نجات از شقاوت
تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) از آثار و برکات بسیارى برخوردار است که از جملهى آنها نجات یافتن از شقاوت و بدبختى است. هر انسانى به تناسب بینش و نگرشى که به جهان هستى و وجود پرآشوب خود دارد به دنبال خوشبختى است، و به عبارتى دیگر یکى از مهمترین مسائلى که همهى انسانها را آگاه یا ناآگاه به خود مشغول داشته است به طورى که کارهاى زندگى و برنامههایشان را در جهت وصول به آن پىریزى مىکنند، مسئلهى رسیدن به سعادت و گریز از شقاوت است.
منتهى از آنجایى که انسان اختیار دارد؛ راه خودش را باید آزادانه انتخاب کند. لذا انسان بعد از این که راه برایش نمایان شد، گاهى حسن انتخاب به خرج مىدهد و راه هدایت مىپیماید، و گاهى سوء انتخاب به خرج داده و راه ضلالت و گمراهى پیش مىگیرد. و این مسئله شقاوت و سوء عاقبت مسئلهاى است که همهى آنان که به خود آمدهاند، از آن مىترسند و آنها که بصیرت ندارند و در خواب غفلت عمر مىگذرانند از آن نیز به غفلت به سر مىبرند.
لذا آن دسته که داراى بصیرت هستند، به لحاظ خوف از شقاوت همیشه دست به دعا و ذکر بلند مىکنند و با تضرع و اصرار از خداى خویش طلب دورى از شقاوت و رسیدن به سعادت مىنمایند. مداومت بر تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام)، موجب محفوظ ماندن از شقاوت و بدبختى است.
از این رو شایسته نیست که از برکات و آثار آن غفلت نموده و در انجام آن کوتاهى و سستى نماییم. امام صادق(علیهالسلام) در این رابطه مىفرماید: «یا ابا هارون، انا نامر صبیاننا بتسبیح فاطمه علیهاالسلام کما نامرهم بالصلاه، فالزمه، فانه لم یلزمه عبد فشقى»(1)؛
اى ابا هارون! ما بچههاى خود را همانطور که به نماز امر مىکنیم به تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) نیز امر مىکنیم. تو نیز بر آن مداومت کن، زیرا هرگز به شقاوت نیفتاده است بندهای که بر آن مداومت نموده است.
و نیز از این حدیث شریف استفاده مىشود که شایسته است والدین محترم، تسبیحات حضرت زهرا (علیهاالسلام) را مانند نماز به فرزندانشان تعلیم کنند، باشد که مشمول این حدیث گردند.
دورى شیطان و خشنودى خدا
شیطان همواره دشمن دیرینهى انسان بوده و هست و هیچگاه انسان از حیلهها و خواطر شیطانى او در امان نیست. شیطان بنا بر آیات الهى، دشمن قسم خوردهى انسان است تا او را به هر طریق ممکن به گمراهى بکشاند.
از این رو آدمى همیشه در معرض تهاجم شیطان و وساوس شیطانى است. بعضى انسانها در مقابل این تهاجم شیطانى و خواطر نفسانى همیشه در حال فرارند که در این صورت همواره مورد تعقیب شیطان و خواطرند، و هیچگاه خلاصى ندارند و اى بسا در آخر خسته شده و نفسزنان تسلیم شوند، و عدهاى اندک در تلاشاند که با مداومت بر ذکر و فکر و عمل، چنان رفتار کنند که شیطان و خواطر را از خود فرارى دهند و شیطان را از خود دور کنند که البته راهى است مشکل. کسانى که به این مقام برسند داراى نفس مطمئنه خواهند شد که دیگر دگرگونى در آن راه ندارد.
وقتى انسان توانست شیطان را از خود دور و طرد کند، و به طاعات عمل نماید و در کارها و اذکار و عبادتهاى خود اخلاص ورزد، رضایت خدا نیز حاصل گردد، چون شیطان و وساوس او یکى از بزرگترین موانع کسب رضایت و خشنودى حقتعالى است. آرى رضا و رضوان خداوند سبحان مطلوب سالکان و منتهاى آرزوى عارفان است.
یکى از راههایى که مىتواند شیطان را از انسان دور کرده و موجبات رضاى الهى را فراهم آورد مداومت بر تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) است.
