سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و چون از صفین باز مى‏گشت ، به گورستان برون کوفه نگریست و فرمود : ] اى آرمیدگان خانه‏هاى هراسناک ، و محلتهاى تهى و گورهاى تاریک ، و اى غنودگان در خاک اى بى کسان ، اى تنها خفتگان اى وحشت زدگان شما پیش از ما رفتید و ما بى شماییم و به شما رسندگان . امّا خانه‏ها ، در آنها آرمیدند ، امّا زنان ، به زنى‏شان گزیدند . امّا مالها ، بخش گردیدند . خبر ما جز این نیست ، خبرى که نزد شماست چیست ؟ [ سپس به یاران خود نگریست و فرمود : ] اگر آنان را رخصت مى‏دادند که سخن گویند شما را خبر مى‏دادند که بهترین توشه‏ها پرهیزگارى است . [نهج البلاغه]
مشخصات مدیروبلاگ
 
دست به قلم[283]
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رودصحنه همواره به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
در سوگ آفتاب(امام سجادع)[1] ارشیو آبان ماه 85[1] آرشیو آذر ماه 85[9] آرشیو دی ماه 85[9] آرشیو بهمن ماه 85[16] آرشیو اسفند ماه85[10] آرشیو فروردین ماه86[7] ارشیو اردیبهشت ماه86[6] آرشیو خردادماه86[11] آرشیو تیر ماه86[5] آرشیو مرداد ماه86[7] آرشیو شهریور ماه86[8] آرشیو مهر ماه86[2] آرشیو آبان ماه 86[4] ارشیوآذر ماه86[4] آرشیودی ماه 86[5] آرشیو بهمن ماه 86[3] آرشیو اسفند ماه 86[5] آرشیو فروردین ماه 87[6] آرشیو اردیبهشت ماه 87[8] آرشیو خردادماه 87[1] آرشیو تیر ماه87[5] آرشیو مرداد ماه 87[5] آرشیو شهریور ماه 87[2] آرشیو مهر ماه 87[2] آرشیو آبان ماه87[4] آرشیو آذر ماه 87[3] آرشیو دی ماه سال 87[11] آرشیو بهمن ماه 87[2] آرشیو اسفند ماه 1387[2] آرشیو فروردین ماه 88[2] آرشیو اردیبهشت ماه 88[3] آرشیو خرداد ماه 88[1] آرشیو تیر ماه 88[2] آرشیو مرداد ماه 88[2] آرشیو شهریور ماه 88[1] آرشیو مهرد ماه 88[1] آرشیو آبان ماه 88[2] آرشیو آذر ماه 88[11] آرشیو دی ماه 88[1] آرشیو بهمن ماه 88[4] آرشیو اسفند ماه 88[2] آرشیو فروردین ماه 86[1] آرشیو اردیبهشت 89[1] آرشیوخرداد ماه 89[2] آرشیو شهریور ماه 89[2] آرشیو مهر ماه 89[3] آرشیو آبان ماه89[2] آرشیوآذر ماه 89[5] آرشیو دی ماه 89[4] آرشیو بهمن ماه89[3] آرشیو اسفندماه89[6] آرشیو فروردین ماه 90[3] آرشیو اردیبهشت ماه 90[1] آرشیو خرداد ماه 90[5] آرشیو تیر ماه90[1] آرشیو مرداد ماه 90[1] آرشیو شهریور ماه90[2] آرشیو مهر ماه 90[2] آرشیو آبان ماه 90[3] آرشیو آذر ماه90[3] آرشیو دی ماه 90[5] آرشیو بهمن ماه 90[4] آرشیو اسفند ماه 90[2] آرشیو فروردین ماه 91[3] آرشیو اردیبهشت ماه 91[6] آرشیو خرداد ماه 91[2] آرشیو تیر ماه 91[3] آرشیو شهریورماه 91[1] آرشیو مهر ماه 91[1] آرشیو آبان ماه 91[3] آرشیو آذرماه 91[1] آرشیو دی ماه 91[1] آرشیو بهمن ماه 91[1] آرشیو اسفندماه 91[1] آرشیو اردیبهشت ماه 92[1] آرشیو خرداد ماه 92[1] آرشیو مردادماه 92[3] آرشیو شهریور ماه 92[3] آرشیو مهر ماه 92[4] آرشیو آبان ماه 92[5] آرشیو آذر ماه 92[4] آرشیو اسفند ماه 92[1]
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
