سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محبّت مؤمن به مؤمن در راه خدا، از بزرگ ترین شاخه های ایمان است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
مشخصات مدیروبلاگ
 
دست به قلم[283]
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رودصحنه همواره به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
در سوگ آفتاب(امام سجادع)[1] ارشیو آبان ماه 85[1] آرشیو آذر ماه 85[9] آرشیو دی ماه 85[9] آرشیو بهمن ماه 85[16] آرشیو اسفند ماه85[10] آرشیو فروردین ماه86[7] ارشیو اردیبهشت ماه86[6] آرشیو خردادماه86[11] آرشیو تیر ماه86[5] آرشیو مرداد ماه86[7] آرشیو شهریور ماه86[8] آرشیو مهر ماه86[2] آرشیو آبان ماه 86[4] ارشیوآذر ماه86[4] آرشیودی ماه 86[5] آرشیو بهمن ماه 86[3] آرشیو اسفند ماه 86[5] آرشیو فروردین ماه 87[6] آرشیو اردیبهشت ماه 87[8] آرشیو خردادماه 87[1] آرشیو تیر ماه87[5] آرشیو مرداد ماه 87[5] آرشیو شهریور ماه 87[2] آرشیو مهر ماه 87[2] آرشیو آبان ماه87[4] آرشیو آذر ماه 87[3] آرشیو دی ماه سال 87[11] آرشیو بهمن ماه 87[2] آرشیو اسفند ماه 1387[2] آرشیو فروردین ماه 88[2] آرشیو اردیبهشت ماه 88[3] آرشیو خرداد ماه 88[1] آرشیو تیر ماه 88[2] آرشیو مرداد ماه 88[2] آرشیو شهریور ماه 88[1] آرشیو مهرد ماه 88[1] آرشیو آبان ماه 88[2] آرشیو آذر ماه 88[11] آرشیو دی ماه 88[1] آرشیو بهمن ماه 88[4] آرشیو اسفند ماه 88[2] آرشیو فروردین ماه 86[1] آرشیو اردیبهشت 89[1] آرشیوخرداد ماه 89[2] آرشیو شهریور ماه 89[2] آرشیو مهر ماه 89[3] آرشیو آبان ماه89[2] آرشیوآذر ماه 89[5] آرشیو دی ماه 89[4] آرشیو بهمن ماه89[3] آرشیو اسفندماه89[6] آرشیو فروردین ماه 90[3] آرشیو اردیبهشت ماه 90[1] آرشیو خرداد ماه 90[5] آرشیو تیر ماه90[1] آرشیو مرداد ماه 90[1] آرشیو شهریور ماه90[2] آرشیو مهر ماه 90[2] آرشیو آبان ماه 90[3] آرشیو آذر ماه90[3] آرشیو دی ماه 90[5] آرشیو بهمن ماه 90[4] آرشیو اسفند ماه 90[2] آرشیو فروردین ماه 91[3] آرشیو اردیبهشت ماه 91[6] آرشیو خرداد ماه 91[2] آرشیو تیر ماه 91[3] آرشیو شهریورماه 91[1] آرشیو مهر ماه 91[1] آرشیو آبان ماه 91[3] آرشیو آذرماه 91[1] آرشیو دی ماه 91[1] آرشیو بهمن ماه 91[1] آرشیو اسفندماه 91[1] آرشیو اردیبهشت ماه 92[1] آرشیو خرداد ماه 92[1] آرشیو مردادماه 92[3] آرشیو شهریور ماه 92[3] آرشیو مهر ماه 92[4] آرشیو آبان ماه 92[5] آرشیو آذر ماه 92[4] آرشیو اسفند ماه 92[1]
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
عاشق آسمونی فصل ا نتظار بوستان نماز پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار وبلاگ شخصی محمدعلی مقامی شکوفه نرگس بندیر سجا ده ای پر از یاس پاییزی سرای اندیشه پر پرواز ----=>گوناگون<=---- ستاره دریایی ستاره کو شو لو تفحص شهدای(شرهانی) یگان محمدگل .:: رایحه ::. یا د د اشت ها ی شخصی خو د م . حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر شلمچه امام مهدی (عج) اسوه ها گفتگوی دوستانه کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! یادداشتها و برداشتها جـــیرفـــت زیـبا سردار عاشق .: شهر عشق :. رویای شبانه بوی سیب BOUYE SIB قصه بچه بسیجی ایران اسلامی رمز موفقیت تیشه های اشک منطقه آزاد از تبار آسمان رند