امام باقر(علیهالسلام) مىفرماید: «من سبح تسبیح فاطمه علیهاالسلام ثم استغفر، غفر له، و هى مائه باللسان، و الف فى المیزان، و یطرد الشیطان، و یرضى الرحمان»(2)؛ هر کس تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) را بجا آورد و پس از آن استغفار کند، مورد مغفرت قرار مىگیرد، و آن تسبیح به زبان صد تا است، و در میزان (اعمال) هزار (ثواب) دارد، و شیطان را دور کرده، و خداى رحمان را خشنود و راضى مىنماید.
امام باقر(علیهالسلام) مىفرماید:
هر کس تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) را بجا آورد و پس از آن استغفار کند، مورد مغفرت قرار مىگیرد، و آن تسبیح به زبان صد تا است، و در میزان (اعمال) هزار (ثواب) دارد، و شیطان را دور کرده، و خداى رحمان را خشنود و راضى مىنماید.
از امام صادق(علیهالسلام) روایت است که وقتی انسان در جاى خواب خود مىخوابد، فرشتهی بزرگوارى و شیطان سرکشی به سوى او مىآیند، پس فرشته به او مىگوید:
روز خود را به خیر ختم کن و شب را با خیر افتتاح کن، و شیطان مىگوید: روز خود را با گناه ختم کن و شب را با گناه افتتاح کن. اگر اطاعت فرشته کرد و تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) را در وقت خواب خواند، فرشته آن شیطان را مىراند و از او دور مىکند، و او را تا هنگام بیدارى محافظت مىکند، پس باز شیطان مىآید و او را امر به گناه مىکند و ملک او را به خیر امر مىکند. اگر از فرشته اطاعت کرد و تسبیح آن حضرت را گفت آن فرشته، شیطان را از او دور مىکند و حقتعالى عبادت تمام آن شب را در نامهى عملش مىنویسد.(3)
برائت از دوزخ و نفاق
بنا بر روایت امام صادق(علیهالسلام)، تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) از جملهى ذکر کثیرى است که خداوند در قرآن کریم یاد فرموده است:
«تسبیح فاطمة الزهراء علیهاالسلام من الذکر الکثیر الذى قال الله عز و جل: «واذکروا الله ذکرا کثیرا.» و از طرفى رسول گرامى اسلام فرموده است: «من اکثر ذکر الله عز و جل احبه الله و من ذکر الله کثیرا کتبت له برائتان؛ برائة من النار و برائة من النفاق»(4)؛ هر کس ذکر خداى عزوجل را بسیار کند خداوند او را دوست دارد، و هر کس ذکر خدا را بسیار کند براى او دو برائت(منشور آزادى) نوشته شود: یکى برائت از آتش جهنم، و دیگرى برائت از نفاق و دورویى. لذا تسبیحات صدیقهى طاهره اگر با شرائطش انجام پذیرد، موجب برائت از دوزخ و نفاق مىگردد.
پینوشتها:
1ـ فروع کافى، کتاب الصلاه، ص 343، ح 13.
2ـ وسائل الشیعه، ج 4، ص 1023، ح 3.
3ـ شیطان دشمن دیرینهى انسان، محمد نصیرى، ص 136.
4ـ اصول کافى، ج 2، ص 499، ح 3.
یک سیر داستانی از میان نامه های امام را آورده که در این نامه ها سفر خانم خدیجه ثقفی، همسر امام در سال 51، در میان نامه های امام دنبال شده است.
خانم لطفا سربسته ننویسید
سال 52 حمید روحانی به امام نامه نوشته بود که یک نویسنده مصری می خواهد درباره شما مطلب بنویسد و خودتان اندکی از زندگیتان بنویسید. جواب داده بود که هر چه می خواهم درباره خودم چیزی بنویسم یا مبالغه آمیز می شود یا واقعی از کار در نمی آید و به دلم نمی چسبد: «آنچه قلم زدم یا خیلى مبالغهآمیز بود یا موافق واقع نبود. به نظر این جانب اگر مى خواهید شرح حال را براى کاتب مصرى بنویسید، ساده باشد و از شعر و نثر حماسهآمیز خالى باشد. ، بى مبالغه، به همان نحو که واقع شده است» آنچه درباره شخصیت او مسلم است این است که از مبالغه و بزرگ کردن های بی حد و حصر لذت نمی برد. دوست داشت نزدیک و ساده باشد. شخصیت ملموس تر او، همان که به کار داستان نویسان بیشتر می آید ، در نامه های خصوصی اش معلوم است و این نامه ها را نباید از دست داد.