عاشق آسمونی پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار فصل ا نتظار وبلاگ شخصی محمدعلی مقامی شکوفه نرگس بندیر سجا ده ای پر از یاس پاییزی سرای اندیشه بوستان نماز پر پرواز ----=>گوناگون<=---- ستاره دریایی ستاره کو شو لو تفحص شهدای(شرهانی) یگان محمدگل .:: رایحه ::. یا د د اشت ها ی شخصی خو د م . حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر شلمچه امام مهدی (عج) اسوه ها گفتگوی دوستانه کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! یادداشتها و برداشتها جـــیرفـــت زیـبا سردار عاشق .: شهر عشق :. رویای شبانه بوی سیب BOUYE SIB قصه بچه بسیجی ایران اسلامی رمز موفقیت تیشه های اشک منطقه آزاد از تبار آسمان رند سیاست وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده welcome to my profile به‌دونه S&N 0511 توشه آخرت به نام وجود باوجودی حسام سرا عشق الهی پیمان دانلود غدیریه تکبیر فصل آگاهی جهاد همچنان باقی است محمد کوچولو فاطیما چفیه وجنات تجری من تحتها الانهار هرچه می خواهد دل تنگت بگو به دادم برس منتظران مهدی(عج) یار کارگر علمدار دین خط بارون یاور 313 لــــیلی وبلاگ گروهی جبهه جهادگران مجازی قافله شهداء سفرهای عاشقانه آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام هیئت حضرت علی اکبر(ع) حب الحسین اجننی احساس ابری ثانیه ها... پیامبر اعظم پیامبر اعظم(صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلم) عدل الهی Divine Justice فقط من برای تو یادداشتهای روزانه رضا سروری عطاری عطار جمهوریت گروه منتظران مهدی .:: گاواره ::. تخیّلات خزان‌زده یک برگ بید صمیمی با خواهرم بسوی ظهور در قلمرو سکوت امید تعقل و تفکر رسم دوستی شیعه مذهب برتر همسفر عشق دهاتی دکتر علی حاجی ستوده قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی آبدارچی پشت خطی.. تنها بازمانده تنها بازمانده نسیم وحی خط سرخ شهادت تنهاترین سردار عشق طلاست سخنان حکیمانه یک پسر دیوانه! خانه اطلاعات آقای آملی لاریجانی عدالت و عادل کجاست؟ قاضی مالخر خاطرات باور نکردنی یک حاج اقا حزب اللهی مدرنیته دیـــــــار عـــــــاشـقـــــان نامه ی زرتشت اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار مسعود رضا نژاد درد دل با خدا صحرا پله...پله...تا خدا! مسیح 313 بانک کتب و مقالات مدیریت پروژه بی سرزمین تر از باد راز و نیاز با خدا خلوت تنهایی داغ عشق احسن ساقی دلتنگی.تنهایی.مهربونی شهادت عموم زیبایی سایه خداوند بر کهکشانهاست گاه به گاه وبلاگ ایران اسلام تابه کجا اینچنین عرفان خوش نظر داستان و راه های توحید جویان بزرگ منتظر حواب ..:: نـو ر و ز::.. جاده خدا تک ستاره هیئت مجازی علی جان حرفای خودمونی من بهارستان بهجان / behjan شیرازی ها ((مجمع شیرازی های مقیم اینترنت )) کریمه اهل بیت باسیدعلی‏تافتح‏قدس‏ومکه بازی بزرگان بازی بزرگان ثقلین رادیوی نسل برتر کسی که مثل هیچکس نیست ازدواج موقت وچالش ها شمیم وصال شمیم وصال معبر عصر انتظار تقاطع چهاردیواری پنجره شبکه علمی حکمت (شهرک مسعودیه) سلما عرفان نسل سومی ا نجمن ستاره های ایرونی ستاره کوشو لو بابای دوست داشتنی آهستان کربلای 6 باز مانده تنها بازمانده تنها شیعیان اهل سنت واقعی اسرار موفقیت یه فلش کار بسیجی بی یار حسن مجتبی نقد مفید مروارید سرخ یادداشت های دیده بان نجف زاده(یاداشت های یک حبرنگار) دلنوشته های دختر شهید فصل آگاهی خاکریز حسن مجتبی بهترین ها طهور اکبر طریق عشق شهید ولایت راهیان نور درد دل با امام زمان شهید سید محمد شریفی جامی از فرهنگ هزار و یک شب وحیدپ اسراییل باید از بین برود در دل نهفته ها عقیدتی ، سیاسی پایگاه بسیج حضرت صاحب الزمان علیه السلام تا شکوفه ی عشق اینک از حال به آینده پلی باید زد....... کانون مهدویت دانشجویان ایران نکته هایی از کتاب مقدس عطش عاشقان علی سبلان سنگ شکن ساقی بده بشارت.... غربت شلمچه فرا خوان مظلومیت غزه فصل انتظار میوه‌ی ممنوعه نشانه تالار اهل البیت یا رب الحسین کلام وحی پایگاه فرهنگی مذهبی بنیان طراوت باران