سیاست وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده welcome to my profile به‌دونه S&N 0511 توشه آخرت به نام وجود باوجودی حسام سرا عشق الهی پیمان دانلود غدیریه تکبیر فصل آگاهی جهاد همچنان باقی است محمد کوچولو فاطیما چفیه وجنات تجری من تحتها الانهار هرچه می خواهد دل تنگت بگو به دادم برس منتظران مهدی(عج) یار کارگر علمدار دین خط بارون یاور 313 لــــیلی وبلاگ گروهی جبهه جهادگران مجازی قافله شهداء سفرهای عاشقانه آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام هیئت حضرت علی اکبر(ع) حب الحسین اجننی احساس ابری ثانیه ها... پیامبر اعظم پیامبر اعظم(صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلم) عدل الهی Divine Justice فقط من برای تو یادداشتهای روزانه رضا سروری عطاری عطار جمهوریت گروه منتظران مهدی .:: گاواره ::. تخیّلات خزان‌زده یک برگ بید صمیمی با خواهرم بسوی ظهور در قلمرو سکوت امید تعقل و تفکر رسم دوستی شیعه مذهب برتر همسفر عشق دهاتی دکتر علی حاجی ستوده قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی آبدارچی پشت خطی.. تنها بازمانده تنها بازمانده نسیم وحی خط سرخ شهادت تنهاترین سردار عشق طلاست سخنان حکیمانه یک پسر دیوانه! خانه اطلاعات آقای آملی لاریجانی عدالت و عادل کجاست؟ قاضی مالخر خاطرات باور نکردنی یک حاج اقا حزب اللهی مدرنیته دیـــــــار عـــــــاشـقـــــان نامه ی زرتشت اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار مسعود رضا نژاد درد دل با خدا صحرا پله...پله...تا خدا! مسیح 313 بانک کتب و مقالات مدیریت پروژه بی سرزمین تر از باد راز و نیاز با خدا خلوت تنهایی داغ عشق احسن ساقی دلتنگی.تنهایی.مهربونی شهادت عموم زیبایی سایه خداوند بر کهکشانهاست گاه به گاه وبلاگ ایران اسلام تابه کجا اینچنین عرفان خوش نظر داستان و راه های توحید جویان بزرگ منتظر حواب ..:: نـو ر و ز::.. جاده خدا تک ستاره هیئت مجازی علی جان حرفای خودمونی من بهارستان بهجان / behjan شیرازی ها ((مجمع شیرازی های مقیم اینترنت )) کریمه اهل بیت باسیدعلی‏تافتح‏قدس‏ومکه بازی بزرگان بازی بزرگان ثقلین رادیوی نسل برتر کسی که مثل هیچکس نیست ازدواج موقت وچالش ها شمیم وصال شمیم وصال معبر عصر انتظار تقاطع چهاردیواری پنجره شبکه علمی حکمت (شهرک مسعودیه) سلما عرفان نسل سومی ا نجمن ستاره های ایرونی ستاره کوشو لو بابای دوست داشتنی آهستان کربلای 6 باز مانده تنها بازمانده تنها شیعیان اهل سنت واقعی اسرار موفقیت یه فلش کار بسیجی بی یار حسن مجتبی نقد مفید مروارید سرخ یادداشت های دیده بان نجف زاده(یاداشت های یک حبرنگار) دلنوشته های دختر شهید فصل آگاهی خاکریز حسن مجتبی بهترین ها طهور اکبر طریق عشق شهید ولایت راهیان نور درد دل با امام زمان شهید سید محمد شریفی جامی از فرهنگ هزار و یک شب وحیدپ اسراییل باید از بین برود در دل نهفته ها عقیدتی ، سیاسی پایگاه بسیج حضرت صاحب الزمان علیه السلام تا شکوفه ی عشق اینک از حال به آینده پلی باید زد....... کانون مهدویت دانشجویان ایران نکته هایی از کتاب مقدس عطش عاشقان علی سبلان سنگ شکن ساقی بده بشارت.... غربت شلمچه فرا خوان مظلومیت غزه فصل انتظار میوه‌ی ممنوعه نشانه تالار اهل البیت یا رب الحسین کلام وحی پایگاه فرهنگی مذهبی بنیان طراوت باران