سال 51 وقتی امام در تبعید است و با همسرش در نجف زندگی می کند، خانم خدیجه ثقفی، همسرش برای سر زدن به بچه ها و خویشاوندان سه ماه به ایران می اید. نامه های امام در طول این سفر به خود خانم ثقفی و فرزندان درباره دلتنگی اش برای خانم و اینکه زودتر بیاید خیلی خواندنی است. گاهی مستقیم اشاره می کند« نبودن شما خیلی به ما اثر می کند» گاهی به بهانه شوخی دلتنگی اش را طرح می کند « امید است همیشه خوش و خرم و مشغول دیدار خویشاوندان باشید، اگر چه ما را فراموش نمایید » گاهی در غرغرهای دوست داشتنی پدرانه« دیدار شما کافى است، ما هم حقى داریم » گاهی حرف را از دهان کسی دیگر می نویسد با طنزی دوست داشتنی:« اقلیما پس از سلام مى گوید شما زودتر بیایید و مىگوید شما مبلغ یکصد تومان از احمد بگیرید و بدهید دخترم. شما مطلب اقلیما را عمل کنید- یعنى هر دو مطلب را!» گاهی عصبانی« غیر از شما و دخترم، دیگران ما را فراموش کردهاند؛ خصوصاً خانم که سرگرم به دید و بازدید و تفریح است».و دست آخر امری و دستوری« خانم را زودتر روانه کنید» و بعد تهدید« شما بدانید که اگر از وقت رجوع بگذرد معلوم نیست ما بتوانیم تقاضا کنیم و آنها بدهند. حتماً تعجیل کنید که وقت نگذرد. به حرف هیچ کس گوش ندهید و الّا در ایران ماندنى خواهید شد.»
به: خدیجه ثقفى/ 5 شهریور1351
ابو حمزه ثمالى از یکى از امامین همامین، امام محمّد باقر یا امام جعفر صادق عیهما السّلام، روایت کرده است که: امیرالمؤ منین علیه السّلام روزى خطاب به اصحاب خود فرمود: کدامیک از آیات کلام اللّه مجید نزد شما امیدوار کننده ترین آیات است ؟ «ان اللّه لا یغفر ان یشرک به و یغفر مادون ذلک لمن یشاء..».(نساء/48) همانا خداوند مشرک را نمى آمرزد و مى آمرزد پایین تر از شرک را براى کسى که بخواهد... حضرت فرمود: نیکو آیه اى است، اما امیدوار کننده ترین آیات براى غفران و آمرزش معاصى نیست. عده اى دیگر گفتند آیه: «و من یعمل سوء او یظلم نفسه ثم یستغفر اللّه یجداللّه غفورا رحیما».(نساء/110) و کسى که به کارى زشت بپردازد یا ستم بر خویشتن کند و سپس از خدا آمرزش خواهد، بیابد خداوند را آمرزنده مهربان. حضرت فرمود: نیکو آیه اى است، امّا آیه مورد نظر نیست. بعضى دیگر گفتند آیه «قل یا عبادى الّذین اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة اللّه انّ اللّه یغفر الذنوب جمیعا...»(زمر/53) بگو اى بندگانم که با گناه به نفس خود اسراف مى ورزید. از رحمت خدا ماءیوس نباشید، چون خداوند جمیع گناهان را مى آمرزد.... حضرت فرمود: نیکو آیه اى است، امّا آیه مورد نظر نیست. بعضى دیگر گفتند آیه: والّذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذکرو اللّه فاستغفروالذنوبهم...(آل عمران/135) تقواپیشگان آنهایند که هر گاه کار ناشایستى از ایشان سر زند یا ظلمى به خویش کنند، خدا را به یاد آورند و از گناه خود استغفار نمایند... حضرت فرمود: نیکو آیه اى است، اما آیه مورد نظر نیست. آیا آیه دیگرى نمى دانید که به نظر شما امیدوار کننده ترین آیات قرآن باشد؟ اصحاب عرض کردند: نه امیرالمؤ منین، به خدا سوگند چیزى در نزد ما نیست که بخوانیم. امام فرمود: از حبیبم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم شنیدم که فرمود: امیدوار کننده ترین آیه در قرآن این آیه شریفه است: و اقم الصّلواة طرفى النّهار و زلفا من اللّیل...