چشمهایش را بی هدف بین ویترین مغازه‌ها میچرخاند و نگاهش را بدون اینکه دنبال چیز خاصی باشد در بین رنگارنگ اجناس می‌دواند. شلوغی آزارش می‌داد. آدم‌هایی که نگاه‌شان میان ویترینها بود و حرکتشان به سمت جلو، یا پایش را له میکردند و یا تنهاش میزدند. چادرش را محکمتر در دست فشرد. بوی تند ادکلنها در هم ادغام شده بود و ثمرهاش بویی بود که سرش را به سمت گیج رفتن هدایت میکرد. احساس کرد چشمهایش همه آن رنگارنگ را سیاه میبیند. قایقی شده بود در دست امواج.

میخواست قدمهایش را تندتر بردارد تا هرچه زودتر از این شلوغی و ترافیک آدمها خودش را خلاص کند. زیر لب مدام خودش را ملامت میکرد که چرا توی این گرمای طاقت فرسا از خانه زده است بیرون.

اهل بازار آمدن نبود. از همان کودکیش. از همان روزهایی که خاطراتش هم هنوز برایش گنگ و مبهم هستند. از همان روزهایی که هنوز که هنوز است دوست ندارد بیاد بیاورد.

در امتزاج لبخندها و اخمها، اسکناسها بود که از کیفها درمیآمد و دستهای خالی تند و تند پر میشد.

یاد شبهای عید افتاد. یاد شور و شلوغی خیابانها در آن شبهای سال نو. یاد خریدهای شب عید. فضا همان فضا بود. فقط از ماهی قرمز خبری نبود و از کودکانی که به زور لبه چادر مادر را میکشیدند به سمت مغازه ای خاص  که یا توپ داشت یا عروسک.

اصلا دوست نداشت به آن روزها فکر کند.

نه به توپ ، نه به عروسک.

از هر دو متنفربود.

شاید برای همین بود که هرگاه دختربچهای را میدید که بهانه عروسک میگیرد، انگار کل وجودش را آتش می زدند.

هر گاه در دست کودکی توپ میدید ، انگار کل دنیا دور سرش می گشت.

دوباره تصویر همان واقعه جلودیدگانش نقش می بست.

آن واقعه شوم.

آن صدای مهیب. آن انفجار که هستیاش را از او گرفت.

سرش گیج رفت. سعی میکرد خودش را کنترل کند بین آن همه آدم زمین نخورد.

اما . . .

زنگ در به صدا درآمد. بدو رفت در را باز کرد. بابا بود. تازه از جبهه آمده بود. با یک توپ سه رنگ زیبا که برای محمد خریده بود. صدای مادر بود که : « فاطمه ! کیه مامان ؟ مامان بیا عروسکت . . . » هنوز مادر واژه عروسک را کامل تلفظ نکرده بود که همه چیز سیاه شد.

چشم که باز کرد فقط تصویر خانهشان را دید که بیشتر شبیه یک تپه از خاک و آجر بود.

عروسکش را دید در دستهای مادر .

اما گیسوهای عروسک دیگر طلایی و شانه خورده نبود . پریشان بود و قرمز.

توپ کنار حوض افتاده بود . بابا هم . محمد هم . . .

زن همسایه بود که او را بغل کرده بود و از واقعه دور می گرد.

توپ . . . عروسک . . . توپ . . . عروسک. . .

در آن شلوغی و ازدحام آدمها ،زمین خورد .

همه مردم دور و برش جمع شدند.

زنها سعی کردند او را به کنج مغازه ای ببرند .

یکی می گفت آب قند . . .

دیگری میگفت شاید برایش ضرر داشته باشد . . .