 

مباهله تنها راهی که برای اثبات حقیقت می ماند


 مدینه‌اولین‌باری‌است‌که‌میهمانانی‌چنین‌غریبه‌را به‌خود می‌بیند. کاروانی‌متشکل‌از شصت‌میهمان‌ناآشنا که‌لباس‌های‌بلند مشکی‌پوشیده‌اند، به‌گردنشان‌صلیب‌آویخته‌اند، کلاه‌های‌جواهرنشان‌برسر گذاشته‌اند، زنجیرهای‌طلا به‌کمر بسته‌اند و انواع‌و اقسام‌طلا و جواهرات‌را بر لباس‌های‌خود نصب‌کرده‌اند.
 وقتی‌این‌شصت‌نفر برای‌دیدار با پیامبر، وارد مسجد می‌شوند، همه‌با حیرت‌و تعجب‌به‌آنها نگاه‌می‌کنند. امّا پیامبر بی‌اعتنا از کنار آنان‌می‌گذرد و از مسجد بیرون‌
 هم‌هیأت‌میهمان‌و هم‌مسلمانان‌، از این‌رفتار پیامبر، غرق‌در تعجب‌و شگفتی‌می‌شوند. مسلمانان‌تاکنون‌ندیده‌اند که‌پیامبر مهربانشان‌به‌میهمانان‌بی‌توجهی‌کند.

 به‌همین‌دلیل‌، وقتی‌سرپرست‌هیأت‌مسیحی‌، علت‌بی‌اعتنایی‌پیامبر را سؤال‌می‌کند، هیچ‌کدام‌از مسلمانان‌پاسخی‌برای‌گفتن‌پیدا نمی‌کنند.
 تنها راهی‌که‌به‌نظر همه‌می‌رسد، این‌است‌که‌علت‌این‌رفتار پیامبر را از حضرت‌علی‌بپرسند، چرا که‌او نزدیک‌ترین‌فرد به‌پیامبر و آگاه‌ترین‌، نسبت‌به‌دین‌و سیره‌و سنت‌اوست‌. مشکل‌، مثل‌همیشه‌به‌دست‌علی‌حل‌می‌شود. پاسخ‌او این‌است‌که‌:
 «پیامبر با تجملات‌و تشریفات‌، میانه‌ای‌ندارند؛ اگر می‌خواهید موردتوجه‌و استقبال‌پیامبر قرار بگیرید، باید این‌طلاجات‌و جواهرات‌و تجملات‌را فروبگذارید و با هیأتی‌ساده‌، به‌حضور ایشان‌برسید
 این‌رفتار پیامبر، هیأت‌میهمان‌را به‌یاد پیامبرشان‌، حضرت‌مسیح‌می‌اندازد که‌خود با نهایت‌سادگی‌می‌زیست‌و پیروانش‌را نیز به‌رعایت‌سادگی‌سفارش‌می‌کرد.
 آنان‌از این‌که‌می‌بینند، در رفتار و کردار، این‌همه‌از پیامبرشان‌فاصله‌گرفته‌اند، احساس‌شرمساری‌می‌کنند.
 میهمانان‌مسیحی‌وقتی‌جواهرات‌و تجملات‌خود را کنار می‌گذارند و با هیأتی‌ساده‌ وارد مسجد می‌شوند، پیامبر از جای‌برمی‌خیزد و بگرمی‌از آنان‌استقبال‌می‌کند.
 شصت‌دانشمند مسیحی‌، دورتادور پیامبر می‌نشینند و پیامبر به‌یکایک‌آنها خوشامد می‌گوید. در میان‌این‌شصت‌نفر، که‌همه‌از پیران‌و بزرگان‌مسیحی‌نجران‌هستند، «ابوحارثه‌» اسقف‌بزرگ‌نجران‌و «شرحبیل‌» نیز به‌چشم‌می‌خورند. پیداست‌که‌سرپرستی‌هیأت‌را ابوحارثه‌اسقف‌بزرگ‌نجران‌، برعهده‌دارد. او نگاهی‌به‌شرحبیل‌و دیگر همراهان‌خود می‌اندازد و با پیامبر شروع‌به‌سخن‌گفتن‌می‌کند: «چندی‌پیش‌نامه‌ای‌از شما به‌دست‌ما رسید، آمدیم‌تا از نزدیک‌، حرف‌های‌شما را بشنویم‌».

