جبهه وبلاگی غدیر در اغاز دومین سال کار و تلاش خود در عرضه ایجاد و ترویج و نشر جنبشهای وبلاگی از سوی وبلاگنویسان ارزشی ادامه میدهد.و اینک جنبش سایبری بصیرت حسینی را در فضای سایبری راه اندازی و پیگیری مینماید.لذا از همه وبلاگنویسان و مخاطبین سایبری در نشر و تقویت این جنبش جهت همکاری دعوت بعمل میآورد.
آتشى که عمر بن سعد ( ل ) در سال 61 هجرى به خیمه هاى ابا عبدالله ( ع ) انداخت 1327 سال با جهل و نادانى و نامردى مسلمانان شیعه نما امتداد پیدا کرد تا در عاشوراى 1388 از سر فندک فتنه گران بیرون زد و و باز هم بوى دود و رنگ خاکستر از خیمه گاه سیدالشهداء پیدا بود .
آنچه نسل به جا مانده از قوم خوارج و فرزندان خلف کوفیان نامسلمان در هتک حرمت حریم مقدس امام حسین ( ع ) کردند اولین جرقه اش وقتى زده شد که همین قوم الظالمین تمثال مبارک بنیان گذار جمهورى اسلامى ، امام خمینى ( ره ) را پاره و پایمال کردند و اهل بیت او لب از لب وا نکردند ، اما در مقابل این جوانان و مردمى بودند که هیچ قرابتى به جز سله عشق با حضرت امام ( ره ) نداشتند و آسمان را به زمین دوختند در اعتراض به این مصیبت چونان قوم بنى اسد که شهداى کربى را بعد از اینکه خویشان و هم شهریانشان عده اى به اسارت رفتند و بعضى فرار را بر قرار ترجیح دادند اکرام و دفنشان کردند
آرى ، آنچه بر سر ما رفت از خود ماست ، اگر رحم و رأفت جمهورى اسلامى و مهر پدرانه و حکمت على منشانه مقام معظم رهبرى ، امام خامنه اى ( حفظه الله ) نبود و اگر مردم ما گوش به فرمان ولیشان نبودند و صبر پیشه نمیکردند به جلال و جبروت خدا قسم که که امروز نه فتنه اى بود که در سست ایمانان رخنه کند و نه فتنه گرى بود که خیمه آتش بزد و خون به دل اهل عشق کند .
اما امسال سالى دیگرى است ، سال همت مضاعف و کار مضاعف است ، ما حوانانى که طلایه داران نسل سوم این انقلابیم همتمان را مضاعف کرده ایم در دفاع از حریم دین و ولایت و انقلاب و میهن ، دیگر دستى جرأت نمیکند به خیمه گاه عشاق تعرض بلکه حتى نزدیک شود ، زیرا امروز ما به وسعت تمامى ایران عزیز همگى از نسل بنى انقلابیم ، بازمانده بنى هاشمیم و از تبار بنى اسد .
ما یاد گرفته ایم و ملکه ذهن کرده ایم که اذا ضربتم نضرب ، خط قرمز ما دین است و ولایت ، بیایید تا ببینید ما چه میکنیم و چه در چنطه داریم ، امروز و مولاى ما على است و ما جملگى عماریم و نمیگذاریم کارمان به آنجا بکشد که مولایمان نداى هل من ناصر سر بدهد .
بصیرت حسینى جوانان این خاک مقدس امروز تیرى شده است به چشم اصحاب فتنه ، تیر سه شعبه حرمله ( ل ) در روز عاشورا از گلوى على اصغر رضیع ( ع ) کمانه کرد و طى این سالها با عشق و ارادت و بصیرت سیعیان به حق اهل بیت ( ع ) آب دیده شد و امروز حلقون اصحاب استعمار و فتنه را دریده است تا دیگر فریاد گوش خراش و و روح آزارشان فضاى پاک ذهن مردم این خاک عزیز را آلوده نکند .
امروز دیگر نسل کوفیان در این سرزمین ریشه کن شده است و ما همگى و به وسعت 70 و اندى ملیون همگى از تبار 72 عاشقیم .
دوستان و عزیزان همیشه همراه ، افسران گرامى جنگ نرم ،،،
بیایید در اعتراض دوباره به حتک حرمت عاشوراى سال گذشته و در اعلام حمایت و سیانت از ارزشهاى والاى اسلامى و انقلابى با ما چون همیشه همراه باشید و با قرار دادن لوگوى این جنبش و اختصاص دادن یک پس در سایت یا وبلاگ خود به این بیانیه فضاى سایبر را از فریاد یا لثارات الحسین پر کنیم.
