زینب (س)، نامی است که به سبب نقش پررنگی که در واقع? عاشورا دارد، همواره در کنار امام حسین و پس از آن در کاروان اسرای کربلا شناخته شده است؛ به مناسبت 15 رجب، سالروز وفات حضرت، به شئون گوناگون و رنجهای بی پایان زندگی این شیرزن می پردازیم که به درستی توسط جدش، پیابر خاتم (ص) «ام المصائب» نام گرفت و زیر بار آن همه رنج و درد، هیچگاه شکوه ای به زبان نیاورد و قد خم نکرد.
ولادت
حضرت زینب کبرى، سوّمین فرزند حضرت امیرالمؤمنین على بن ابیطالب و حضرت زهرا (علیهما السلام) است که دو سال پس از امام حسین (ع)، در روز 5 جمادى الاول سال 6 هجرى، در مدینه النبی متولد شد.
کنی? ایشان «ام الحسن» و «ام کلثوم» و القاب مبارکش که در منابع گوناگون، بیش از شصت مورد ذکر شده، عبارتند است از: نائبه الزهرا، نائبه الحسین، ملیکه النساء، عقیله النساء، عابدة آل علی، صدیقة الصغری، عقیلة الطالبین، محبوبه المصطفی، قره العین مرتضی، عقیلة قریش، محدثه، عقیل? بنی هاشم، ام المصائب و...
نامگذاری
آنگاه که زمان وضع حمل حضرت صدیقه کبری (س) و به دنیا آمدن حضرت زینب (س) فرا رسید، پیامبر خاتم (ص) پای در سفر داشته و در مدینه حضور نداشتند. پس از تولد وجود مقدس حضرت زینب (س)، حضرت زهرا (ع) به امیرالمؤمنین (ع) گفت: از آن روی که پدرم غایب است و در مدینه حضور ندارد، شما بر این دختر نامی بگذارید. آن حضرت در پاسخ، فرمود: در این کار، من بر پدر شما و پسر عم خویش سبقت نمی گیرم، اندکی صبر کن که به زودی رسول خدا باز خواهد گشت و هر نامی که صلاح بداند بر این کودک می نهد.
پس از سه روز، رسول خدا (ص) مراجعت فرمود و همان گونه که سیر? ایشان بود، نخست به منزل حضرت زهرا (س) آمدند؛ پس امام علی (ع) خدمت آن حضرت عرضه داشت: یا رسول الله! خداوند متعال دختری به دخترت عطا فرموده است، نامش را معین فرمایید. پیامبر نیز فرمود: اگر چه فرزندان فاطمه، اولاد من هستند اما امر ایشان با پروردگار عالمیان است و من منتظر وحی می مانم. در این حال جبرئیل امین بر حضرت نازل شد و عرض کرد: یا رسول الله! حضرت حق (سبحانه و تعالی) تو را سلام می رساند و می فرماید: نام این مولود را «زین اب» بگذار، که این نام را در لوح محفوظ نوشته ایم. آنگاه پیامبر فرمود: البته علی خود زینت اهل دنیاست اما این دختر به جایی می رسد که زینت پدر می شود. لذا از آن پس، به جهت کثرت استعمال، این ثمر تازه رسید? شجر? طیبه را «زینب» نامیدند.
بعد رسول اکرم (ص) قنداقه آن مولود گرامی را طلبید و به سینه فشرد، بوسید و فرمود: به حاضرین و غایبین امت وصیت می کنم که حرمت این دختر را پاس بدارند که همانا او به جده اش، خدیج? کبری (س) بسیار شبیه است.
نقل است پس از اینکه پیامبر (ص)، قنداق? حضرت زینب (س) را به سین? مبارک چسباند، صورت خود را به صورت طفل نهاد و بلند گریست، چنان که اشک از محاسن شریف ایشان جاری شد، حضرت فاطمه پرسیدند: ای پدر! گری? شما از برای چیست؟ خدا نگریاند دو چشم شما را! پیامبر فرمود: ای پاره تن من و روشنی چشمم! بدان که بعد از من و بعد از تو، این دختر گرفتار بلاهایی خواهد شد و مصیبتهای گوناگونی برای او به وجود خواهد آمد و هر کس بر او و مصیبتهایش گریه کند، ثواب گریهاش مانند ثواب کسی است که بر دو برادر او (حسن و حسین) گریه کند.