مباهله تنها راهی که برای اثبات حقیقت می ماند

 


 مدینه‌اولین‌باری‌است‌که‌میهمانانی‌چنین‌غریبه‌را به‌خود می‌بیند. کاروانی‌متشکل‌از شصت‌میهمان‌ناآشنا که‌لباس‌های‌بلند مشکی‌پوشیده‌اند، به‌گردنشان‌صلیب‌آویخته‌اند، کلاه‌های‌جواهرنشان‌برسر گذاشته‌اند، زنجیرهای‌طلا به‌کمر بسته‌اند و انواع‌و اقسام‌طلا و جواهرات‌را بر لباس‌های‌خود نصب‌کرده‌اند.
 وقتی‌این‌شصت‌نفر برای‌دیدار با پیامبر، وارد مسجد می‌شوند، همه‌با حیرت‌و تعجب‌به‌آنها نگاه‌می‌کنند. امّا پیامبر بی‌اعتنا از کنار آنان‌می‌گذرد و از مسجد بیرون‌
 هم‌هیأت‌میهمان‌و هم‌مسلمانان‌، از این‌رفتار پیامبر، غرق‌در تعجب‌و شگفتی‌می‌شوند. مسلمانان‌تاکنون‌ندیده‌اند که‌پیامبر مهربانشان‌به‌میهمانان‌بی‌توجهی‌کند.