موفق ، پیرروز و سربلند باشید ،،،
با تشکر
روابط عمومى جبهه وبلاگى غدیر
در همین ارتباط دو کلیپ فتنه عاشورای88 را به حضور همه عزیزان معرفی مینماییم / لطفا در انتشار این دو کلیپ همکاری لازم را بعمل بیاورید
عبیدالله مردم را در مسجد کوفه جمع کرد، بر منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى گفت : اى مردم ! خاندان ابوسفیان را آزموده اید و آنان را چنان یافته اید که دوست دارید. این امیر المؤ منین یزید است که مى شناسیدش ؛ خوش رفتار و نیکوکردار و پاک طینت و مردم دوست و نگهبان مرزها و پردازنده حقوق به اهلش . در دوران او راهها امن و فتنه ها خاموش شده است . مثل دوران معاویه ، پسرش یزید نیز بندگان را اکرام مى کند و با اموال بى نیازشان مى سازد و بر کرامت و روزى شما صد در صد مى افزاید. به من دستور داده تا به شما بیشتر عطا دهم و فرمانتان دهم که به جنگ دشمنش حسین به على بیرون شوید. بشنوید و فرمان برید.
از منبر فرود آمد و به ریاست طلبان بخششهایى بیشتر کرد و ندا داد همه آماده رفتن و پیوستن به عمر سعد و یارى او در کشتن حسین باشند. اولین کسى که عزیمت کرد، شمر بن ذل الجوشن با چهار هزار نفر بود. نیروهاى عمر سعد به نه هزار نفر رسید. در پى او یزید بن رکاب با دو هزار نفر و حصین بن نمیر با چهار هزار نفر و فلان مازنى با سه هزار نفر و نصر بن فلان با دو هزار نفر عزیمت کردند. در پى شبث بن ربعى فرستاد. او خود را به مریضى زد و پیغام داد که اى امیر من بیمارم ، اگر مى شود مرا معاف دار. ابن زیاد پیغام فرستاد که پیک من خبر داده که خود را به بیمارى مى زنى . مى ترسم از آنان باشى که (وقتى با مومنان برخورد مى کنند، مى گویند ما با شماییم ...1. بنگر! اگر در فرمان مایى ، شتابان نزد ما بیا. شبث بن ربعى آخر شب نزد او رفت تا چهره اش دیده نشود و نشان بیمارى مشاهده نگردد. چون وارد شد، ابن زیاد خوشامد گفت و نزدیک خود نشاند و گفت : دوست دارم فردا با هزار سوار از یارانت به عمر سعد بپیوندى . گفت : باشد. هزار سوار عزیمت کرد. در پى او حجار بن ابجر با هزار سوار رفت . سپاه عمر سعد به 13 هزار رسید. آنگاه ابن زیاد به او نوشت : اما بعد، براى تو هیچ کم و کاستى از نظر سپاه سواره و پیاده نگذاشتم . هر صبح و شام هم خبرها را با هر که مى آید و مى رود به من برسان . ابن زیاد عمر سعد را به کشتن حسین علیه السلام و شتاب در آن تشویق مى کرد. عمر سعد هم نمى خواست که کشته شدن حسین به دست او باشد.
یارى خواهى حبیب بن مظاهر از بنى اسد
تا شش روز از محرم گذشته ، لشکرها نزد عمر سعد گرد آمدند. حبیب بن مظاهر چون چنین دید، نزد امام حسین آمد و گفت : اى پسر پیامبر! در این نزدیکى ما طایفه اى از بنى اسدند، آیا اجازه مى دهد امشب نزد آنان بروم و ایشان را به یارى تو فراخوانم ؟ باشد که خداوند به وسیله آنان بخشى از ناملایمات را از تو دور سازد. امام فرمود: اجازه دادم . حبیب شبانه و ناشناس از لشکرگاه امام نزد آنان رفت . به آنان درود گفت : آنان او را شناخته درودش گفتند و پرسیدند که چه کار دارد؟ گفت : بهترین چیزى را که کسى مى تواند براى طایفه خود ببرد برایتان آورده ام . آمده ام تا شما را به یارى پسر دختر پیامبرتان دعوت کنم که در جمع گروهى از مومنانى است که یک نفرشان بهتر از هزار نفر است ، او را وا نخواهند گذاشت و تا چشمى از آنان پلک مى زند، تسلیم دشمنش نخواهند ساخت . عمر سعد هم با 22 هزار سپاه او را محاصره کرده است ، شما هم قوم و قبیله منید. این خیر خواهى را نزد شما آورده ام . امروز از من اطاعت کنید تا به شرافت دنیا و پاداش شایسته آخرت برسید. به خدا سوگند هیچ کدام از شما در رکاب او براى خدا کشته نمى شود مگر اینکه در بالاترین درجات بهشتى همراه محمد صلى الله علیه و آله و سلم خواهد بود. مردى از بنى اسد به نام عبدالله بن بشیر (یا بشیر بن عبدالله ) برخاست و گفت : من نخستین پذیراى این دعوتم و در حمایت امام و پایدارى در رزم رجزى خواند.