(هود/114) و بپاى دار نماز را هر دو سر روز و پاره هایى از شب... سپس پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: «یا على، به خدایى که مرا بشیر و نذیر قرار داد و مبعوث به رسالت گردانید، اگر یکى از شما به وضو قیام کند، گناهان و معاصى او از اعضاى بدنش فرو مى ریزد تا وقتى که با صورت و قلب خود متوجّه قبله شود.» آنگاه پیامبر نمازهاى پنجگانه را که موجب آمرزش هستند، شماره کرد و فرمود: «یا على، بدان که منزلت نمازهاى پنجگانه براى امّت من مانند نهرى است که بر در خانه یکى از شما باشد. اگر شخصى بدنش چرکین باشد و هر روز پنج بار در آن نهر شستشو کند آیا چیزى از آن چرکها باقى خواهد ماند؟ سوگند به خدا، نمازهاى پنجگانه براى امّتم چنین است که تمام گناهانشان را پاک مى کند و تیرگى قلبشان را مى برد.» چهل داستان در باره نماز و نماز گزاران. تنظیم و گرد آورى: یدالله بهتاش به نقل از: بحارالانوار، ج 82، ص /220بعضى گفتند آیه:
درباره وقایعی که پس از رحلت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در مدینه رخ داد، اختلافهای زمانی جزئی وجود دارد. یعنی دقیقا معلوم نیست که چه زمانی فدک غصب شد، چه زمانی برای بیعت گرفتن از علی (علیهالسلام) به خانه فاطمه یورش بردند و چه زمانی حضرت به شهادت رسید. با اینحال، برخی مورخان مطالبی را استخراج کردهاند که در اینباره مبین است. اگر ماه صفر سال دهم هجری را ?? روزه فرض کنیم، روی خط زمانی پیشرو، میتوان وقایع را بررسی کرد؛ یعنی از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) تا شهادت عزیزترین یادگارش. ?? صفر – وفات پیامبر ?? صفر – یک روز پس از وفات اول ربیع – دو روز پس از وفات دوم ربیع – سه روز پس از وفات سوم ربیع – چهارمین روز پس از وفات چهارم ربیع – پنجمین روز پس از وفات ششم ربیع – هفتمین روز پس از وفات نهم ربیع – ده روز پس از وفات ?? ربیع – ?? روز پس از وفات ?? ربیع – ?? روز پس از وفات ??ربیع – ?? روز پس از وفات ?? ربیع – ?? روز پس از وفات چهار هفته پس از وفات چند روز بعد شهادت منبع: پنجره
بیماری رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهسلم) سخت بالا گرفته بود. دیگر توان راه رفتن نداشت، با اینحال به زحمت خود را به مسجد رساند، تا آخرین توصیهها را به مردم گوشزد کند. نماز جماعت که تمام شد، به زحمت روی منبر رفت و دوباره حدیث ثقلین را برای امتش خواند، و برای آنکه هیچ شبههای باقی نماند، تک تک آنها را معرفی کرد. به زحمت از پلههای منبر پایین آمد و خود را به حجره شخصی رساند. دختر جوان پیامبر، آخرین همراه پدر بود. آنچنان از بیماری حضرت آشفته بود که رسول خدا مژدهاش داد: «طولی نمیکشد که تو نیز به من ملحق میشوی.» و فاطمه (سلاماللهعلیها) لبخند زد، شاید برای آخرینبار.
مدتی بعد، خبر رحلت پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهسلم) در مدینه پیچید. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) که تا آخرین لحظههای حیات مبارک پیامبر، مشغول خدمتگزاری بود، اسباب غسل و کفن را آماده کرد، اما کمی آنطرفتر، برخی از صحابه سپاه اسامه را ترک کرده و در «سقیفه» مشغول انتخاب خلیفه بعد از پیامبر بودند.
