سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که به آنچه می داند عمل کند، خداوند دانش آنچه را نمی داند به او ارزانی می دارد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
مشخصات مدیروبلاگ
 
دست به قلم[283]
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رودصحنه همواره به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
در سوگ آفتاب(امام سجادع)[1] ارشیو آبان ماه 85[1] آرشیو آذر ماه 85[9] آرشیو دی ماه 85[9] آرشیو بهمن ماه 85[16] آرشیو اسفند ماه85[10] آرشیو فروردین ماه86[7] ارشیو اردیبهشت ماه86[6] آرشیو خردادماه86[11] آرشیو تیر ماه86[5] آرشیو مرداد ماه86[7] آرشیو شهریور ماه86[8] آرشیو مهر ماه86[2] آرشیو آبان ماه 86[4] ارشیوآذر ماه86[4] آرشیودی ماه 86[5] آرشیو بهمن ماه 86[3] آرشیو اسفند ماه 86[5] آرشیو فروردین ماه 87[6] آرشیو اردیبهشت ماه 87[8] آرشیو خردادماه 87[1] آرشیو تیر ماه87[5] آرشیو مرداد ماه 87[5] آرشیو شهریور ماه 87[2] آرشیو مهر ماه 87[2] آرشیو آبان ماه87[4] آرشیو آذر ماه 87[3] آرشیو دی ماه سال 87[11] آرشیو بهمن ماه 87[2] آرشیو اسفند ماه 1387[2] آرشیو فروردین ماه 88[2] آرشیو اردیبهشت ماه 88[3] آرشیو خرداد ماه 88[1] آرشیو تیر ماه 88[2] آرشیو مرداد ماه 88[2] آرشیو شهریور ماه 88[1] آرشیو مهرد ماه 88[1] آرشیو آبان ماه 88[2] آرشیو آذر ماه 88[11] آرشیو دی ماه 88[1] آرشیو بهمن ماه 88[4] آرشیو اسفند ماه 88[2] آرشیو فروردین ماه 86[1] آرشیو اردیبهشت 89[1] آرشیوخرداد ماه 89[2] آرشیو شهریور ماه 89[2] آرشیو مهر ماه 89[3] آرشیو آبان ماه89[2] آرشیوآذر ماه 89[5] آرشیو دی ماه 89[4] آرشیو بهمن ماه89[3] آرشیو اسفندماه89[6] آرشیو فروردین ماه 90[3] آرشیو اردیبهشت ماه 90[1] آرشیو خرداد ماه 90[5] آرشیو تیر ماه90[1] آرشیو مرداد ماه 90[1] آرشیو شهریور ماه90[2] آرشیو مهر ماه 90[2] آرشیو آبان ماه 90[3] آرشیو آذر ماه90[3] آرشیو دی ماه 90[5] آرشیو بهمن ماه 90[4] آرشیو اسفند ماه 90[2] آرشیو فروردین ماه 91[3] آرشیو اردیبهشت ماه 91[6] آرشیو خرداد ماه 91[2] آرشیو تیر ماه 91[3] آرشیو شهریورماه 91[1] آرشیو مهر ماه 91[1] آرشیو آبان ماه 91[3] آرشیو آذرماه 91[1] آرشیو دی ماه 91[1] آرشیو بهمن ماه 91[1] آرشیو اسفندماه 91[1] آرشیو اردیبهشت ماه 92[1] آرشیو خرداد ماه 92[1] آرشیو مردادماه 92[3] آرشیو شهریور ماه 92[3] آرشیو مهر ماه 92[4] آرشیو آبان ماه 92[5] آرشیو آذر ماه 92[4] آرشیو اسفند ماه 92[1]
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
عاشق آسمونی پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار فصل ا نتظار وبلاگ شخصی محمدعلی مقامی شکوفه نرگس بندیر سجا ده ای پر از یاس پاییزی سرای اندیشه بوستان نماز پر پرواز ----=>گوناگون<=---- ستاره دریایی ستاره کو شو لو تفحص شهدای(شرهانی) یگان محمدگل .:: رایحه ::. یا د د اشت ها ی شخصی خو د م . حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر شلمچه امام مهدی (عج) اسوه ها گفتگوی دوستانه کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! یادداشتها و برداشتها جـــیرفـــت زیـبا سردار عاشق .: شهر عشق :. رویای شبانه بوی سیب