نوحه انگلیسی و بسیار زیبای ملاباسم کربلایی ( I wanted you to stay ) به معنی من می خواستم تو بمونی با موضوع وداع حضرت زینب (س) و حضرت علی (ع) به همراه متن انگلیسی و ترجمه فارسی توسط سایت ذاکرین را که می توانید از طریق ادامه مطلب به صورت صوتی دریافت کنید. دریافت فایل اشک ها جاری میشوند و صداها ناله میکنند نرو,علی, برگرد نرو,علی, برگرد دستانم را به بالا برده و دعا میکنم کاش اینجا بمانی هنگامی که اشک از چشمانم جاری میشود بدن بی جان تو به یادم می آید و از جلو چشمانم میگذرد نرو و تنهایم مگذار پدر, تنها کلماتیست که میتوانم بگویم بدون تو نمیتوانم زندگی کنم و بعد از تو اینجا هیچ دعایی ندارم و همه چیز برایم هیچ است آه .... به تو میگویم حرفهایم را اما تو مرا رها کرده و تنهایم گذاشتی تو مرا رها کرده و تنهایم گذاشتی چون که تو هستی راه و طریق خواستم که تو بمانی... How can my heart live without you when your face now I cannot see چگونه قلب من بدون تو زنده بماند وقتی نمیتوانم دگر تو را ببینم پدر, همیشه بودی و هستی کلید صندوق خرد و معرفت از دست دادن تو آتشم زده و دگر نمیخواهم که زنده بمانم قلب من همیشه میگوید: کاش که نمیرفتی و میماندی کاش که نمیرفتی و میماندی خواستم که تو بمانی... I wanted you to stay هر بار که نور آفتاب به چشمانم میخورد, صورتت را نورانی تر میبینم هر بار که نور ماه را میبینم نام تو در جلو چشمانم ظاهر میشود هر بار که ضعف و ناتوانی را حس میکنم با نام تو جان میگیرم برای من سخت تر خواهد شد بدون تو به سختی نفس میکشم و زندگی ای مولای من با درد و غم از دست دادن تو آسمان برای تو اشک میریزد آسمان برای تو اشک میریزد چرا اینقدر از من دور هستی ؟ خواستم که تو بمانی... شاعر : علی جابر الکاظمی ترجمه : سید حمید هاشمی |
هزاروچهارصدوسی ودو سال قبل درروز دهم ماه رمضان سال دهم بعثت
حضرت خدیجه کبری(س) همسر "رسول خدا(ص)"
دارفانی راوداع گفته اند
پدر او: خو یلد بن عبد الغری بن قُصَی بن کلاب است.
مادر او: فاطمه دختر زائده بن أصَم است.
تولد: سال 68 پیش از هجرت
فرزندان: قاسم، عبدا...، زینب، ام کلثوم، فاطمه و رقیه می باشند.
لقب: طاهره
وفات: در ماه رمضان سال دهم بعثت و پس از سه روز بعد از وفات ابوطالب است.
پیغمبر(ص) او را در حجون دفن کرد و خود او را در قبر گذاشت و سال وفات او عام الاحزان (سال اندوه ها) نامیده شده است و خدیجه به هنگام وفات 65 سال داشت.
در هنگام ازدواج با پیغمبر(ص) عمر شریف آن حضرت 25 سال و عمر خدیجه 40 سال بود. ثروتش از همه قریش بیشتر بود و اهالی مکه با اموال او پیش از آنکه با پیغمبر (ص) ازدواج کند تجارت می کردند و خدیجه پس از ازدواج با پیغمبر هر چه داشت به وی بخشید و این ثروت هنگفت از پایه های تشکیل دهنده دعوت اسلامی به شمار می رود. سخن از اسلام خدیجه گفتن در واقع سخن از اسلام در روز نخستین است. همه امت اتفاق نظر دارند که خدیجه اولین بانویی است که اسلام آورده است. در همان زمانی که پیامبر گرامی از اذیت و آزار و دشواریها رنج می برد، آنجا کسی بود که از بار اندوه و غمهای او می کاست و موجب می شد که غمها و اندوه های خویش را به فراموشی سپارد. او تنها خدیجه همان زن با ایمان بود، همان زن گرانقدری که یاور و شریک محمد (ص) بود.