آخرین روز ماه صفر بود و مسلمانان باید با پیامبر خود وداع میکردند. پیکر رسول خدا در مسجد قرار گرفته بود تا مردم بر آن نماز بخوانند، اما اهل سقیفه آن روز را روز «بیعت عمومی» با خلیفه اول نامیده بودند. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) برای آنهایی که مشغول بیعت گرفتن بودند، پیغام فرستاد: «کار شما دیر نمیشود، قبل از آن باید بر پیکر پیامبر نماز بخوانیم و ایشان را دفن کنیم.» اما پاسخی نگرفت. کمکم هوا تاریک شد، اما پیکر پیامبر هنوز روی زمین مانده بود.
پیکر رسول خدا به خاک سپرده شد، در حالیکه عدهای در نهایت بر آن نماز نخواندند. علی (علیهالسلام) خوب میدانست که نقشه اهل سقیفه چیست. برای همین خود را از ماجرای خلافت کنار کشید و به جمعآوری بزرگترین میراث پیامبر، قرآن کریم مشغول شد تا از هر تحریفی در امان بماند. بیشتر مردم با خلیفه اول بیعت کرده بودند، به همین دلیل گروهی از مأموران خلیفه به خانه امام علی (علیهالسلام) مراجعه کردند: «برای بیعت با خلیفه بیرون بیایید.»اما پاسخی نگرفتند. مدتی بعد، دوباره آمدند و اینبار تهدید کردند: «اگر علی برای بیعت کردن بیرون نیاید، خانه و اهلش را به آتش میکشیم.» امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) خارج شد و رو به مأموران گفت: «قسم خوردهام از خانه خارج نشوم، مگر آنکه کتاب خدا را جمعآوری کرده باشم.» مأموران برگشتند.
گروهی از اصحاب و تعدادی از مهاجرین که خوب میدانستند علی (علیهالسلام) جانشین رسول خداست، وارد خانه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) شدند و به نشانه اعتراض، تحصن کردند.
تلاشهای خلیفه و یارانش هم برای خارج کردن این افراد بینتیجه ماند.
ابوبکر برای نخستینبار بهعنوان خلیفه، امام جمعه شده بود. بیشتر مردم در نماز او حاضر شدند، مگر تعداد محدودی؛ خانواده علی (علیهالسلام) و آنهایی که در خانهاش تحصن کرده بودند. مأموران خلیفه، دوباره به بیت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) مراجعه کردند. وقتی با در بسته مواجه شدند، فریاد زدند:«باز کنید، و گرنه خانه و اهلش را به آتش میکشیم.» هیزم هم آورده بودند. برخی از اصحاب امیرالمؤمنین با دیدن این گستاخی، خشمگین شدند و با شمشیر برهنه بیرون آمدند. سربازان خلیفه، در همین فرصت به داخل خانه ریختند و بیشتر تحصنکنندهها را دستگیر و برای بیعت گرفتن به مسجد بردند. فقط علی (علیهالسلام) مانده بود. فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) تهدید کرد که اگر بیحرمتی را ادامه دهند، همهشان را نفرین خواهد کرد. قید بیعت گرفتن از علی را زدند و برگشتند. همان شب، فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) و امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، همراه با فرزندان به خانه انصار و مهاجرین رفتند تا اتمام حجت کنند، اما همه آنها دست بیعت با خلیفه داده بودند.
چند روزی از دفن پیامبر گذشته بود. فاطمه داغدار که نگران وضع امت پدرش بود، خبردار شد که خلیفه اول، اموال پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را که سهمالارث او بود، مصادره کرده است. حضرت، سراغ ابوبکر رفت تا حق خود را بگیرد، اما ابوبکر پاسخ داد: «از پدرت شنیدم که میگفت: ما پیامبران ارث نمیگذاریم.» حضرت زهرا این حدیث را جعلی خواند و دست خالی باز گشت. آن شب نیز، برای دومینبار فاطمه، همسر و فرزندانش برای اتمام حجت با امت پیامبر، خانههای آنها را دقالباب کردند، تلاشی که بازهم بینتیجه ماند.