 به‌همین‌دلیل‌، وقتی‌سرپرست‌هیأت‌مسیحی‌، علت‌بی‌اعتنایی‌پیامبر را سؤال‌می‌کند، هیچ‌کدام‌از مسلمانان‌پاسخی‌برای‌گفتن‌پیدا نمی‌کنند.
 تنها راهی‌که‌به‌نظر همه‌می‌رسد، این‌است‌که‌علت‌این‌رفتار پیامبر را از حضرت‌علی‌بپرسند، چرا که‌او نزدیک‌ترین‌فرد به‌پیامبر و آگاه‌ترین‌، نسبت‌به‌دین‌و سیره‌و سنت‌اوست‌. مشکل‌، مثل‌همیشه‌به‌دست‌علی‌حل‌می‌شود. پاسخ‌او این‌است‌که‌:
 «پیامبر با تجملات‌و تشریفات‌، میانه‌ای‌ندارند؛ اگر می‌خواهید موردتوجه‌و استقبال‌پیامبر قرار بگیرید، باید این‌طلاجات‌و جواهرات‌و تجملات‌را فروبگذارید و با هیأتی‌ساده‌، به‌حضور ایشان‌برسید
 این‌رفتار پیامبر، هیأت‌میهمان‌را به‌یاد پیامبرشان‌، حضرت‌مسیح‌می‌اندازد که‌خود با نهایت‌سادگی‌می‌زیست‌و پیروانش‌را نیز به‌رعایت‌سادگی‌سفارش‌می‌کرد.
 آنان‌از این‌که‌می‌بینند، در رفتار و کردار، این‌همه‌از پیامبرشان‌فاصله‌گرفته‌اند، احساس‌شرمساری‌می‌کنند.
 میهمانان‌مسیحی‌وقتی‌جواهرات‌و تجملات‌خود را کنار می‌گذارند و با هیأتی‌ساده‌ وارد مسجد می‌شوند، پیامبر از جای‌برمی‌خیزد و بگرمی‌از آنان‌استقبال‌می‌کند.
 شصت‌دانشمند مسیحی‌، دورتادور پیامبر می‌نشینند و پیامبر به‌یکایک‌آنها خوشامد می‌گوید. در میان‌این‌شصت‌نفر، که‌همه‌از پیران‌و بزرگان‌مسیحی‌نجران‌هستند، «ابوحارثه‌» اسقف‌بزرگ‌نجران‌و «شرحبیل‌» نیز به‌چشم‌می‌خورند. پیداست‌که‌سرپرستی‌هیأت‌را ابوحارثه‌اسقف‌بزرگ‌نجران‌، برعهده‌دارد. او نگاهی‌به‌شرحبیل‌و دیگر همراهان‌خود می‌اندازد و با پیامبر شروع‌به‌سخن‌گفتن‌می‌کند: «چندی‌پیش‌نامه‌ای‌از شما به‌دست‌ما رسید، آمدیم‌تا از نزدیک‌، حرف‌های‌شما را بشنویم‌».
 پیامبر می‌فرماید:
 «آنچه‌من‌از شما خواسته‌ام‌، پذیرش‌اسلام‌و پرستش‌خدای‌یگانه‌است‌».
 و برای‌معرفی‌اسلام‌، آیاتی‌از قرآن‌را برایشان‌می‌خواند.
 اسقف‌اعظم‌پاسخ‌می‌دهد: «اگر منظور از پذیرش‌اسلام‌، ایمان‌به‌خداست‌، ما قبلاً به‌خدا ایمان‌آورده‌ایم‌و به‌احکام‌او عمل‌می‌کنیم‌
 پیامبر می‌فرماید:
 «پذیرش‌اسلام‌، آثار و علایمی‌دارد که‌با آنچه‌شما معتقدید و انجام‌می‌دهید، سازگاری‌ندارد. شما برای‌خدا فرزند قائلید و مسیح‌را خدا می‌دانید، درحالی‌که‌این‌اعتقاد، با پرستش‌خدای‌یگانه‌متفاوت‌است‌
 اسقف‌برای‌لحظاتی‌سکوت‌می‌کند و در ذهن‌دنبال‌پاسخی‌مناسب‌می‌گردد. یکی‌دیگر از بزرگان‌مسیحی‌که‌ اسقف‌را درمانده‌در جواب‌می‌بیند، به‌یاری‌اش‌می‌آید و پاسخ‌می‌دهد:
 «مسیح‌به‌این‌دلیل‌فرزند خداست‌که‌مادر او مریم‌، بدون‌این‌که‌با کسی‌ازدواج‌کند، او را به‌دنیا آورد. این‌نشان‌می‌دهد که‌او باید خدای‌جهان‌باشد
 پیامبر لحظه‌ای‌سکوت‌می‌کند.
 ناگهان‌فرشته‌وحی‌نازل‌می‌شود و پاسخ‌این‌کلام‌را از جانب‌خداوند برای‌پیامبر می‌آورد. پیامبر بلافاصله‌پیام‌خداوند را برای‌آنان‌بازگو می‌کند: «وضع‌حضرت‌عیسی‌در پیشگاه‌خداوند، همانند حضرت‌آدم‌است‌که‌او را به‌قدرت‌خود از خاک‌آفرید...»