صداها برایش مبهم بود . . .

و زیر لب مدام می گفت : توپ . .  عروسک . . .

یک دفعه به خودش آمد .

زنی مدام به صورتش آب خنک می پاشید.

چشم باز کرد .

ممنونم. . .خوبم . . . بهترم .

سرپا شد.

مردم کمی دور و برش را خلوت کردند.

از مغازه بیرون آمد.

رفت آنطرف خیابان .

تاکسی . . . دربست .

راننده از شنیدن واژه دربست سریع ترمز کرد. ماشین پشت سری سپر به سپرش ایستاد.

سرش را از پنجره درآورد و . . .  بگذریم.

به راننده گفت : شهید آباد.

راننده ابروهایش را به تعجب بالا انداخت.

نمی دانست چند دقیقه گذشت که خودش را بالای مزار بابا دید. مادر کمی آنطرفتر بود و محمد هم.

کیفش را باز گرد.

قرآن را درآورد و شروع کرد به زمزمه کردن . . .

بای ذنب قتلت . . .

اشکهایش با خاک های سنگ مزار بابا مخلوط می شد.

نگاهی به مادر . . . نگاهی به بابا و نگاهی به محمد . . .

کمی آب آورد و ریخت در گلدانی که چند هفته پیش، روز مادر ، برای مادرش آورده بود.

خم شد.

زانو زد.

سنگ مزار بابا را بوسید.

بابا جان کل بازار را گشتم و چیزی برایت پیدا نکردم.

شاید این بوسه تمامی عشقم باشد به تو .

به تویی که از من خواستی سرم را بالا بگیرم بدون اینکه بالای سرم باشی.

بابای عزیزم روزت مبارک. 
( یاد و خاطره تمامی پدرهای آسمانی و تمامی رادمردانی که روزی جان را نثار سربلندی سرزمینشان کردند و اگر امروز بودند ، بهترین پدرهای دنیا بودند، گرامی باد )


  
  

سپاس خدای را که بیت الله را با قدوم پدرش(منظور امام حسین (ع) است) مشرف کرد؛ کسی که دیروز بیت بود،[امروز] قبله گردید.

ای ناسپاسان گناهکار آیا راه بیت را بر امام نیکوکاران می بندید؟ چه کسی سزاوارتر به این بیت است از دیگر موجودات؟ و چه کسی نزدیکترین به این خانه است؟ و اگر حکمت های خداوند بلند مرتبه نبود و اسرار بالا و امتحانات موجودات نبود، همانا بیت به سوی ایشان [ امام حسین (ع)] پرواز می کرد؛ قبل از اینکه مردم حجر را لمس کنند، حجر دستانش [ امام حسین (ع)] را استلام می کند و اگر خواست مولای من خواست خداوند رحمن نبود هر آینه بر سر شما مانند بازِ شکاری که بر گنجشکان فرود می آید نازل می شدم.
 
آیا قومی را که مرگ را در کودکی به بازی می گرفتند می ترسانید، در حالیکه الان در مردانگی قرار دارند. همه جانم فدای آقا و مولای همه موجودات که برتر از حیوانات [هستند].
 
هیهات بنگرید سزاوار است از چه کسی پیروی کنید، به کسی که شراب می نوشد [مراد یزید ملعون است] یا کسی که صاحب حوض و کوثر است؛  کسی که در خانه وحی و قرآن است [مراد امام حسین(ع)است] یا کسی که در بیتش اسباب لهو و نجاست است [مراد یزید ملعون است]؛ و یا کسی که در خانه اش نزول آیات [نشانه ها] و [آیه] تطهیر است.
 
شما در غلطی واقع شدید که قریش واقع شدند. چرا که اراده قتل پیامبر(ص) را کردند و شما اراده قتل پسر دختر پیامبرتان را و [این حیله] برای ایشان تا وقتی امیرالمؤمنین(ع) زنده بود ممکن نشد. پس چگونه ممکن است کشتن ابا عبدالله الحسین(ع) تا وقتی که من زنده ام؟
 
بیایید تا به راهش [راه کشتن امام حسین(ع)] آگاهتان کنم؛ پس مبادرت به کشتن من کنید، و گردنم را بزنید تا به مقصودتان برسید. خدا شما را به مقصودتان نرساند و عمرتان و فرزندانتان را کوتاه کند و لعنت خدا بر شما و پدرانتان [که قصد کشتن پیامبر (ص)را داشتند ] باد.
 