کار جمعآوری قرآن ششم ربیع به پایان رسید. حضرت علی (علیهالسلام) وارد مسجد شد و دید خلیفه و یارانش در خانه خدا نشستهاند. فریاد زد: «ای مردم! کار جمعآوری قرآن به پایان رسید. شأن نزولها، ناسخ و منسوخ و تأویلها در این کتاب مشخص شده، تا روز قیامت کسی نگوید من کتاب خدا را برایتان نیاوردم.» سکوت مسجد را پر کرده بود. حضرت ادامه داد: «حالا قرآن که یکی از ثقلین است، در دست من قرار دارد. من که ثقل دیگر هستم.» یکی از صحابه با گستاخی گفت: «نزد ما قرآن وجود دارد. ما را به شما احتیاجی نیست.» و امام خطبهای آتشین را در مسجد ایراد کرد: «ای مردم! مگر نشنیدید که روز غدیر پیامبر چه فرمود؟ من کنت مولاه فهذا علی مولاه. مگر آن روز آیه نازل نشد که دین شما کامل گشت؟ ای مردم…»
تلاشهای حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) برای پس گرفتن اموال غصب شدهاش ادامه داشت، اما هربار که به خلیفه مراجعه میکرد، با همان توجیه قبل روبهرو میشد. دستگاه خلافت که از قدرت بیشتری نیز برخوردار شده بود، تصمیم گرفت باغ فدک را نیز به فهرست اموال مصادره شده اضافه کند. باغی که هدیه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به دخترش بود. خبر به حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) رسید. ایشان چادر به سر کرد و روانه مسجد شد. در مسجد النبی، خلیفه حضور داشت و مشغول سخنرانی بود. حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) در پس پرده، بسمالله الرحمن الرحیم گفت و خطبهای تاریخی ایراد کرد که بعدها به «خطبه فدکیه» شهرت یافت. حضرت، ابتدا ثنای خدا را گفت و سپس از علاقه خود و پدر حرف زد. سپس از اینکه پرچم نفاق برافراشته شده و حق همسرش تضییع شده گلایه کرد. در پایان هم از حق خود سخن گفت و اینکه مالک فدک و میراث دیگر پدرش است. شکوه دستگاه خلافت، با همین خطبه آتشین سوخت. خلیفه خشمگین شد و روی منبر رفت و با اهانت، پاسخ حضرت را داد. دختر پیامبر که پاسخ منطقی نشنیده بود، به خانه بازگشت. با اینحال، ?? نفر از انصار و مهاجرین که از شنیدن این خطبه متأثر شده بودند، تصمیم گرفتند با غصب خلافت مبارزه کنند.
مقداد، سلمان، ابوذر و عمار در رأس این گروه ?? نفری مخالف قرار داشتند. ?? روز پس از وفات پیامبر، خالد بن سعید بن عاص، هنگام سخنرانی خلیفه در مسجدالنبی از جا برخاست و خلافت را حق مسلم علی (علیهالسلام) عنوان کرد. عمر بن خطاب پاسخ داد، اما خالد بن سعید سوابق همه آنها را یادآوری کرد. دیگر کسی حرفی برای گفتن نداشت. جو سنگینی مسجد را پر کرده بود، خلیفه با عصبانیت گفت: «رهایم کنید» و از پلههای منبر پایین رفت.
خلیفه سه روز از خانه بیرون نیامد. برخی، شایعه کردند که ابوبکر قصد دارد خلافت را به صاحب اصلی آن بازگرداند. اما پس از سه روز خلیفه اول از خانه بیرون آمد، در حالیکه با همفکرانش سه هدف اصلی را مشخص کرده بود؛ تثبیت قاطعانه خلافت، تأکید بر مصادره فدک و بیعت گرفتن از علی (علیهالسلام).
یک روز پس از پایان خانهنشینی خلیفه، چند تصمیم مهم گرفته شد؛ اول، اخراج کارگزاران حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) از باغ فدک؛ دوم تهدید شدید ?? هوادار علی (علیهالسلام) و در نهایت، بیرون آوردن علی (علیهالسلام) از خانه برای بیعت با خلیفه. دو تصمیم نخست همان روز اول اجرا شد. عاملان خلیفه، مشغول برنامهریزی برای بیعت گرفتن از صاحب اصلی خلافت بودند.