آنگاه پیامبر فرمود: از خدا اجازه گرفتم که به او کنیه بدهم. فاطمه (س) پرسید: «کنیه دخترمان چیست؟» پیغمبر در حالی که می گریست، فرمود: «ام المصائب».
کودکی و جوانی
حضرت زینب از کودکی علاقهای عجیب به برادرش امام حسین (ع) داشت چنان که هرگاه زینب گریه میکرد، تنها در آغوش برادر آرام میگرفت. این رفتار، فاطمه زهرا را شگفت زده کرده بود، تا آنجا که این مطلب به رسول خدا عرضه داشت و گفت این زینب بدون دیدن حسین، شکیبایی ندارد و اگر بوی حسین را استشمام نکند، انگار که جان از تنش در حال مفارقت استب. رسول خدا وقتی این حکایت را شنید، آهی کشید و در حالی که اشک بر گونه های مبارکشان جاری بود، فرمود: ای نور چشم من! این دختر با حسین به سفر کربلا خواهد رفت و رنجها خواهد دید. لذا همگان از کودکی تا جوانی همواره این خواهر و برادر را در کنار هم و حامی هم می دیدند.
زندگى سرشار از مصیبت حضرت زینب، از پنج سالگى و مقارن با رحلت پیامبر اکرم (ص) آغاز شد و در فاصله اى بسیار کوتاه پس از رحلت پیامبر، این کودک خردسال شاهد هتک حرمت خانه و مادرش و ندای «اى فضه مرا دریاب!» ایشان است. آنگاه پدر را می بیند که با دست بسته و پای برهنه در کوچه ها کشیده می شود تا برای بیعت ناخواسته به دارالخلافه برسد و سپس غصب خلافت پدر و شهادت مادر را با نهایت کودکی و صغر سن، تاب می آورد و سالها خانه نشینی و خون دل خوردن پدر را تحمل می کند و با دست نوازشگر خویش مرحمی می شود بر دل ریش پدر.
اما غمها و رنجهای این عقیلة جلیله را پایانی نیست؛ در سالهای جوانی، تصویر فرق شکافت? پدر را به خاطر می سپرد و باز هم تاب می آورد ولی تا به خود می آید، لخته های جگر برادر بزرگش (امام مجتبی) را در تشتی می بیند که از زهری خانگی لبریز است. ولی هم? این رنجها هنوز تمرینی است برای آزمون نهایی غم و رنجى که پدر در کوفه از آن خبر داده است:
چنان که روزى حضرت زینب در کلاس تفسیر قرآن براى بانوان، سوره «کهیعص» را تفسیر مى کرد. حضرت على (ع) وارد شد و از دخترش پرسید کهیعص را تفسیر مى کنى؟! اى نور دیده! این حروف، رمزى است در مصیبت وارده بر شما عترت پیغمبر!
ازدواج
زمانی که حضرت زینب به سن ازدواج رسیده بود، از بین خواستگاران متعددی که به منزل علی (ع) میآمدند، تقاضای عبدالله بن جعفر بن ابی طالب (برادر زاد? حضرت علی) که از طرف خود کسی را برای خواستگاری حضرت زینب فرستاده بود و 5 سال از او بزرگتر بود، مورد پذیرش قرار گرفت. در این وصلت فرخنده، مهری? حضرت زینب مطابق با مهری? مادرش فاطمه زهرا (س)، 480 درهم معین شد.
زینب در قرارداد ازدواجش شرط همراهی با برادرش، حسین (ع) را قید می کند تا از وظیف? مهم خود باز نماند. او شرط می کند که در رفتن به خان? برادرم (حسین) آزاد باشم و هرگاه او به مسافرت رفت، من نیز باید با او بروم. از شخصیتی متعهد و دوستدار اهل بیت، چون عبدالله بن جعفر نیز انتظاری جز پذیرش این شرط نیست. و چنین است که عبدالله بن جعفر به افتخار همسری زینب کبری نائل می گردد.
کربلا
آنگاه زمان عمل کردن به شرط و هجرت فرا مى رسد. حضرت زینب کبری در سال 60 هجرى، به همراه برادرش امام حسین (ع) از مدینه به مکه و از آنجا به طرف کربلا حرکت مى کند.