.................
 
کتاب مناقب ساده الکرام، تألیف سید عین العارفین هندی، در کتابخانه علامه میر حامد حسین موسوی نیشابوری کشمیری بدست آمده  و در قالب کتابی با عنوان "خطیب کعبه" از سوی علی اصغر یونسیان تألیف شده است

92/8/11::: 7:42 ع
نظر()
  
  

این روزها طعم محرم تمام  دهان ذهنم را پر کرده

این روزها به دنیال لباس های مشکی ام میگردم

این روزها شعر های نوحه و مات را از بر میکنم

این روزها برای رفتن به تکایا باید خانه تکانی قلب کنم

اقا جان میترسم  به محرم نرسم.. و  بار دگر برای تو گربان چا نتوانم کنم

مولایم حال این روزهایم بسیار طوفانی است

گهگاه  با خدا نجوا میکنم... کاش زمان برگردد به عقب و کاروان حسین راهی کربلا نشود

اربابم... یادت هست سال پیش ارزو میکردم  حرم سه ساله بانوی کربلا را زیارت کنم؟؟

ای عزیز بی قرینه  امسال هم جنگ شامیان و تکفیریان ادامه دارد.. و من فکر نکنم امسال هم بتوانم زائر بانویم شوم

آقا جان  کاش کربلا بودم ..به مادرتان قسم ات میدهم مرا در خیل کربلایان قرار دهی

و شما ای بانوی رسول.. ای پیام اور کربلا.. ای همه استادگی و صبر و طاقت  ای قافله سالار باز ماندگان کاروان کربلا

عمه جان این روزها جوانان دلیر و غیور و شهادت طلب در غیبت سلارتان قمر بنی هاشم؛پشت دیوارهای حرم ات

پاسداری و جانفشانی میکنند و چشمانشان به عنایت الهی است و جان میدهند ولی حرم به دشمن هرگز نخواهند داد

ای صبور  این روزها روضه  صبر تو طاقتم را بریده؛  محرم بیا و مرا دریاب... خدایا این روزهایم چه سخت میگذرد

انتظار سخت است

آب را گل نکنید . . .

شاید از دور علمدار حسین، مشک طفلان بر دوش، زخم و خون بر اندام،‌

می رسد تا که از این آب روان، پر کند مشک تهی، ببرد جرعه آبی برساند به حرم،

تا علی اصغر بی شیر رباب، نفسش تازه شود و بخوابد آرام . . .

آب را گل نکنید . . .

که عزیزان حسین، همگی خیره به راهند که ساقی آید،

و به انگشت کرم،‌ گره کور عطش بگشاید . . .

آب را گل نکنید . . . ‌

که در این نزدیکی،‌عابدی تشنه لب و بیمار است،

در تب و گریه اسیر . . .

آب را گل نکنید . . .

که بود مهریه مادرشان، نه همین آب که هر جای دگر،

رود و نهری جاریست، مهر زهرای بتول است،

از همین است که من میگویم،

آب را گل نکنید، آب را گل نکنید . . .

صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله الحسین (ع)


92/8/9::: 11:52 ص
نظر()
  
  