و توضیح‌می‌دهد که‌«اگر نداشتن‌پدر دلالت‌بر خدایی‌کند، حضرت‌آدم‌که‌نه‌پدر داشت‌و نه‌مادر، بیشتر شایسته‌مقام‌خدایی‌است‌. درحالی‌که‌چنین‌نیست‌و هر دو بنده‌و مخلوق‌خداوند هستند

 لحظات‌بکندی‌می‌گذرد، همه‌سرها را به‌زیر می‌اندازند و به‌فکر فرو می‌روند. هیچ‌یک‌از شصت‌دانشمند مسیحی‌، پاسخی‌برای‌این‌کلام‌پیدا نمی‌کنند. لحظات‌به‌کندی‌می‌گذرد؛ دانشمندان‌یکی‌یکی‌سرهایشان‌را بلند می‌کنند و درانتظار شنیدن‌پاسخ‌به‌یکدیگر نگاه‌می‌کنند، به‌اسقف‌اعظم‌، به‌شرحبیل‌؛ امّا.. سکوت‌محض‌.
 عاقبت‌اسقف‌اعظم‌به‌حرف‌می‌آید:
 «ما قانع‌نشدیم‌. تنها راهی‌که‌برای‌اثبات‌حقیقت‌باقی‌می‌ماند، این‌است‌که‌ با هم‌مباهله‌کنیم‌. یعنی‌ما و شما دست‌به‌دعا برداریم‌و از خداوند بخواهیم‌که‌هرکس‌خلاف‌می‌گوید، به‌عذاب‌خداوند گرفتار شود
 پیامبر لحظه‌ای‌می‌ماند. تعجب‌می‌کند از اینکه‌اینان‌این‌استدلال‌روشن‌را نمی‌پذیرند و مقاومت‌می‌کنند. مسیحیان‌چشم‌به‌دهان‌پیامبر می‌دوزند تا پاسخ‌او را بشنوند.
 در این‌حال‌، باز فرشته‌وحی‌فرود می‌آید و پیام‌خداوند را به‌پیامبر می‌رساند. پیام‌این‌است‌:
 «هرکس‌پس‌از روشن‌شدن‌حقیقت‌، با تو به‌انکار و مجادله‌برخیزد،  ] به‌مباهله‌دعوتش‌کن‌[  بگو بیایید، شما فرزندانتان‌را بیاورید و ما هم‌فرزندانمان‌، شما زنانتان‌را بیاورید و ما هم‌زنانمان‌. شما جان‌هایتان‌را بیاورید و ما هم‌جان‌هایمان‌، سپس‌با تضرع‌به‌درگاه‌خدا رویم‌و لعنت‌او را بر دروغگویان‌طلب‌کنیم‌
 پیامبر پس‌از انتقال‌پیام‌خداوند به‌آنان‌، اعلام‌می‌کند که‌من‌برای‌مباهله‌آماده‌ام‌. دانشمندان‌مسیحی‌به‌هم‌نگاه‌می‌کنند، پیداست‌که‌برخی‌از این‌پیشنهاد اسقف‌رضایتمند نیستند، امّا انگار چاره‌ای‌نیست‌.
 زمان‌مراسم‌مباهله‌، صبح‌روز بعد و مکان‌آن‌صحرای‌بیرون‌مدینه‌تعیین‌می‌شود.
 دانشمندان‌مسیحی‌موقتاً با پیامبر خداحافظی‌می‌کنند و به‌اقامتگاه‌خود باز می‌گردند تا برای‌مراسم‌مباهله‌آماده‌شوند.
 صبح‌است‌، شصت‌دانشمند مسیحی‌در بیرون‌مدینه‌ایستاده‌اند و چشم‌به‌دروازه‌مدینه‌دوخته‌اند تا محمد با لشکری‌از یاران‌خود، از شهر خارج‌شود و در مراسم‌مباهله‌حضور پیدا کند.
 تعداد زیادی‌از مسلمانان‌نیز در کنار دروازه‌شهر و در اطراف‌مسیحیان‌و در طول‌مسیر صف‌کشیده‌اند تا بینندة‌این‌مراسم‌بی‌نظیر و بی‌سابقه‌باشند.
 نفس‌ها در سینه‌حبس‌شده‌و همه‌چشم‌ها به‌دروازه‌مدینه‌خیره‌شده‌است‌.
