قرارگاه سایبری رسام آغاز کرد و بنده و جبهه وبلاگی غدیر حمایت میکنیم
بسمه تعالی
سکوت در برابر نسل کشی مسلمان آفریقا تا کی؟
درپی تداوم نسل کشی مسلمانان در آفریقای مرکزی، اهالی مسلمان ساکن روستاهای شهر بانگی پایتخت این کشور تا شعاع 300 کیلومتری به سمت کشور چاد فرار کرده اند اما در طول مسیر نیز هدف حمله شبه نظامیان مسیحی قرار دارند.
تصاویر دردناک کشتار مسلمانان مظلوم، بیدفاع و غریب قاره آفریقا، به قدری جانسوز و جانکاه است که انسان جسارت آن را مییابد که فریاد "وامحمدا"، "واعلیا" و اسلاما سر دهد. ما این ضایعه جانسوز و جانگداز را به حضرت ولی عصر(عج) تسلیت عرض میکنیم.
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) می فرمایند:
اَلْقَبْرُ یُنادِی کُلُّ یَوْمٍ بِخَمْسَ کَلَماتٌ قبر در هر روز پنج کلمه را فریاد میزند :
1-اَنا بَیْتُ الْوَحْدَه فَاحْمِلوا اِلیَّ اَنیساً
من خانه تنهاییم پس با خود انیس و مونسی به سوی من آورید(تلاوت قرآن)
2- اَنا بَیْتُ الْظُّلْمَه فَاحْمِلوا اِلیَّ سِراجاً
من خانه تاریکی هستم پس با خودتان چراغی به سوی من آورید(نافله شب)
3- اَنا بَیْتُ التُرابْ فَاحْمِلوا اِلیَّ فِراشاً
من خانه خاکیی هستم پس با خودتان فرشی به سوی من بیاورید(عمل صالح)
4- اَنا بَیْتُ الْعِقابْ فَاحْمِلوا اِلیَّ تَرْیاقاً
من خانه گزندگان هستم پس با خودتان پادزهری به سوی من بیاورید (لااله الا الله و محمد رسول الله و علی ولی الله)
5-اَنا بَیْتُ الْفَقْرْ فَاحْمِلوا اِلیَّ کَنْزاً
من خانه فقر هستم پس با خودتان گنجی به سوی من بیاورید(صدقه)
تحریر المواعظ العددیة ص 390
پیامبران با ترسیم ویژگی هایی سعی در ذهنیت سازی فضای کلی دنیای پس از مرگ برای بشر را داشته اند.
توصیفات به این خاطراست که انسان به راحتی بتواند یک فضای کلی بعد از مرگ را درک کند والا مگر همه کسانی که می میرند داخل قبر گذاشته می شوند تا این فضای پرسش یا پاسخ به این ترتیب صورت پذیرد؟ بسیاری از انسان ها توسط حیوانات خورده می شوند، بسیاری در دریا غرق می شوند ، بسیاری در جنگها قطعه قطعه میشوند، بسیاری از انسانها دربیابان می میرند وبسیاری از انسانها درکوهها سرگردان میشوند و می میرند و طعمه پرندگان و حیوانات میشوند ، پس بازخواست کردن از این همه انسان که قبری ندارند چگونه است ؟ اینان که قبری ندارند که بگوییم داخل قبر این همه اتفاق می افتد.
فشار قبر تنها تمثیلی از واقعیت است و انسان زمانی که جان می دهد بلافاصله روحش مورد بازپرسی قرار میگیرد و به برزخ انتقال می یابد .
بعضی مواقع برای درک درست یک مطلب به ناچار باید مثالهایی زده شود که با فضای درک انسان سازگار باشد. بنابراین امامان یا پیامبر هم به این مطلب کاملا واقف بودند که چنین درمورد وقایع صحبت کرده اند. حتی خداوند در توصیف بهشت و جهنم از ویژگیهای دنیایی آن خبر می دهد.