من هم حمایت میکنم

در آستانه برائت از مشرکین بر گزار میشود

با ایمان  و اعتقاد کامل می گوییم : ای مردم بدانید که «دین اسلام»؛ دین رأفت، رحمت، مودّت و دوستی است و پیامبر اسلام(ص) به عنوان رحمت برای عالمیان از جانب خداوند مبعوث به رسالت شده است و هر کجا ندای مظلومی که درخواست کمکی را سر داده باشد، این اسلام  است که مسلمین را بر یاری آن مظلوم بپا میدارد . از همین جهت است که کافران و ظالمان و منافقان در این مسیر همیشه با زخم هایی که از غیرت مسلمین خورده اند دست از سمپاشی و کید و حیله ورزیدن بر نداشته و همواره با  تحریک غیرت مسلمین و مومنین مخصوصا در زمانهایی که مسلمین  به موفقیت های بزرگ دست یافته اند  از هر  مکری در این راه بهره جستند.
و اما مسلیمن و مومنین آگاه همواره با اتحاد و اتخاذ تصمیمات به موقع و مواضع سریع خود  برخورد جانانه ای با این دشمنی ها  داشته اند.و هر ساله در مراسم منسجم و وحدت افرین حج؛ یکپارچه ندای برائت از مشرکین و کفار سر داده و اعلام میدارند که همه مسلمانان در مقابل دشمن مشترک و قسم خورده اسلام ایستاده گی و مبارزه میکنند . امریکا که سر حلقه فتنه گری و دغل بازی و سیاه نمایی است که همواره با نظرات جانبدارانه خود از دولت غاصب و بی هویت اسرائیل حقوق مسلم مردم فلسطین را زیر پا نهاده است
و امروز دشمنان باید بدانند که امت واحده اسلام  با تبعیت از رهبر و مقتدای عظیم الشان همواره گوش به فرمان  رهبری و پیرو دستورات الهی اسلام و ائمه هدی  ؛تمام قد در برابر دشمنی ها ینهان و آشکار ایادی غرب ایستاده گی و مبارزه می کنند. و هرگز دست از مبارزه بر نخواهند داشت مگر اینکه مستکبران به جرم خود اعتراف و دست از ستیزه جویی بر دارند و توبه کنند؛ که این خود باید اثبات شود.
دشمنان گاهیبا تحریر کلمات موهن در کتابی شیطانی و یا اهانت به کتاب آسمانی ما قرآن و یا با تنظیم اهنگ و ساخت فیلم های موهن در جریحه دار کردن روح مسلمانان مخصوصا شیعیان دیگر نخواهند توانست در دل  ایشان ذره ای شک و ریبی  ایجاد کنند؛  بلکه هر بار با اینچنین اقداماتی مسلمین  استوار تر و خروشان تر از قبل بر سر شیاطین روزگار خواهند تاخت و در  اراده خود استوار تر ار پیش در پایبندی به مقدسات و دفاع از انها خواهند بود. چرا که انها امتحان   صدا قت خود را در  گفتار ثابت کرده اند و هر دفعه بد تر از دفعه قبل رفتار کرده و حیله و تزویر بکار گرفتند. و چه بجا ست که در روز برائت مشرکین در همه فضا ها چه حقیقی و چه مجازی کسترش و نشر داده شود.

جبهه وبلاگی غدیر و همه اعضاء این پایگاه  که اکثرا از کاربران و نویسنده های ارزشی و انقلابی و ولایتمداران عرصه رسانه می باشند ؛ ان شالله این فریاد مرگ بر امریکا را تا روز 13 ابان روز مبارزه  با فتنه استکبار را پیگیری کرده و بار دیگر با  انتشار این بیانیه در وبلاگها و سایتها و خبرگزاریهای در فضای سایبر و حقیقی با وحدت کلمه اعلام میدارد که  ما مسلمانان و آزادیخواهان هرگز از مواضع و اهداف و مقدسات خود دست نخواهیم برداشت و همواره در برابر حمله و یورش ناجوانمردانه  دشمنان به هر صورتی که باشد با عزمی راسخ  دفاع خواهیم کرد و مبارزه ما تا شکست و سر خورده گی و ان شالله تا نابودی کفر و ظلم  در جهان از پای ادامه خواهد داشت. اکنون همگی  به اتفاق در جبهه جنگ نرم به مبارزه و رزم خویش ادامه خواهیم داد. اکنون همگی  به اتفاق در جبهه جنگ نرم به مبارزه و رزم خویش ادامه خواهیم داد. از خداوند متعال برای رسیدن به اهداف و استواری و ثبات در این راه کمک و استعانت می طلبیم.

وَ کانَ حَقّاً عَلَینا نَصرُ المُؤمِنین


ادرس سایت جبهه غدیر  http://jwg.ir/

دوستان و یاران و رزمنده های جنگ نرم  این بیانیه و بنر و یا مطالب خود را با نام موج سایبری مرگ بر امریکا  منتشر فرمایند. در صورت تمایل  این پایگاه را از لینک خود باخبر کرده تا در فهرست حامیان  این موج ثبت شود.
ان تنصرو الله ینصر کم و یثبت اقدامکم

  
  

برای خرید نان بیرون آمده بود، اما مأموران رضاخانی او را دست بسته به پادگان بردند تا دوره سربازی را بگذارند! در پادگان دلش گرفت، در حالی که دعای توسل را زمزمه می‌کرد، یاد ماجرایی افتاد و با دلی شکسته جوادالائمه(ع) را صدا زد!