مردان طایفه گرد حبیب جمع شدند و دعوتش را پاسخ مثبت دادند. 90 نفر گرد آمدند و همراه حبیب براى پیوستن به حسین علیه السلام بیرون آمدند. مردى از طایفه به نام فلان بن عمرو، شبانه نزد عمر سعد آمد و خبر داد. وى ازرق بن حارث را با 400 سوار، همراه آنکه خبر آورده بود، به سوى بنى اسد فرستاد. آن گروه که همراه حبیب مى آمدند، با این سواران در کنار فرات به هم رسیدند، تا اردوگاه امام حسین علیه السلام فاصله اندکى بود. بین آن دو گروه درگیرى پیش آمد. حبیب بر سر ازرق بن حارث فریاد زد: تو با ما چه کار دارى ؟ ما را رها کن و با دیگرى دربیفت . ازرق نپذیرفت . مردان بنى اسد چون دیدند توان مقابله با سپاه عمر سعد را ندارند، پراکنده شده به قبیله خود برگشتند، از بیم آنکه ابن سعد آنان را تحت فشار قرار دهد و شبیخون بزند، شبانه کوچ کردند. حبیب نزد امام آمد و خبر داد. امام فرمود: لاحول ولا قوه الا بالله العلى العظیم. 2
تشنگى بر امام حسین علیه السلام و همراهانش صدمه زد. امام حسین علیه السلام بیلچه اى برداشت و پشت خیمه بانوان آمد. نوزده قدم به طرف قبله گاه برداشت . آنجا زمین را کند و چشمه اى شیرین جوشید. امام حسین و همه همراهانش آب نوشیدند و ظرفها و مشکها را پر کردند. آنگاه چشمه خشکید و اثرى از آن دیده نشد
دست یافتن به چشمه آب
آن سپاه برگشتند تا در کنار فرات فرود آمدند و بین امام و یارانش با آب فاصله انداختند.
تشنگى بر امام حسین علیه السلام و همراهانش صدمه زد. امام حسین علیه السلام بیلچه اى برداشت و پشت خیمه بانوان آمد. نوزده قدم به طرف قبله گاه برداشت . آنجا زمین را کند و چشمه اى شیرین جوشید. امام حسین و همه همراهانش آب نوشیدند و ظرفها و مشکها را پر کردند. آنگاه چشمه خشکید و اثرى از آن دیده نشد.
این خبر به ابن زیاد رسید، به عمر سعد نامه نوشت که شنیده ام حسین چاهها مى کند و به آب مى رسد و خود و یارانش آب مى نوشند. همین که نامه ام رسید، تا مى توانى از حفر چاه حسین و اصحابش جلوگیرى کن و بر آنان تنگ بگیر و نگذار حتى قطره اى آب بنوشند و با آنان چنان کن که با عثمان کردند.
ابن سعد بشدت سخت گرفت و عمرو بن حجاج زبیدى را با سپاهى انبوه مامور حفاظت از قسمت از شریعه فرات کرد که مقابل اردوگاه حسین علیه السلام بود. آن سپاه وارد شریعه آب شدند. 3
طبرى گوید: عمر سعد، عمرو بن حجاج را با 500 سوار فرستاد. آنان کنار فرات فرود آمدند و نگذاشتند حسین علیه السلام و اصحابش قطره اى آب بردارند. این سه روز قبل از شهادت حسین علیه السلام بود. عبدالله بن ابى حصین به امام مى گفت : اى حسین ! این آب را نمى بینى که مثل دل آسمان است . به خدا قطره اى از آن نخواهى نوشید تا از تشنگى بمیرى . امام حسین علیه السلام فرمود: خدایا! او را تشنه بکش و هرگز او را نیامرز.