تبسم خدیجه کوله بار اندوه و دردها را از محمد (ص) سبک می کرد و دوستی نمایان بر چهره اش موجب می شد که پیغمبر دردها و رنجهای خود را از یاد ببرد. ایمان خدیجه پیغمبر را از یک آینده درخشان و با شکوه برای دعوت خبر می داد و استواری عقیده اش دلیلی بر آغاز پیروزی بود. اموال خدیجه در واقع کلید شکست این محاصره بود. او مواد مصرفی را چندین برابر قیمت واقعیش از برای غذای کسانی که میان امت بودند می خرید تا اینکه سالهای محاصره اقتصادی با سلامت و رهایی امت سپری شد و حیله قریش با شکست و ناکامی مواجهه گردید. رسول گرامی (ص) به خاطر صداقت و امانتی که از او نمایان شده بود به صادق و امین معروف بود و خداوند حاضر و ناصر چنین می خواست که خدیجه دارای سیره ای باشد که بدان از همه زنان منحصر بفرد باشد، به همین جهت در دوره جاهلیت به طاهره معروف بود و همین لقب برای شرف و افتخار او کافی است.
ابن عباس گفته است: رسول خدا (ص) بر روی زمین چهار خط کشید و گفت آیا می دانید این چیست؟
گفتند: خدا و رسولش داناترند.
پس رسول خدا (ص) گفت:
بهترین زنان اهل بهشت چهار تن هستند: خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد (ص)، مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم زن فرعون.
مناقب خدیجه فراوان است و او از میان زنان کسی است که به مرحله کمال رسیده است. او خردمند و با جلال و متدین و پاکدامن و بزرگوار و از اهل بهشت بود. پیغمبر (ص) او را ستایش می کرد و بر دیگر زنان مؤمن برتری می داد و او را بسیار بزرگ می داشت تا جائیکه عایشه می گفت: به زنی رشک نبردم آنچنان که به خدیجه حسد ورزیدم زیرا که پیامبر (ص) بسیار زیاد از او یاد می کرد. و بدینگونه او در تاریخ حیات رسول اکرم (ص) زنی عادی نبود. بسبب فداکاری شگفت انگیز این بانوی پارسا، پیامبر (ص) او را بسیار بزرگ می داشت. سه سال پیش از هجرت، در تلاطم وقایع وتند باد مصائبی که از سوی قریش و سایرین بر پیامبر (ص) وارد می شد شعله ای فروزان رنگ باخته، به خاموشی می گرائید. رسول اکرم (ص) به سادگی نمی توانست این خبر دلخراش را بپذیرد. او بدین ترتیب انسانی را از کف می نهاد که عالی ترین نمونه وفا و فداکاری و جامع ترین بیانگر راستی بود. آخرین سخن خدیجه، به هنگامی که بر بستر مرگ خفته بود، از درد و رنج هائی که در راه پیامبر(ص) دیده بود کم ارج تر نبود. لحظه ای که شبح مرگ بر چهره او سایه افکنده بود به پیامبر چنین می گوید:
«ای رسول خدا ...... من در حق تو کوتاهی کردم و آنچه شایسته تو بود، انجام ندادم. از من در گذر و اگر اکنون، دل در طلب چیزی داشته باشم، خشنودی توست.»
کلمات بر لبان پاکش می لغزد و آخرین نفسهایش را با خشوع و ایمان بر می آورد ...... خدا خدیجه را رحمت کند. آن نمونه بارز زن مسلمان که برای عقیده و رسالتش پیکار کرد.