به گزارش فارس، یکی از ویژگی‌های بارز ائمه معصومین(ع) کرامات آن بزرگواران بعد از شهادتشان است، این مردان آسمانی که همواره گوشه‌ای از محبت و مهربانی الهی را با عنایت خاصه خود به تصویر می‌کشند،‌ در شرایط سخت و دشوار زندگی محبان خود را تنها نمی‌گذارند و به یاری آن‌ها می‌شتابند.
 
داستان کرامت امام جواد(ع) به یکی از شاعران اهل بیت(ع) در زمان رضاخان شاهدی بر این مدعاست که توسط حجت‌الاسلام سیدحسین هاشمی‌نژاد روایت شده است:
 
 
*ماجرای آزاد شده امام جواد(ع) و معاف شدن از سربازی در ارتش رضاخان
 
یک شاعری در مشهد به نام «فاخر تبریزی» بود، زمان رضاشاه ملعون رفته بود نان بخرد؛ مأموران آمدند او را گرفتند و به پادگان برای سربازی بردند، این بنده خدا هم که دو تا بچه داشت، خیلی ناراحت شد، دلش شکست و گفت: خدایا! زن و بچه من سر سفره منتظر نان هستند، بعد شروع به خواندن دعای توسل کرد، تا به نام آقا جوادالائمه(ع) رسید: «یا اَباجَعْفَرٍ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا التَّقِىُّ الْجَوادُ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ»!
 
گفت: دلم شکست، گفتم: آقا! شما آن امامی هستی که آمدی زندان دست غلام پدرت «اباصلت» را گرفتی و از جلوی چشم همه مأموران بیرونش بردی و هیچ کس هم متوجه نشد، آقا! منم غلام آستان پدرت علی بن موسی الرضا(ع) هستم، بیا دست من را هم بگیر و از این پادگان نجات بده!
 
همین طور که دعای توسل را می‌خواندم و گریه می‌کردم، یک مرتبه دیدم زمین و هوا نورانی شد، وجود اقدس جوادالائمه(ع) تشریف آوردند، دست مرا پسر فاطمه(س) در دستش گرفت، از جلوی تمام سربازها و سرهنگ‌ها برد و هیچ کس من را ندید، حضرت(ع) من را نجات داد.
 
فردای آن روز یک سرهنگی من را در خیابان دید، گفت: فلانی! ما کاری به تو نداریم، از سربازی معافی! ولی تو را به خدا بگو چطور شد، در پادگان بسته بود، ‌این همه میله، نرده و مأمور! تو کجا رفتی؟! همه حیران و سرگردانند.
 
گفتم: برو رفقایت را منزل ما بیاور، وضو بگیرید، مؤدب بنشینید تا به همه شما بگویم آزاد شده چه کسی هستم!
 
اینها همه آمدند و نشستند، گفتم: من دعای توسل خواندم به جوادالائمه(ع) گفتم، آقا همان طور که غلام پدرت «اباصلت» را نجات دادی، بیا دست من را بگیر و از این پادگان نجات بده، یک مرتبه جوادالائمه(ع) دست من را گرفت و از جلوی چشم شما من را بیرون برد، من شما را می‌دیدم، اما شما من را نمی‌دیدید.
 
برای شنیدن ماجرای این کرامت دردانه رضوی به روایت حجت‌الاسلام هاشمی‌نژاد از لینک زیر اقدام کنید: 

  
  

مسابقه "ابلاغ غدیر" با این اهداف برگزار میشود برای اطلاعات هر چه بیشتر به  سایت  ابلاغ غدیر مراجعه کنید