حمید بن مسلم گوید: به خدا او را در بیماریش عیادت کردم . به خداى یکتا قسم آن قدر آب مى خورد تا شکمش بر مى آمد و قى مى کرد؛ باز هم آب مى نوشید؛ دوباره شکمش باد مى کرد اما سیراب نمى شد. چنین بود تا آنکه مرد. 4
جنگ بر سر آب
چون تشنگى بر حسین علیه السلام و اصحابش شدت یافت ، شبانه برادرش عباس را با سى سوار و بیست پیاده و بیست مشک فرستاد تا آنکه نزدیک آب رسیدند. عمرو بن حجاج گفت : کیستى ؟ نافع بن هلال گفت : من پسر عموى تو هستم ، از یاران حسین علیه السلام . آمده ام از این آبى بنوشم که شما مانع شده اید. گفت : بنوش ! گوارا! نافع گفت : واى بر تو! چگونه آب بنوشم در حالى که حسین و همراهانش از تشنگى مى میرند؟ گفت : راست مى گویى ، ولى ما ماموریم و چاره اى جز اطاعت فرمان نداریم . نافع همراهانش را صدا زد، وارد فرات شدند. عمرو هم سربازانش را صدا کرد تا نگذارند. بین آن دو گروه بر سر آب پیکار سختى در گرفت . عده اى مى جنگیدند و گروه دیگر مشکها را پر مى کردند. مشکها پر شد و تعدادى از سربازان عمرو بن حجاج کشته شدند، اما از یاران امام کسى کشته نشد. این گروه با آب به اردوگاه خود برگشتند. حسین علیه السلام و همراهانش آب نوشیدند. عباس را آن روز لقب (سقا )دادند.5
پی نوشت ها:
1. سوره بقره ، آیه 14.
2. همان ، ص 242.
3. همان .
4. تاریخ طبرى ، ج 3، ص 311.
5. مقتل الحسین خوارزمى ، ج 1، ص 244.
منبع:مقتل امام حسین (علیه السلام(،گردآورنده : گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم ،ترجمه : جواد محدثى
سلام
ســـلام مــن بــه مـحـرم، مـحـرم گــــل زهــرا
بـه لطـمههـای ملائـک بـه مــاتـم گــل زهـرا
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه تشنـگی عـجـیـبـش
بـه بـوی سیـب زمـینِ غـم و حـسین غریـبش
سلام من بـه محـرم بـه غصـه و غــم مـهـدی
به چشم کاسه ی خون و به شال ماتم مـهـدی
سـلام من بــه مـحـرم بـه کـربـلا و جـلالــش
به لحظه های پـرازحزن غرق درد و ملامش
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه حـال خستـه زیـنـب
بـه بــی نـهــایــت داغ دل شـکــستــه زیـنـب
سلام من به محرم به دست ومشک ابوالفضل
بـه نـا امیـدی سقـا بـه سـوز اشـک ابوالفضل
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه قــد و قـامـت اکـبـر
بـه کـام خـشک اذان گـوی زیـر نـیزه و خنجر
سلام من به محرم به دسـت و بـازوی قـاسم
به شوق شهد شهادت حنـای گـیـسـوی قـاسم
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه گـاهـوارهی اصـغـر
به اشک خجلت شاه و گـلـوی پـارهی اصـغـر
سـلام مـن بـه مـحـرم به اضـطـراب سـکـیـنـه
بـه آن مـلـیـکـه، کـه رویش ندیده چشم مدینه
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه عـاشـقـی زهـیـرش
بـه بـازگـشـتـن حُر و عروج خـتـم به خیرش
سلام من بـه محرم بـه مسـلـم و به حـبـیـبش
به رو سپیدی جوُن و به بوی عطر عجیـبـش
سلام من بـه محرم بـه زنگ مـحـمـل زیـنـب
بــه پـاره، پـاره تــن بــی سـر مـقـابـل زیـنـب
سلام من به محـرم به شـور و حـال عیـانـش
سلام من به حسـیـن و به اشک سینه زنـانش
(( إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ، أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ))
برای تسخیر همه روزگار خدا وند گار مردانی را بر صحنه روزگارش افرید تا انان عشق را در مسلخ قربانی حق کنند و بر پای دخرت تنومند فداکاری جوی ایثار را بگذرانند و بر شاخسار آن شکوفه های مروت و محبت و ایمان و تقوای الهی را بیاویزند ، آری این سیر سیر مرغان حقی است که حق گویان بر فراز آسمانها به پرواز در امدند و با رفت و آمدشان خط و سیر و سیره ای را نقش کشیدند که تا ابد مرغان زیرک بر این راه سیر خواهند نمود و بس جاودانه در این پهنا اسمان خواهند درخشید و همینانند که به ق یقین میرسند .
