بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
فقیرزاده اى بر اثر مرگ دو عمویش ، داراى ارث کلان و ثروت بسیار گردید،
او با آن ثروت باد آورده به فسق و انحراف و آلودگى پرداخت و با اسراف و ریخت و پاش زیاد، آن ثروت کلان را در راه هاى گمراهى ، مصرف مى کرد،
به هر گناهى دست مى زد و هر شرابى را مى آشامید.
از روى نصیحت و خیر خواهى به او گفتم : اى فرزند! در آمد، همچون آب جارى است ، و زندگى همانند آسیابى است که به وسیله آن آب در گردش است .
به عبارت دیگر، خرج کردن بسیار از کسى پذیرفته و شایسته است که موجب کاهش و نابودى در آمد نگردد ( آب که کم شد یا از بین رفت ، سنگ از گردش مى افتد.)
چو دخلت نیست ، خرج آهسته تر کن
که مى گویند ملاحان سرودى
اگر باران به کوهستان نبارد
به سالى دجله گردد، خشک رودى
موازین عقل و ادب را رعایت کن و از امور بیهوده و باطل بپرهیز، زیرا وقتى که ثروتت تمام شود، به رنج و دشوارى مى افتى و پشیمان خواهى شد.
آن پسر که غرق در عیش و نوش و غافل از سرانجام کار بود، نصیحت مرا نپذیرفت و به من اعتراض کرد و گفت :
آسایش زندگى حاضر را نباید به خاطر رنج آینده به هم زد، اگر کسى چنین کند برخلاف شیوه خردمندان رفتار کرده است . این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار.
خداوندان کام و نیکبختى
چرا سختى خورند از بیم سختى ؟
برو شادى کن اى یار دل افروز
غم فردا نشاید خورد امروز
دیدم نصیحت مرا نمى پذیرد، و دم گرم در آهن سرد او بى اثر است ، همنشینى با او را ترک کردم و دیگر نصیحتش نکردم
مدتى از این ماجرا گذشت ، همان گونه که من پیش بینى مى کردم ، همانطور شد، آن فقیرزاده تازه به دوران رسیده ، بر اثر عیاشى و اسراف ، آنچه را داشت ، نابود کرد،
کارش به جایى رسید که دیدم لباس پروصله و پاره پاره پوشیده ، لقمه لقمه به دنبال غذاست ، تا آن را براى شبش بیندوزد،
نتیجه گیری
علی (ع) فرمود:
«من افتخر بالتبذیر احتقر بالافلاس» کسى که به زیادهروى و ریخت و پاش افتخار کند، با تنگدستى خوار و زبون مىگردد.
منبع:
حکایتهاى گلستان سعدى
مؤ لف : محمد محمدى اشتهاردى