله جوادى آملی
زن موظف است و یا مىتواند عقل و اندیشه انسانى خویش را در ظرافت عاطفه و زیبایى گفتار و رفتار و کیفیت محاوره و نحوه برخورد و نظایر آن ارائه دهد چنانکه مرد موظف است و مىتواند هنر خود را در اندیشه انسانى و تفکر عقلانى خویش متجلى سازد. آیا طبق حدیث شریف علوى که فرمود: “عقول النساء فى جمالهن و جمال الرجال فى عقولهم” عقل زن در جمال او و جمال مرد در عقل او خلاصه مىشود، تا وسیلهاى براى سرزنش زن و برترى مرد باشد؟ براى پاسخ به این سوال لازم است به این نکته توجه کنید که: زیور جان آدمى به ایمان است نه چیز دیگر، چنان که خداى سبحان فرمود: (حبب الیکم الایمان و زینه فى قلوبکم)1 خدا ایمان را براى شما دوست داشتنى گردانید و آن را در دلهاى شما زینت داد. و چون روح انسان مجرد است نه مادى و ایمان نیز امرى است معنوی، این امر معنوى یعنى ایمان، مایه جمال و زیبایى آن امر مجرد یعنى جان انسانى شده است و از آنجا که خصوصیت ذکورت و انوثت در حقیقت انسان (که همان جان اوست) و ایمان و مانند آن تاثیرى ندارد یعنى حقیقت انسان و ایمان و امثال آن نه مؤنث است نه مذکر، بلکه امرى مجرد است که در زن و مرد یکسان مىباشد؛ بنابراین از حدیث شریف علوى که فرمود: “عقول...” مىتوان معناى دستورى فهمید نه معناى وصفی، یعنى منظور آن نباشد که حدیث شریف در توصیف دو صنف از انسان باشد که عقل زن در جمال او خلاصه شود و جنبه سرزنش داشته باشد و جمال مرد در عقل او تعبیه شود و عنوان ستایش بگیرد، بلکه ممکن است معناى آن دستور، یا وصف سازنده باشد. به بیان دیگر زن موظف است و یا مىتواند عقل و اندیشه انسانى خویش را در ظرافت عاطفه و زیبایى گفتار و رفتار و کیفیت محاوره و نحوه برخورد و نظایر آن ارائه دهد چنانکه مرد موظف است و مىتواند هنر خود را در اندیشه انسانى و تفکر عقلانى خویش متجلى سازد. زن تحصیلکرده و آگاه به معارف ایثار و شهادت توان آن را دارد که در نقش مادرى مهربان، فرزندش را تشویق به جهاد کند و در بدرقه او هنگام عزیمت به جبهه، عقل طریف2 خود را در جامه هنر ظریف ارائه دهد. یا هنگام استقبال فرزندش که از جبهه و میدان رزم، پیروزمندانه برگشته است اندیشه وزین عقلى خود را در لباس زیباى شوق و نظایر آن نشان دهد. هرگز این ظرایف هنرى که تمثل عینى طرایف عقلى است براى مردان هنرمند میسر نخواهد بود. خلاصه آنکه زن باید حکمت را در ظرایف هنر ارائه دهد و مرد بالعکس باید ظرایف هنر را در طرایف حکمت جلوهگر کند یعنى جلال زن در جمال او نهفته است و جمال مرد در جلال او متجلى شده است و این توزیع کار نه نکوهشى براى زن است و نه ستایشى است براى مرد. بلکه رهنمود و دستور عملى هر یک از آنهاست تا هر کس به کار خاص خویش مامور باشد و در صورت امتثال دستور مخصوص خود، درخور ستایش گردد و در صورت تمرد از آن، مستحق نکوهش شود. پس تفاوت زن و مرد در نحوه ارائه اندیشههاى درست ظهور مىنماید وگرنه زن نیز چون مرد شایستگى فراگیرى علوم و معارف را داشته و مستحق تقدیر است. مطلب دیگرى که باید به آن توجه داشت این است که دو گونه عقل داریم: عقل نظرى و عقل عملی. انسان با عقل نظرى مىفهمد و با عقل عملى کار انجام مىدهد. یقین، جزم، ظن و گمان، وهم، خیال و مانند آن جزو شئون عقل نظرى است؛ اما نیت، عزم، اخلاص و اراده، محبت، تولی، تبری، تقوى و عدل و مانند آن جزو عقل عملى است 3 و همین عقل عملى هم معیار فضیلت در انسان است. عقل نظرى معیار اعلمیت