فضاى امروز جامعه ما آگنده از بوی خوش جوانمردی مردان حق همراه و آزین بندی گردیده سالگرد شهدای عرفه است و چه روحانی و چه با صفا می شود کوچه های تو در توی جانبازی و ایثار و فداکاری وقتی که نام نامی بسیجی برده می شود و چه خوشبو و معطر میشود وقتی حرف از جوانمردی و ایثار مردان مرد بسیج به میان می آید .
این روزها در حالی به استقبال هفته بسیج میرویم که فتنه سال 88 و حوادثى که در پى آن به بار نشست بر همگان معلوم کرد که بسیجیان خامنه اى بسیار مظلوم تر از بسیجیان خمینى هستند .
وقتى که تن آن بسیجى عزیز را مقابل چشم هزاران نفر عریان کردند به راستى کسى دلش به حال بسیجیان سوخت ؟ ، وقتى که قوم الظالمین با چوب و سنگ بر تن بسیجیان و با فحش و ناسزا بر روحشان زخم میزدند چرا کسى به دادشان نرسید ؟ ، آن زمان که چادر از سر خواهرانمان و چفیه از گردن بردادرانمان میکشیدند آیا کسى نداى هل من ناصر بسیجیان را شنید ؟ .
آنچه که از جور زمانه بر بسیجیان خامنه اى رفت در کامشان از عسل هم شیرین تر است ، زیرا آنها به راستى دریافته اند که تنها راه سعادت این جهان پیروى از ولایت است و آنگاه که فریاد زدند لبیک یا خامنه اى ، میدانستند که در این راه همانا با کسانى مواجه هستند که صد پله از منافقین و معارضینى که به مقابله با بسیجیان خمینى برخاسته اند بدتر و از دین و انسانیت دورترند , در این راه و در مقابله با قوم خوارج بسیجیان امروز آماده مقابله با همه کس و همه چیز هستند و از دشمن تا به دندان مسلح کوچکترین حراسى ندارند و هر زخم که در راه دفاع و سیانت از حریم ولایت و انقلاب بر میدارند نشان افتخارى است براى آن ها و ذخیره اى براى آخرتشان ... سر خم مى سلامت شکند اگر سبویى .
یاد و خاطره بسیج و بسیجی همواره در دفتر معرفت الهی ثبت و بر این همه دلدادگی خدا وند گواهی میدهد ، انفاس خوش قدسی مردان رهسپار کوی بسیجی در دیار ما تا ابد پیچیده و ماندگار خواهد بود ، امروز نام بسیج یاد آور خاطره بزرگترین و مردمی ترین نهاد انقلابی و برترین مردان تاریخ ما است.
بسیج به تعبیر امام راحل تشکیل آن « یقینا از برکات و الطاف جلیه خداوند تعالی بود » و « شجره طیبه و درخت تناور و پرثمری است که شکوفه های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می دهد. بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته های رفیع آن، اذان رشادت و شهادت سرداده اند ، بسیج میقات پا برهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیت یافتگان آن نام و نشان در گمنامی و بی نشانی گرفته اند ، بسیج لشکر مخلص خدا است که دفتر تشکیل آن را همه مجاهدان ، از اولین تا آخرین امضا نمودند »
بسیج میدان بزرگ امتحان و ابتلای الهی است؛ در اینجا ست که همت وشخصیت برگزیدگان تاریخ شکوفا می گردد و دلسوزان وخدمتگزاران راستین جامعه بشریت از مرفهان بی درد و مسرفین بازشناسی می شوند آری چه خوش حدیثی است که فرمودند:در کشاکش و فراز و نشیب روزگار و تحولات زمانه گوهره مردان بزرگ شناخته می شود یا روشن و دانسته می گردد.
از تمامى افسران عزیز جنگ نرم ودوستان ولایى و ارزشى دعوت میکنیم تا با قرار دادن لوگوى جنبش در سایت یا وبلاگ خود و اضاقه کردن عبارت (( علمداران بسیج )) به دنبال نام سایت یا وبلاگ مانند همیشه با ما یار و همراه باشند ، باشد که فاضى سایبر از عطر خوش بسیج سراسر پر شود .