سلام ، سوالهات من رو هم به فکرفرو برد ، من جواب سوالهارو می دم شاید به دردت بخوره .
ـ چقدر خودت رو می شناسی ؟ اونقدر که می دونم در مقابل عظمت خدا هیچم،وقتی خودم رو شناختم دیدم من تو نقطه ی صفر هستم وخدا تو نقطه ی صد حالا هر چی بیشتر به سمت نقطه ی صد ( خدا ) حرکت می کنم بیشتر از اون هیچی و پوچی نقطه ی صفر دور می شم و بالاتر می رم و بزرگتر می شم اما وقتی دور می شم می رسم به همون نقطه ی صفر و احساس پوچی می کنم .
ـ تا چه حد از توا نایی هات با خبری؟؟اونقدر که تونستمزندگی مفیدی داشته باشم و در جهت رسیدن به کمال بتونم قدم بردارم ، توانایی های ما ابزاری هستند برای حرکت در مسیر کمال به شرط اینکه بشناسیمشون و به کار بگیریمشون .
ـ خودتو با چی مقیاس می کنی ؟ با پیشتازان، با اونایی که در مسیر کمال از ما پیش افتادند ، با اونایی که ایمانشون رو به مرحله ی عمل در آوردند ، می دوم تا به اونها برسم .
ـ چقدر فرصت داشتی و چقدر فرصت لازم داری ؟ همه ی دوران با ارزش نوجوانیم رو فرصت داشتم و همه ی دوران جوانیم رو لازم دارم و تو این مدت فقط به فکر رفتنم نه به فکر رسیدن که وظیفه ی ما رفتنه نه رسیدن .
ـمی دونی تا اون چیزی که خدا ازت توقع داره چقدر فاصله داری؟؟به نظر من خدا از هر کس به اندازه ی توانایی هاش انتظار داره ، فکر می کنم نصف راه رو اومدم و پنجاه درصد دیگه بااون چیزی که خدا ازم انتظار داره فاصله دارم .
ـ کجای این مرز قرار داری ؟ پشت مرز ، هنوز مرز رو رد نکردم ، دقیقا پشت مرزم .
ـ تو تا کجا می تونی ادامه بدی ؟ تا اونجایی که باید ادامه بدم تا اونجایی که به هدف برسم .
ـ آیا درک از هستی تا چه حد در افزایشتعالی انسان موثره ؟ خیلی ، همه ی هستی جلوه ی خداست ، هستی شناسی سرانجامش خدا شناسیه و خدا شناسی هم می تونه بسیار در رشد شخصیت ما موثر باشه .
و در اصل تو و یا من و یا ما کی هستیم و در کل چرا هستیم ؟؟ما قسمتی از وجود خدا هستیم ( ما از خدائیم و به سوی خدا باز می گردیم) اما در مقابل خدا بسیار حقیریم ، و هستی ما از هستی اوست ،هستیم چون خدا خواسته و خدا ما رو برای خودش خواسته ، ای آدم همه چیز را برای تو آفریدم و تو را برای خود آفریدم . ( حدیث قدسی )
اگر نباشیم چه خواهد شد و در نبود ما چه اتفاق خاصی رخ خواهد داد؟؟ هیچی ، هیچ اتفاق خاصی نمی افته ، خدا به هیچ کس و هیچ چیزی احتیاج نداره که حالا با نبودش نظام هستیش به هم بخوره ما اگر هستیم به خاطر لطف این خدای مهربان هستیم .
