کاش یک شب ، باز مهمان دو چشمت می شدم
ریزه خوار مشرق خوان دو چشمت می شدم
کاش یک شب می گذشتم از فراز چشم تو
گرم گل گشت خراسان دو چشمت می شدم
کاش یک شب می سرودم گنبد زرد تو را
فارغ از دنیا ، غزل خوان دو چشمت می شدم
صحن و ایوان تو را ، ای کاش جارو می زدم
چون کبوترها ، نگهبان دو چشمت می شدم
ضریح تو را ، ای کاش با گلاب ناب می شستم
چون خدام ، نگهبان دو چشمت می شدم
ضامن آهوست ، چشمان شهید روشنت
کاش آهوی بیابان دو چشمت می شدم
کاش یک شب معرفت می چیدم از چشمان تو
غرق در دریای عرفان دو چشمت می شدم
کاش یک شب می شدم خیس نگاه سبز تو
شاهد اعجاز باران دو چشمت می شدم
کاش یک شب نور می نوشیدم از چشمان تو
می درخشیدم ، چراغان دو چشمت می شدم
کاش یک شب می شکستم چون دل پروانه ها
چون شقایق ها ، پریشان دو چشمت می شدم
حلقه یک شب می زدم من بر ضریح زخم تو
زائر زخم گل افشان دو چشمت می شدم
کاش آن زهری که پرپر کرد چشمان تو را
کام من می شد ، قربان دو چشمت می شدم
سخت شیرین است طلا و روشن چشمان تو
کاش یک شب باز مهمان دو چشمت می شدم