انسان و عقل عملى معیار کرامت و افضلیت انسان است. (ان اکرمکم عند الله اتقیکم)4 و اینکه در روایت آمده است که “عقول النساء فى جمالهن و...”5 اشاره به عقل نظرى است نه عقل عملی. یعنى اگر بین مرد و زن تفاوتى از نظر عقلى باشد در مورد عقل نظرى یا ابزارى است نه عقل عملی. عقل نظری، عقلى است که انسان با او بتواند علوم حوزوى و دانشگاهى را فراهم کند تا چرخ دنیا بچرخد و این هم معیار فضیلت انسان (مردها) نیست. بلکه معیار فضیلت انسان، عقلى عملى است که در تعریف آن آمده است “عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان”6 انسان به وسیله آن خدا را عبادت مىکند و بهشت را کسب مىنماید و به مقام قرب مىرسد و این عقل هم در مرد و زن تفاوتى ندارد. بنابراین اگر کسى خواست بین زن و مرد داورى کند نباید عقل به معناى علم مصطلح را معیار قرار دهد (یعنى عقل نظرى را) بلکه باید عقل عملى را که وسیله قرب انسان و معیار فضیلت است معیار قرار دهد و در این صورت است که جمال مرد و زن هر دو در عقلى است که “عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان” و در این صورت، هم “جمال الرجال فى عقولهم” و هم “جمال النساء فى عقولهن” مىباشد.7 2 .گاهى گفته مىشود که عقل مرد بیش از عقل زن است و تجارب گذشته و حال نیز مؤید این مطلب مىباشد. آیا چنین گفتهاى صحیح است؟ این موضوع را مرحوم علامه طباطبایی1 در تفسیر شریف المیزان آورده و مشخص فرمودهاند، آن عقلى که در مرد بیش از زن است یک فضیلت زائده است نه معیار فضل و تا حدى نیز در پاسخ به سوال اول مطرح گردید. توضیح مطلب اینکه عدهاى گفتهاند عقل در اسلام معیار کمال انسانى است یعنى هر کس که عاقلتر است به کمال انسانى نزدیکتر و نزد خدا مقربتر است، و هر که از عقل دورتر است از کمال انسانى کم بهرهتر و از مقام قرب الهى محرومتر است، بنابراین چون عقل در مرد بیش از زن است پس مردها بیش از زنها به خدا نزدیکتر هستند. در صورتى که این استدلال تمام نیست بلکه مغالطهاى است که در اثر اشتراک لفظ رخ مىدهد. چون عقل به صورت اشتراک لفظى بر معانى گوناگون اطلاق مىشود، لذا باید اولا، روشن شود کدام عقل معیار کمال انسانى و قرب الهى است و ثانیا در کدام عقل، زن و مرد با یکدیگر اختلاف و تفاوت دارند؟ منشا مغالطه آن است که گرچه گفته مىشود که زن و مرد در عقل تفاوت دارند، و عقل معیار قرب الى الله است، و هر که عقلش بیشتر باشد به خدا نزدیکتر است، اما عقلى که در مقدمه دوم ذکر مىشود، غیر از عقلى است که در مقدمه اولى آمده است، به عبارت دیگر عقلى که در آن، زن و مرد اختلاف و تفاوت دارند غیر از عقلى است که مایه تقرب الى الله است. اگر دو معناى عقل از هم جدا بشود، و دو مقدمه را با حفظ یک حد وسط کنار هم ذکر کنیم، مىبینیم که هرگز نمىتوان قیاسى ترتیب داد تا از آن، فضیلت مرد بر زن استنتاج شود، زیرا عقلى که در زن و مرد متفاوت است عقل نظرى است که در نحوه مدیریت، در مسائل سیاسی، اقتصادی، علمی، تجربی، ریاضى و مانند آن دخیل است. و بر فرض هم که ثابت بشود دراین گونه از علوم و مسائل اجرایی، عقل مرد بیش از عقل زن است - که اثبات این مطلب نیز کار آسانى نیست - ولى این سوال وجود خواهد داشت: آیا آن عقلى که مایه تقرب الى الله است همین عقلى است که بین زن و مرد مورد تمایز مىباشد؟ آیا مىتوان گفت هر کس مسائل فیزیک، ریاضی، طب، طبیعى و مانند آن را بهتر بفهمد به خدا نزدیکتر است؟ آیا این عقل مایه تقرب است یا عقلى که “عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان”8 مىباشد مایه تقرب است؟ چه بسا ممکن است مردى در علوم اجرایى بهتر از زن بفهمد اما توان عقال کردن غرایز خویش را نداشته باشد. همه مذهبهاى باطلى که در برابر انبیا صف بستند به وسیله مردها جعل شد. اکثر متنبىها9 که در برابر انبیا به مبارزه مذهبى برخاستند، مرد بودند. قرآن کریم در مورد کسانى که نظیر فرعون مذهبهاى جعلى آوردند مىفرماید: (یقدم قومه یوم القیامه)10 آنان که پیشاپیش دیگران به جهنم رفته و مىروند آیا مردند یا زن؟ بنابراین، اگر کسى در مسائل علمى یا سیاسى و اجرایى فکر برتر داشت این نشانه تقرب الى الله نیست، بلکه یک فضیلت زاید است، زیرا: “ذاک علم لایضر من جهله”11 علمى است که ندانستنش زیان نمىرساند. اگر کسى ادعا کند که عقل مرد در جنبه “یعبد به الرحمان و یکتسب به الجنان” قوىتر از زن است، هر گز اثبات آن مقدور نیست، چرا که نه تجربه آن را نشان مىدهد و نه برهان آن را تائید مىکند. (ص 252 - 249) مضافا اینکه همه کمالات به اندیشههاى نظرى وابسته نیست. زیرا که گاهى انسان خوب مىفهمد اما فهمش همراه با خشونت است. اگر انسان دو صنف است: بخشى محکم کارند به نام مرد، و بعضى ظریف کارند به نام زن، اسماء الهى هم دو صنف است و کمالات نیز از دو راه نصیب انسان مىشود. بعضى از کمالات بر اساس جنگ و قوام و قیام و مبارزه و ستم ستیزى و مظهر قهر و جلال حق بودن است، و بعضى مظهر مهر و رافت و عاطفه و محبت و جمال و لطف حق بودن است و اگر یکى از این دو صنف در خشونت و اندیشه قوى ترند، دلیلى بر آن نیست که در بخشهاى مهر، عاطفه، لطف، رافت، صفا، صمیمیت و رقت نیز قوىتر باشند. ذات اقدس اله، عالم را بر محور محبت اداره مىکند و بسیارى از آیات قرآن درس محبت مىدهد و راه محبت را زن بهتر از مرد درک مىکند. اگرچه راه قهر را ممکن است مرد بهتر از زن درک کند. (ص 222 - 217) 3. آیا این گفته حضرت علی7 در بیان وهن عقول زنان است که فرمودند: “ایاک و مشوره النساء فان رایهن الى افن و عزمهن الى وهن”12 بپرهیز از مشورت با زنان، که راى آنان ناقص و تصمیم آنان سست است. وکلا چنین مسئلهاى شامل حال تمام زنان اعم از تحصیل کرده و تحصیل نکرده است؟! چنین تعبیر هایى به لحاظ غلبه خارجى موضوع در زمان بیان آن است. یعنى در آن زمان این صنف گرانقدر (یعنى زنان) از تعلیم و تربیت صحیح محروم بودهاند در صورتى که اگر شرایط درست براى فراگیرى آنها در صحنه تعلیم و تربیت فراهم شود اگر غلبه بر عکس نشود لااقل غلبه با مردان نخواهد بود تا منشاء نکوهش گردد. یعنى اگر زنان در پرتو تعلیم صحیح و تربیت وزین پرورش یابند و چون مردان بیندیشند و چون رجال تعقل و تدبر داشته باشند تمایزى از این جهت با مردها ندارند و اگر گاهى تفاوت یافت شد، همانند تفاوتى است که در این مورد بین خود مردها نیز مشهود است. مثلا اگر زنان مستعد به حوزهها و دانشگاههاى علمى راه یابند و همانند مردان به فراگیرى علوم بپردازند و در دروس مشترک آگاهى کامل یابند دیگر نمىتوان گفت روایاتى که در نکوهش زنان آمده و احادیثى که در پرهیز از مشورت با آنها وارد شده و ادالهاى که در نارسایى عقول آنان رسیده اطلاق دارد و هیچ گونه استثنایى نسبت به زنان دانشمند و محقق ندارد بلکه قطعا این گونه زنان، مستثنى خواهند بود و در این زمینه تمایزى با مردها ندارند. (37 - 36) پى نوشتها در دفتر روزنامه موجود مى باشد.