 لحظات‌انتظار سپری‌می‌شود و پیامبر درحالی‌که‌حسین‌را در آغوش‌دارد و دست‌حسن‌را در دست‌، از دروازه‌مدینه‌خارج‌می‌شود. پشت‌سر او تنها یک‌مرد و زن‌دیده‌می‌شوند. این‌مرد علی‌است‌و این‌زن‌فاطمه‌.
 تعجب‌و حیرت‌، همراه‌با نگرانی‌و وحشت‌بر دل‌مسیحیان‌سایه‌می‌افکند.
 شرحبیل‌به‌اسقف‌می‌گوید: نگاه‌کن‌. او فقط‌دختر، داماد و دو نوة‌ خود را به‌همراه‌آورده‌است‌.
 اسقف‌که‌صدایش‌از التهاب‌می‌لرزد، می‌گوید:
 «همین‌نشان‌حقانیت‌است‌. به‌جای‌این‌که‌لشکری‌را برای‌مباهله‌بیاورد، فقط‌عزیزان‌و نزدیکان‌خود را آورده‌است‌، پیداست‌به‌ حقانیت‌دعوت‌خود مطمئن‌است‌که‌عزیزترین‌کسانش‌را سپر بلا ساخته‌است‌
 شر حبیل‌می‌گوید: «دیروز محمد گفت‌که‌فرزندانمان‌و زنانمان‌و جان‌هایمان‌. پیداست‌که‌علی‌را به‌عنوان‌جان‌خود همراه‌آورده‌است‌
 «آری‌، علی‌برای‌محمد از جان‌عزیزتر است‌. در کتاب‌های‌قدیمی‌ما، نام‌او به‌عنوان‌وصی‌و جانشین‌او آمده‌است‌...»
 دراین‌حال‌، چندین‌نفر از مسیحیان‌خود را به‌اسقف‌می‌رسانند و با نگرانی‌و اضطراب‌می‌گویند:
 «ما به‌این‌مباهله‌تن‌نمی‌دهیم‌. چرا که‌عذاب‌خدا را برای‌خود حتمی‌می‌شماریم‌
 چند نفر دیگر ادامه‌می‌دهند: «مباهله‌مصلحت‌نیست‌. چه‌بسا عذاب‌، همه‌مسیحیان‌را دربر بگیرد
 کم‌کم‌تشویش‌و ولوله‌در میان‌تمام‌دانشمندان‌مسیحی‌می‌افتد و همه‌تلاش‌می‌کنند که‌به‌نحوی‌اسقف‌را از انجام‌این‌مباهله‌بازدارند.
 اسقف‌به‌بالای‌سنگی‌می‌رود، به‌اشاره‌دست‌، همه‌را آرام‌می‌کند و درحالیکه‌چانه‌و موهای‌سپید ریشش‌از التهاب‌می‌لرزد، می‌گوید:
 «من‌معتقدم‌که‌مباهله‌صلاح‌نیست‌. این‌پنج‌چهره‌نورانی‌که‌من‌می‌بینم‌، اگر دست‌به‌دعا بردارند، کوه‌ها را از زمین‌می‌کنند، درصورت‌وقوع‌مباهله‌، نابودی‌ما حتمی‌است‌و چه‌بسا عذاب‌، همه‌مسیحیان‌جهان‌را دربر بگیرد
 اسقف‌از سنگ‌پایین‌می‌آید و با دست‌و پای‌لرزان‌و مرتعش‌، خود را به‌پیامبر می‌رساند. بقیه‌نیز دنبال‌او روانه‌می‌شوند.
 اسقف‌در مقابل‌پیامبر، با خضوع‌و تواضع‌، سرش‌را به‌زیر می‌افکند و می‌گوید: «ما را از مباهله‌معاف‌کنید. هر شرطی‌که‌داشته‌باشید، قبول‌می‌کنیم‌
 پیامبر با بزرگواری‌و مهربانی‌، انصرافشان‌را از مباهله‌می‌پذیرد و می‌پذیرد که‌به‌ازای‌پرداخت‌مالیات‌، از جان‌و مال‌آنان‌و مردم‌نجران‌، در مقابل‌دشمنان‌، محافظت‌کند.
 خبر این‌واقعه‌، بسرعت‌در میان‌مسیحیان‌نجران‌و دیگر مناطق‌پخش‌می‌شود و مسیحیان‌حقیقت‌جو را به‌مدینة‌پیامبر سوق‌می‌دهد.