اهداف مسابقه سراسری «ابلاغ غدیر»
تقرب به حضرت حق سبحانه و تعالی و انجام دستور الهی
آشنایی با عید غدیر خم و تکالیف عملی آن و گسترش فرهنگ عید غدیر خم در جهان
تشویق و حمایت از تولید محتوای غنی و تجمیع اطلاعات و مفاهیم عید غدیرخم در فضای مجازی
جریان سازی اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی و خنثی سازی جریان های غلط و منحرف از عید غدیر خم
ارتقاء محتوای اسلامی بر پایه عید غدیرخم با بهره گیری از تکنولو‍‍ژی و هنر روز فضای مجازی
ارزیابی وبلاگ ها جهت برنامه ریزی های راهبردی و حمایت در آینده
شناسایی و معرفی وبلاگ نویسان عید غدیر خم و وبلاگ های الگو
حمایت از ایده ها و استعداد های خلاق و تاثیر گزار در حوزه فضای مجازی بخصوص وبلاگ نویسی
تقویت پاسخگویی به نیاز ها و دغدغه های قشر جوان و فرهیخته
اطلاع رسانی فعالیت های بلاگرهای ولایی و ایجاد تعامل در بین وبلاگ ها
تقویت اخلاق و باور های شیعی با استفاده از فن بیان و هنر در رسانه وبلاگ و فضای مجازیبه لطف خداوند متعال و یاری و مدد صاحب غدیر حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، و با توکل بر حضرت احدیت و توسل بر حضرات معصومین علی الخصوص اولین مدافع غدیر حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها، بر آن شدیم تا حرکتی را در راستای ترویج هرچه بیشتر عید بزرگ غدیر خم ایجاد نماییم، و در حد توان خود بکوشیم تا پیام غدیر را به گوش جهانیان برسانیم، و خود را در جریان دریای بی کران این عید بزرگ که از روز 18 ذی الحجه سال دهم هجرت آغاز شده و در تمام اعصار جاریست و تا ابد ادامه خواهد داشت بیندازیم به امید اینکه در روزی که کنار حوض کوثر بر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وارد می شویم شرمنده نباشیم و از دستان ساقی کوثر از آن شراب بهشتی بنوشیم، نه اینکه در زمره کسانی باشیم که با امر رسول الله و به دست امیرالمؤمنین از کنار این حوض رانده شویم


92/7/8::: 3:42 ع
نظر()
  
  

«دحو الارض» مطابق با بیست و پنجم ماه ذی‌القعده، روزی است که خداوند با نظر به کره زمین، به جهان خاکی حیات بخشید، از این روز، بخش‌هایی از کره زمین ـ که سراسر از آب بود ـ شروع به خشک شدن کرد تا کم کم به شکل یک چهارم خشکی‌های امروزی درآمد.

 

مطابق روایات، اولین نقطه ای که از زیر آب سر برآورد، مکان کعبه شریف و بیت الله الحرام بود.

«دَحو» به معنای گسترش است و برخی نیز آن را به معنای تکان دادن چیزی از محلِ اصلی اش تفسیر کرده‌اند، منظور از «دحوالارض» (گسترده شدن زمین) این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آب‌های حاصل از باران های سیلابیِ نخستین فراگرفته بود، این آب‌ها، به تدریج در گودال‌های زمین جای گرفتند و خشکی‌ها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده‌تر شدند

ادامه مطلب...

  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ قرآن را تفسیر کردند... آیه آیه... شرح کردند... شرحه شرحه... ورق ورق... اربا اربا...


+ سرشکستن امام سجاد ع) امام سجّاد س?م الله عل?ه سر خود را به ?اد مص?بت پدرش شکست امام سجاد س?م الله عل?ه به مناسبت? که مصائب امام حس?ن س?م الله عل?ه را شن?دند ) کس? برای ا?شان مصائب? را ?اد آوری کرد » قام عل? طوله و نطح الجدار بوجهه فکسر انفه و شج ّ رأسه و سال دمه عل? صدره و خر ّ مغشّ?ا عل?ه من شدة الحزن و البکاء « تمام قد حضرت ا?ستاد و صورت خود را به د?وار منزل کوب?د پس ب?ن? آنحضرت و سر ا?شان شکست


+ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
+ امام کاظم(سلام الله علیه): مردى از قم مردم را به حق فرا مى‏خواند و بر گرد او مردمانى فراهم مى‏آیند که چونان پاره‏هاى آهن استوارند، طوفان‏ها آنها را به لرزه نمى‏اندازد و از جنگ خسته نمى‏شوند و بزدلى نشان نمى‏دهند، به خدا توکّل دارند و فرجام از آنِ پرهیزگاران است. میزان الحکمة ج 2 ص
+ بیانیه زنجیره فجرآفرینان ؛ جبهه وبلاگی غدیر


+ 5هزارتا صلوات برای سلامتی مادرم تا کی تموم بشه خدا میدونه


+ انسان یا انسانیت یا انسان بودن/به حقیقت آدمی باش


+ هرگز کاری جز برای رضای خدا نکن_ سیدشهیدان اهل قلم مرتضی آوینی.. کجایی ای راوی فتح


+ توی پیام رسان مشغول باشید


+ توی این گرما.......به به