دستگاه خلافت، به حساب خود پرونده باغ فدک را بست، اما تلاشهای دختر پیامبر برای بازپسگیری هدیه پدرش ادامه داشت. به همین دلیل، زمانیکه ابوبکر روی منبر در حال سخنرانی بود، حضرت زهرا وارد مسجد شد. خلیفه حدس میزد که همسر علی برنامههایی داشته باشد. با نگرانی سخنرانیاش را ادامه داد، اما ناگهان فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) گفت: «همه شما شاهد هستید که پدرم فدک را به من هبه کرد.» مردم تأیید کردند که فدک ارث نیست. خلیفه در فشار افکار عمومی چارهای جز تسلیم ندید. همان لحظه سندی را تنظیم کرد و به حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) داد. دختر رسول خدا، در حال بازگشت از مسجد بود که ناگهان فرزند خطاب را مقابل خود دید. خبر تحویل دادن فدک به عمر رسیده بود و بلافاصله خودش را در مسیر به صدیقه طاهره (سلاماللهعلیها) رساند. سند فدک را به زور از حضرت گرفت و…
وقتی خلیفه دوم سند فدک را از حضرت پس گرفت، پرونده باغ فدک را بست. فقط مانده بود آخرین هدف؛ بیعت گرفتن از علی (علیهالسلام). قنفذ مأمور شد تا امیر مؤمنان علی (علیهالسلام) را از خانه بیرون بکشد. عمر بن خطاب هم در رأس گروهی ??? نفره بهسوی خانه فاطمه (سلاماللهعلیها) حرکت کرد. هیزم هم بردند تا اگر لازم شد خانه را به آتش بکشند. فرزند خطاب فریاد زد که اگر علی برای بیعت بیرون نیاید، خانه و اهلش به آتش کشیده میشود. نعرهها بیفایده بود، علی (علیهالسلام) حاضر به بیعت نبود. پس دستور داد در خانه را آتش بزنند. یادگار رسول خدا پشت در آمد تا آنها را به خود آورد، اما خلیفه دوم با لگد در آتشین را باز کرد و دختر رسول خدا بین در و دیوار ماند. مأموران خلیفه، ریسمان به گردن جانشین پیامبر انداختند و به زور او را بهسوی مسجد بردند. در راه فاطمه (سلاماللهعلیها) مانع شد، اما با قلاف شمشیر مورد ضرب و جرح قرار گرفت. علی (علیهالسلام) را به مسجد بردند و به زور دستانش را به نشان بیعت مقابل خلیفه دراز کردند. ناگهان فاطمه (سلاماللهعلیها) مجروح از راه رسید و تهدید کرد که اگر جانشین رسول خدا را رها نکنند، همه آنها را نفرین میکند. عملیات آنها به حساب خودشان تمام شده بود، پس علی (علیهالسلام) را رها کردند تا همسر غرق در خونش را به خانه برساند.
مدتی پس از این وقایع، خلیفه اول و دوم تصمیم گرفتند از صدیقه طاهره (سلاماللهعلیها) دلجویی کنند. امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) ابتدا مخالفت کرد، اما در نهایت اجازه داد تا آنها با حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) ملاقات کنند. مرحوم مجلسی در بحارالانوار، این ماجرا را اینگونه روایت کرده است که وقتی آنها به عیادت دختر رسول خدا رفتند، حضرت به آنها فرمود: … شما مرا آزردید و بدانید که من ناخشنودم از شما. و دیگر با آنها سخن نگفت.
درباره مدت زمان بیماری حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) تا زمان شهادت، اختلافنظرهای بسیاری وجود دارد. کمترین مدت را ?? شب و بیشترین زمان را هشت ماه نوشتهاند. با اینحال، دو روایت قویتر وجود دارد؛ اولی، زمان شهادت را ?? روز بعد از رحلت پیامبر میداند و روایت دیگر که قویتر است، ?? روز. سیدجعفر شهیدی در کتاب زندگانی فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها)، به نقل از امالی شیخ طوسی مینویسد: «حضرت در آخرین روز حیات، غسل کرد و لباسهای نو بر تن کرد. از اسماء خادمه خواست تا در وسط غرفه بستر او را پهن کند. به اسماء گفت بدان که من همین لحظه از دنیا خواهم رفت.» علمای شیعه معتقدند که حضرت شبانه غسل و دفن شد.