این یادداشت را با این حدیث زیبا از امیرمؤمنان علی علیه السلام پایان می دهیم: چنان زندگی کن که گویی تا قیامت زنده ای و در همان حال چنان زندگی کن که گویی همین لحظه خواهی مرد.
بیــا مثل شهیدان بیـکـــران باش * به فکر دردهای دیـگــــران باش
زندگی نامه ی دانشجوی شهید محمود امیرخانی
شهید محمود امیرخانی در سال 1329 در مشهد به دنیا آمد. تحصیلات خود را در همین شهر به پایان رساند و در دانشگاه در رشته زمین شناسی پذیرفته شد. سپس جهت ادامه تحصیلات به فیلیپین عزیمت نمود. در زمانی که رژیم سرسپرده آمریکایی مارکوس در فیلیپین حاکمیت داشت ،او با همکاری دوستان خود انجمن اسلامی دانشجویان فیلیپین را بنیان نهاد.
در بحبوحه انقلاب با توجه به رسالت مکتبی و رهنمود امام به ایران بازگشت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مجددا به سنگر دانشگاه بازگشت و 1 سال در دانشکده فنی و مهندسی مشهد تحصیل کرد. با آغاز جنگ تحمیلی، عاشقانه به سوی جبههها شتافت و مانند یک بسیجی عادی شروع به خدمت کرد. در جبهه ی الله اکبر به شدت مجروح شد و پس از رسیدن به بهبودی نسبی دوباره به جبهه بازگشت. محمود بنا به رسالتی که بر دوش خود احساس میکرد در عملیات تنگه چزابه، طریق القدس، رمضان و فتح خرمشهر حضور داشت و سرانجام در 16/7/1361 در سومار بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سینه به شهادت رسید.
بخشی از وصیت نامه ی شهید
امیدوارم که سخنان مولا علی(ع) رهنمون راه و پیوسته ثبات دهنده قدمهایمان باشد. با الهام از رسالت تاریخی مبارزات پر تلاش تشییع خستگی ناپذیر، رسالت تاریخی خویش را بر دوش کشیم و همواره دوست بداریم دوستان خدا را و دشمن بداریم دشمنان او را تا بدان جا که جز با یاد او آرام نگیریم و جز پیوستن به ذات بی نهایتش آرزویی نداشته باشیم. فی الله باشیم و فی الله بیندیشیم.
همیشه این سوال برایم مطرح بود که تحصیل در شرایط خاص خارج از کشور و خصوصا در این مقطع زمانی و شرایط حساس چه ثمری میتواند داشته باشد؟ و آیا لحضات حساس تاریخی دوباره تکرار خواهند شد؟ و آیا فردا در هر شرایطی افسوس این لحظهها را نخواهم خورد؟ این چنین بود که دست از خود شستم و در واقع طریق حق را جستم و عاشقانه به آن دل بستم. هر وقت به چنین سوالاتی برخوردم احساس میکردم که به خدا نزدیکتر میشوم شاید همین عملم باعث نجاتم باشد و معتقدم که رضای خدا جز با ایثار در راهش مقدور نیست.
وصیت نامه *شهید مهدی زین الدین *
در زمان غیبت کبری به کسی «منتظر» گفته میشود و کسی میتواند زندگی کند که منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان(عج). خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادتطلبی میخواهد.
اولین شرط لازم برای پاسداری از اسلام، اعتقاد داشتن به امام حسین(ع) است. هیچ کس نمیتواند پاسداری از اسلام کند در حالی که ایمان و یقین به اباعبداللهالحسین(ع) نداشته باشد. اگر امروز ما در صحنههای پیکار میرزمیم و اگر امروز ما پاسدار انقلابمان هستیم و اگر امروز پاسدار خون شهدا هستیم و اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران، اسلام در جهان پیاده شود و زمینه ظهور حضرت امام زمان(عج) فراهم گردد، به واسطه عشق، علاقه و محبت به امام حسین(ع) است. من تکلیف میکنم شما «رزمندگان» را به وظیفه عمل کردن و حسینوار زندگی کردن.
