میخوام براتون ازدوستم آیلین بگم
درست ۱ سال پیش روز بود که آیلین کنار ما درس می خوند. با ما حرف می زد و از خودش و زندگیش می گفت که با چه زخمتی بزرگ شده اما نمی دونست که فردا قراره دوستاشو واسه همیشه ترک کنه.
حتی فکرشو هم نمی کرد که بدون خدافظی میره. حتی فرصت نکرد برا لحظه آخر با داداشش حرف بزنه که بگه دلش براش تنگ می شه .
درست همین موقع ها بود که از کلاس ریاضی بر می گشت که یه از خدا بی خبر جلو چشم داداشش اونو زیر گرفت. درست ۳دقیقه بعد از تصادف بود که تو بغل داداشش جون داد و برا همیشه به خواب ابدی رفت.
آیلین دوستاشو تنها گذاشت و تنها رفت ،بی خدافظی، بی خبر و بی بدرقه رفت. آیلین همه رو تو حسرت دیدار گذاشت.
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
درست ۱سال پیش روز امتحان فیزیک بود که خبر وداع آیلین رو شنیدم،آخ که چه سخت بود باورش. تورو خدا قبل از رفتن هوای هم رو بیش تر داشته باشید.
اوقات خوش آن بود که با دوست بسر رفت
باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود
دلم برات تنگ شده
ناصر عبداللهی خواننده موسیقی پاپ ایرانی ده روز پیش از رسیدن به سن 36 سالگی در تهران درگذشت.
آقای عبداللهی در بیمارستان هاشمی نژاد تهران جان باخته که بیمارستان تخصصی بیماریهای کلیوی است و علت مرگ او اختلال در عملکرد مغز و دیگر اندامهای داخلی به دلیل مسمومیت دارویی اعلام شده است.
ناصر عبداللهی اهل شهر بندرعباس در جنوب ایران بود و آن گونه که در گزارشها آمده، پیش از مرگ چهار هفته در بیمارستانهای بندرعباس و تهران بستری بوده است.
ناصر عبداللهی از نسل نوی خوانندگان پاپ ایرانی به شمار می رود که از یک دهه پیش بدین سو و در پی مجاز شدن موسیقی پاپ در داخل ایران وارد عرصه هنری ایران شدند.
وی با ترانه فاطمه بنت نبی شهرت یافت که خود نیز در یکی از مصاحبه هایش آن را "جزء لاینفک ذهن و خاطر" خود خوانده بود.
از ناصر عبداللهی آلبومهای دوستت دارم،بوی شرجی و هوای حوا منتشر شده است..
پدرام یکی از دوستان ناصر مینویسد : .....
.. سال 1375 توی بندرعباس واحد تبلیغات ناحیه انتظامی بندرعباس سرباز بودم. اونجا یه کارمندی به اسم حسنعباسزاده بود که بچه بندرعباس بود و دوست ناصرعبدالهی. من هم از کانال اون با ناصر آشنا شدم. اون موقع معروف نبود. اما زمانی که من دیدمش شنیدم که تازه از خوندن توی مجالس دست برداشته و یه اُرگی هم به اسم سُلطان داشت که میگفت اون موقع یکونیم میلیون مایهاش بود. ناصر رو برای مراسمهای مختلف دعوت میکردیم و میومد برامون میزد تا اینکه یا اون ترانه یا فاطمه معروف شد و به تلوزیون رفت و بعد هم کارش گرفت و اولین کاستش «دوستت دارم» بود که با دکلمه پرویز پرستویی بود و تقریباً تمام ترانههاش زیبا بودن. یه کلکسیون سنگهای رنگی داشت و چون شیعه شده بود خانوادهاش که سنی بودن طردش کرده بودن. بچه بااحساسی بود و هیچ وقت خودش رو نمیگرفت. یه آدم به تمام معنا خاکی و البته یه هنرمند واقعی..