نویسنده:سید مهدی شجا عی
 پی‌نوشت‌ها:
 *  برگرفته‌از مجلة‌بشارت‌، شماره‌1.
 1. «إنَّ مثل‌عیسی‌عندالله کمثل‌آدم‌خلقه‌من‌تراب‌ثمّ قال‌له‌کن‌فیکون‌». آل‌عمران‌(3)، آیة‌59.
 2. «فمن‌حاجک‌فیه‌من‌بعد ما جاءک‌من‌العلم‌، فقل‌تعالوا ندع‌أبناءنا و أبناءکم‌و نساءنا و نساءکم‌و أنفسنا و أنفسکم‌ثم‌نبتهل‌فنجعل‌لعنت‌الله علی‌الکاذبین‌». آل‌عمران‌(3)، آیه‌61.

امروذ چطور  با پیامبر (ص)و اهل بیت مباهله می شه؟؟؟ شما بگین


85/10/20::: 12:21 ع
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ قرآن را تفسیر کردند... آیه آیه... شرح کردند... شرحه شرحه... ورق ورق... اربا اربا...


+ سرشکستن امام سجاد ع) امام سجّاد س?م الله عل?ه سر خود را به ?اد مص?بت پدرش شکست امام سجاد س?م الله عل?ه به مناسبت? که مصائب امام حس?ن س?م الله عل?ه را شن?دند ) کس? برای ا?شان مصائب? را ?اد آوری کرد » قام عل? طوله و نطح الجدار بوجهه فکسر انفه و شج ّ رأسه و سال دمه عل? صدره و خر ّ مغشّ?ا عل?ه من شدة الحزن و البکاء « تمام قد حضرت ا?ستاد و صورت خود را به د?وار منزل کوب?د پس ب?ن? آنحضرت و سر ا?شان شکست


+ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
+ امام کاظم(سلام الله علیه): مردى از قم مردم را به حق فرا مى‏خواند و بر گرد او مردمانى فراهم مى‏آیند که چونان پاره‏هاى آهن استوارند، طوفان‏ها آنها را به لرزه نمى‏اندازد و از جنگ خسته نمى‏شوند و بزدلى نشان نمى‏دهند، به خدا توکّل دارند و فرجام از آنِ پرهیزگاران است. میزان الحکمة ج 2 ص
+ بیانیه زنجیره فجرآفرینان ؛ جبهه وبلاگی غدیر


+ 5هزارتا صلوات برای سلامتی مادرم تا کی تموم بشه خدا میدونه


+ انسان یا انسانیت یا انسان بودن/به حقیقت آدمی باش


+ هرگز کاری جز برای رضای خدا نکن_ سیدشهیدان اهل قلم مرتضی آوینی.. کجایی ای راوی فتح


+ توی پیام رسان مشغول باشید


+ توی این گرما.......به به