خب دوست عزیز اینها جوابهای من بود امیدوارم به دردت خورده باشه ، در ضمن مطلبی نوشتم با عنوان جهان اسلام ،کو اقتدارت
ناصر ناصری
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
سئوالات اساسی را مطرح کردید که انسان را به تفکر و تامل وامیدارد . جایگاه انسان در جوامع بشری براساس جهان بینی ایدئولوژری حاکم بر آن جامعه توصیف و تعریف می شود . همانگونه که در اومانیسم محوریت با انسان بوده و جامعه در خدمت آن و در لیبرال سرمایه داری هم همینطور ولی اینها ظاهر قضیه هست ، در این مکاتب انسان به اون معنی که ما تصور می کنیم محوریت همه امور نیست بلکه این سردمداران زر و زور هستند که محور جامعه را تشکیل می دهند . در اسلام بین جامعه و انسان تناسب منطقی وجود دارد و انسان و جامعه هیچ تعارضی با هم ندارند . بر خلاف شعارهای فریبنده ای که غربیها در انسان محوری در دهه های اخیر سر می دهند ، در واقع انسان محوری واقعی را از اسلام گرفته و به نام خود و با بر چسب غربی به دنیا ارائه داده اند . واما از منظر دیگر انسان بی جهت آفریده نشده و برای ماموریتی پای در این عرصه نهاده است و اگر هدفی را که همه اولیا و صلحا نشان داده اند دنبال کند جایگاه واقعی خویش را در خواهد یافت . تعاریفی که ادیان الهی و مکاتب ساخته بشر از انسان می دهند متفاوت هست و هر یک بر اساس جهان بینی خود او را و جایگاهش را در عالم هستی تعریف می کنند . دین با عنایت به فطرت خداجوی انسان او را برای تعالی بخشی و رسیدن به قرب الهی تعریف می کند ولی مکاتب دیگر او را در زندگی حیوانی خلاصه کرده اند . بر این اساس انسان جایگاه ویژه ای در جامعه دارد و نیز مسئولیتهایی در قبال آن و وجود اوست که جامعه را به سوی تعالی و خوشبختی واقعی رهنمون می کند . من شما و همه انسانها یک کارکرد اجتماعی و یک کارکرد فردی داریم و نقش ما در کارکرد اجتماعی نمایان می شود و آن هم از کارکرد فردی هر شخص منتج شده که همان شخصیت فردی اوست و در تقابل و ارتباط با دیگران کارکرد اجتماعی که شخصیت حقوقی اوست نمایان می شود . نتیجه اینکه انان خدایی هدفمند است و هیچوقت به پوچی و پشیمانی نخواهد رسید مشروط بر اینکه به توصیه های ادیان الهی عمل کند . در دین انسان دارای خصویاتی هست که او را و روح و رئان او را ارضا می کند و به او هدفمند بودن را می آموزد و زندگی او با آمموزهای دنی همیشه نو و رو به جلو هست و درجا زدن و عقب نشینی رد میان معنی ندارد . و.... یا علی
نیکا
بعضی وقتها فکر میکنم خودمو شناختم ولی گاهی که یه کارغیر منتظره ای خطایی و یا کار خوبی ازم سر میزنه میبینم نه هنوز خودمو نشناختم/تا اینجا که میدونم از تواناییهام خوب استفاده نکردم و خیلی تنبلی کردم/با اون چیزی که خدا ازم توقع داری از زمین تا اسمون و یا شایدم بیشتر فاصله دارم و انقدر این فاصله زیاده که فکر کنم در نبود من هیچ اتفاقی رخ نمیده و شاید بهترم بشه/اول که به دنیا امدیم جزئی از خدا بودیم ولی الان بعضیهامون جزئی از شیطان شدیم
فکر میکنم همین جوابها فعلا کافی باشه.
سلام
خداوند ما را برای عبودیت آفرید . یعنی بنده اش باشیم . بنده یعنی چی؟
بنده کسی است که هرچی اربابش بگه گوش بده . البته در بندگی دنیایی
ذلت خوابیده است و در این بندگی عزت . در بندگی دنیایی همه حرف و
سخن ارباب درست نیست اما اینجا همه حرفهای ارباب درست است و
و در جهت رشد و تعالی بنده گفته شده است . سعی کن خوبی ها را
در وجودت زیادتر کنی و از بدی ها و کاستی ها بکاهی . بسمت بدست
آوردن اخلاق خدایی پیش برو . میگن سخته اما خدایی آسونه . چون
+
قرآن را تفسیر کردند...
آیه آیه...
شرح کردند...
شرحه شرحه...
ورق ورق...
اربا اربا...
+
سرشکستن امام سجاد ع)
امام سجّاد س?م الله عل?ه سر خود را به ?اد مص?بت پدرش شکست
امام سجاد س?م الله عل?ه به مناسبت? که مصائب امام حس?ن س?م الله
عل?ه را شن?دند ) کس? برای ا?شان مصائب? را ?اد آوری کرد » قام عل?
طوله و نطح الجدار بوجهه فکسر انفه و شج ّ رأسه و سال دمه عل? صدره
و خر ّ مغشّ?ا عل?ه من شدة الحزن و البکاء « تمام قد حضرت ا?ستاد و
صورت خود را به د?وار منزل کوب?د پس ب?ن? آنحضرت و سر ا?شان
شکست
+
امام کاظم(سلام الله علیه): مردى از قم مردم را به حق فرا مىخواند و بر گرد او مردمانى فراهم مىآیند که چونان پارههاى آهن استوارند، طوفانها آنها را به لرزه نمىاندازد و از جنگ خسته نمىشوند و بزدلى نشان نمىدهند، به خدا توکّل دارند و فرجام از آنِ پرهیزگاران است. میزان الحکمة ج 2 ص