در زمان غیبت کبری به کسی «منتظر» گفته میشود و کسی میتواند زندگی کند که منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان(عج). خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادتطلبی میخواهد.
بسم رب الشهداء
فراز هایی از وصیت نامه های شهدای دانشجو
پرده ی خیمه به کناری رفت ... هنوز زینب قامتش حیدری ست . .. نگاهی به آسمان و در دل زمزمه کرد: می دانم مادر، حال نوبت زینب است ...
صدای هلهله می آید صدای کف و سوت و رجز خوانی... حرامیان مبارز می طلبند... آنگاه قدم بر داشت... هر قدمش تیری است به دل برادر ... می داند که زینب به سویش می رود... حسین میداند اگر زینب دست به کار شود دیگر حریفش نمیشود... در مقابل برادر قرار گرفت... هر دو با نگاهشان با هم سخن می گویند ...
حسین یادت می آید؟! کوچه .. در... دیوار.. مادر..و تازیانه ها را...عزیز دل خواهر مگذار تاریخ تکرار شود و فرزندان من ببیند که بر سر مادرشان چه می آید ...
حرامیان می رقصند و می رقصند ... صدای قهقه ی مستانه یشان دل زینب را می لرزاند...
ناگهان روی پاهایش نشست و عبای برادر را گرفت و فرمود: به جان مادرمان فاطمه ... فرزندان مرا راهی میدان کن...
شانه های حسین لرزید ... اشک بر صورتش جاری شد... زینب جان نام مادر قلب مرا آتش زد....
در خیمه نشست... صدایشان می آید...
زینب وار رجز خوانی می کنند ... آنها شاگردان مکتب زینبند...
امیری حسین و نعم الامیر ... امیری حسین و نعم الامیر ...
بعد از مدتی که صدایشان قطع شد، دل زینب فرو ریخت... چادرش را در دستانش فشرد... اشک صورتش را پوشاند... می داندکه حسین نگاهش بر خیمه است... پرده ی خیمه را انداخت و محکم ایستاد و نفس عمیق کشید ... نکند حسین شرمسار شود... هرم گرما و هوای خیمه... نفسم بالا بیا... بگذار تا حسین کمک می خواهد زنده باشم... عزیزان مادر، برادرم شما را به خیمه می آورد ...آرام بخوابید... مادر به فدایتان...
سلام
چند روز قبل برای خرید عید(سیدها) می رفتم بیرون و می
آدم
واجب شد وارد پاساژی بشم
روی پله ها چادر به زیر پام گیر کرد خیلی ها بهم لبخند زنند و بهم
خندیدند
توی مغازه مثل بقیه خانمهایی که ............ هستندحرف من را گوش
نمی کردند و خیلی با اخم جوابم را می دادند و دیگه تخفیف که بماند
نگاهها هر جا که میرفتم مثل این پنکه گردانها دیدی دنبال من
بود
خیلی ها بهم حرفهای ناراحت کننده می زدند
ولی نمیدونید چقدر کیف می کردم وقتی میدیدم تو حفاظم
تو چادرم هستم و دست هیچ شیطان صفت در لباس انس بهم
نمیرسه
نه نگاهش و نه هیچ گزندی دیگه
فکر می کردم قدم قدم دارم پوز شیطان را لگد می کنم
این جملات تکراری را از ذهنم می خوام پاک کنم
1- کی گفته
حجاب فقط چادره؟؟(والله با این مانتو هاااااااااااا حجاب فقط چادره و
بس)
2-:Dحجاب ظاهر مهم نیست حجاب دل مهمه که اکثرا
آقایون میگن:D(تا حجاب ظاهرت درست نشه به حجاب باطن نمیرسی)
3-و اینکه خیلی از آقایون کاسه داغتر از آشند
و خیلی بر علیه چادری ها صحبت می کنند(فکر کنم نونشون آجر میشه)