کربلایی که تکمله ای است بر تمام مصائبی که پیش از این بر وی رفته است و شاید تمام آن رنجها را دیده تا برای این مصیبت عظمی آبدیده شود. چنان آبدیده که پس از تحمل شهادت امام و برادرش حضرت سیدالشهدا (ع)، شهادت چند برادر دیگر، شهادت دو فرزند، شهادت چندین برادرزاده و عموزاده و نیز تاب آوردن آن همه عذاب و سختی در راه کوفه و دمشق و آنچه در دربار ابن زیاد و یزید ملعون بر ایشان رفت، جز «مارأیت الی جمیلا» هیچ نگفت. زینب، نـاظر این تصاویر است و هم? این مصائب، از وی شیرزنى مى سازد که از عصر عاشورا، قافله سالار کاروان اسیران مى شود.
وقتی حضرت زینب (س) در کوفه به مجلس ابن زیاد وارد شد، سلام نکرد. ابن زیاد گفت: «من هذه متکبرة»؛ این زن متکبر، کیست؟ امام سجاد (ع) می فرماید: «هذه عمتی زینب، اخت الحسین علیه السلام»؛ این عم? من زینب، خواهر حسین علیه السلام است. ابن زیاد نیز برای اینکه جگر حضرت زینب را آتش بزند، گفت: دیدی خدا با برادرت چه کرد؟ حضرت زینب نیز پاسخ داد: اگر خدا چنین کرد، «ما رأیت الا جمیلا»...
و علاوه بر این در شام و در برابر یزید نیز با خطبه اى غرا، کوس رسوایى یزید را به صدا درآورد و با این که در چنگال خون آشام ترین طاغوت زمان اسیر بود، چنان حماسه ای آفرید که پایه هاى حکومت فرزند معاوی? لعین را به لرزه درآورد. چنان که سرانجام یزید از ترس سقوط حکومتش، کاروان اسرا را به مدینه باز می گرداند. پس از این حضرت زینب کبری همراه و پا در رکاب برادرزاده و امام زمان خویش، حضرت سجاد (ع) محل رجوع محبان خاندان وحی و پاسخگوی سوالات شرعی و معرفتی آنها شد و از همه مهمتر تبلیغ خون شهدای کربلا و تبیین اعتقادات و باورهای شیعه را آغاز کرد.
چنین است که نام زینب کبری (س) به عنوان یکى از محدثان برجست? شیعه، صفحات کتب رجال را مزیّن کرده است. روایتهاى آن حضرت، در منابع معتبر شیعه از جمله در کتابهاى «من لا یحضره الفقیه»، «وسایلالشیعه»، «بحارالانوار» و... موجود است که آنها را از پدر، مادر و برادرانش شنیده و براى دیگران روایت کرده است.
وفات
در سال 62 هجری قمری، شهر مدینه به دست سپاهیان یزید بن معاویه مورد حمله قرار گرفت. یزید سپاهی 5000 نفره به فرماندهی حصین بن نمیر از فلسطین برای سرکوب اهالی مدینه گسیل داشت؛ او نیز توانست با سپاهیانش وارد شهر شود و بعد از ورود به مدینه، خون مردم شهر را سه روز بر سپاهیانش مباح کرد که در پی آن خونهای بیگناه بسیاری ریخته شد که این ماجرا در تاریخ به «واقع? حره» معروف است. پس از این واقعه، قحطی سختی مدینه را درگرفت و حضرت زینب به همراه همسرش، عبدالله بن جعفر که در دمشق زمینهایی داشت به این شهر مهاجرت کرد و در 15 رجب همان سال در دمشق درگذشت و در همان قریه ای که در آن سکونت داشت، مدفون شد. قریهای که در آن مزار حضرت زینب قرار دارد، در گذشته به راویه و اکنون به زینبیه مشهور است. البته عده ای از مورخین نیز معتقدند که حضرت در ماههای منتهی به وفات در مصر حضور داشته و در همانجا نیز رحلت کرده و مدفون شده اند؛ و این مزاری که اکنون در دمشق وجود دارد متعلق به حضرت زینب صغری (س) یعنی حضرت ام کلثوم است، که این بحث، بحث تاریخی مفصلی می طلبد که در حوصل? این مقال نمی گنجد.
منابع:
- زندگى زینب علیها السلام، رسولى محلاتى.
- زینب قهرمان علیها السلام، احمد صادقى اردستانى.
- تاریخ طبرى، ترجم? ابوالقاسم پاینده.
- خصائص الزینبیه، سید نورالدین جزایری.