کاظم رستمی، منتقد ادبی و شاعر جوان شعری برای ایام فاطمیه سروده که بوی بحرین و غربت شیعه و غربت انقلاب دارد.
وی که در شش سال گذشته دبیر کنگره سراسری شعر دفاع مقدس نیز بود، سال گذشته به همراه علی محمد مودب، در واکنش به فتنه مجموعه اشعاری را با عنوان "مسئله بیست و دوم خرداد نبود، مسئله بیست و دوم بهمن بود"، منتشر کرد که با استقبال بزرگان شعر و هنر انقلاب مواجه شد.
در ادامه متن کامل این شعر زیبا و حماسی را که او در اختیار رجانیوز قرار داد، میخوانیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
قال رسول الله(صل الله علیه و آله):
ان الله یرضی لرضا فاطمة ویغضب لغضبها
صبح، می بارد نیلی از پلک نگاه
مینوازد نرم، سرمای پگاه
دست آرام نسیم از موی مه
ترد، میموید به گلبرگ گیاه
از نیام نای حق هو میکشد
یا کریم مانده در شولای آه
ابر بغض آمد بهارم غم گرفت
غربت تاریخ میبارد به چاه
زهر صبری در گلویی گر گرفت
دل دل تصویر میرامد به راه
شرم شعر از وصف ماه خون چکان
میزند در ذهن بیدل نبض آه
آهی از تصویر قمری خون گرفت
رنگ نیلوفر گرفت آهنگ ماه
کیف اصبحتِ دلیل خلق نور؟
رنگ رو بر سر دل باشد گواه...
آه یادت رفت شعر نو بهار
غنچه سرخ شقایقها سیاه
عیش مردم را منقص کردهای
غم اگر داری که دارد این گناه؟
قصه کوته میشود چندی دگر
عیشتان دائم شود زین گاه گاه
میپرد قمری، بسان سینه سرخ
میبرد او را سلیمان، شامگاه
خط خون و صبر سابیدن به زخم
تا طلوع عصر شاه کم سپاه
*****
خط سرخ امروز هم خط غم است
جام زهر و فتنه... لؤلؤ، قتلگاه
حیدر ای هوی یتیمان فدک
ای ولی مطلق ای تنها پناه
ذوالفقارت سایه بر بحرین کن
شیعه جز دستت ندارد تکیه گاه
آن یدالله اجابت کن قنوت
گو بیاید وتر دین حق ز چاه
رایت دین محمد بر شود
یا اله آمین و یا الله آه
![]() |
در سالگرد شهادت سید مرتضی آوینی ، 78 کلیپ برگزیده از مجموعه روایت فتح،که بیانگر گوشه هایی کوچک از ایثارگرانی مردان مرد هشت سال دفاع مقدس و همراه با صدا و متن دل نشین شهید آوینی است تقدیم کاربران می شود.این کلیپ ها در فرمت wmv تهیه گردیده است که برای دسترسی آسانتر کلیپ موبایل و صوتی آن نیز تهیه گردیده است که با کلیک بر روی علامت های + می توانید به ترتیب به هر کدام دسترسی داشته باشید.امید که سری های بعدی نیز برای این مجموعه آماده و تقدیم کاربران گردد.
پدری با پسری گفت به قهر
که تو آدم نشوی جان پدر
حیف از آن عمر که ای بی سروپا
در پی تربیتت کردم سر
دل فرزند از این حرف شکست
بی خبر از پدرش کرد سفر
رنج بسیار کشید و پس از آن
زندگی گشت به کامش چو شکر
عاقبت شوکت والایی یافت
حاکم شهر شد و صاحب زر
چند روزی بگذشت و پس از آن
امر فرمود به احضار پدر
پدرش آمد از راه دراز
نزد حاکم شد و بشناخت پسر
پسر از غایت خودخواهی و کبر
نظر افگند به سراپای پدر
گفت گفتی که تو آدم نشوی
تو کنون حشمت و جاهم بنگر
پیر خندید و سرش داد تکان
گفت این نکته برون شد از در
«من نگفتم که تو حاکم نشوی
گفتم آدم نشوی جان پدر»
جامی
و وصینا الانسان بوالدیه احسانا ... و وصیت کردیم انسان را که به پدر و مادرش نیکی کند ...