BOUYE SIB قصه بچه بسیجی ایران اسلامی رمز موفقیت تیشه های اشک منطقه آزاد از تبار آسمان رند سیاست وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده welcome to my profile به‌دونه S&N 0511 توشه آخرت به نام وجود باوجودی حسام سرا عشق الهی پیمان دانلود غدیریه تکبیر فصل آگاهی جهاد همچنان باقی است محمد کوچولو فاطیما چفیه وجنات تجری من تحتها الانهار هرچه می خواهد دل تنگت بگو به دادم برس منتظران مهدی(عج) یار کارگر علمدار دین خط بارون یاور 313 لــــیلی وبلاگ گروهی جبهه جهادگران مجازی قافله شهداء سفرهای عاشقانه آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام هیئت حضرت علی اکبر(ع) حب الحسین اجننی احساس ابری ثانیه ها... پیامبر اعظم پیامبر اعظم(صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلم) عدل الهی Divine Justice فقط من برای تو یادداشتهای روزانه رضا سروری عطاری عطار جمهوریت گروه منتظران مهدی .:: گاواره ::. تخیّلات خزان‌زده یک برگ بید صمیمی با خواهرم بسوی ظهور در قلمرو سکوت امید تعقل و تفکر رسم دوستی شیعه مذهب برتر همسفر عشق دهاتی دکتر علی حاجی ستوده قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی آبدارچی پشت خطی.. تنها بازمانده تنها بازمانده نسیم وحی خط سرخ شهادت تنهاترین سردار عشق طلاست سخنان حکیمانه یک پسر دیوانه! خانه اطلاعات آقای آملی لاریجانی عدالت و عادل کجاست؟ قاضی مالخر خاطرات باور نکردنی یک حاج اقا حزب اللهی مدرنیته دیـــــــار عـــــــاشـقـــــان نامه ی زرتشت اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار مسعود رضا نژاد درد دل با خدا صحرا پله...پله...تا خدا! مسیح 313 بانک کتب و مقالات مدیریت پروژه بی سرزمین تر از باد راز و نیاز با خدا خلوت تنهایی داغ عشق احسن ساقی دلتنگی.تنهایی.مهربونی شهادت عموم زیبایی سایه خداوند بر کهکشانهاست گاه به گاه وبلاگ ایران اسلام تابه کجا اینچنین عرفان خوش نظر داستان و راه های توحید جویان بزرگ منتظر حواب ..:: نـو ر و ز::.. جاده خدا تک ستاره هیئت مجازی علی جان حرفای خودمونی من بهارستان بهجان / behjan شیرازی ها ((مجمع شیرازی های مقیم اینترنت )) کریمه اهل بیت باسیدعلی‏تافتح‏قدس‏ومکه بازی بزرگان بازی بزرگان ثقلین رادیوی نسل برتر کسی که مثل هیچکس نیست ازدواج موقت وچالش ها شمیم وصال شمیم وصال معبر عصر انتظار تقاطع چهاردیواری پنجره شبکه علمی حکمت (شهرک مسعودیه) سلما عرفان نسل سومی ا نجمن ستاره های ایرونی ستاره کوشو لو بابای دوست داشتنی آهستان کربلای 6 باز مانده تنها بازمانده تنها شیعیان اهل سنت واقعی اسرار موفقیت یه فلش کار بسیجی بی یار حسن مجتبی نقد مفید مروارید سرخ یادداشت های دیده بان نجف زاده(یاداشت های یک حبرنگار) دلنوشته های دختر شهید فصل آگاهی خاکریز حسن مجتبی بهترین ها طهور اکبر طریق عشق شهید ولایت راهیان نور درد دل با امام زمان شهید سید محمد شریفی جامی از فرهنگ هزار و یک شب وحیدپ اسراییل باید از بین برود در دل نهفته ها عقیدتی ، سیاسی پایگاه بسیج حضرت صاحب الزمان علیه السلام تا شکوفه ی عشق اینک از حال به آینده پلی باید زد....... کانون مهدویت دانشجویان ایران نکته هایی از کتاب مقدس عطش عاشقان علی سبلان سنگ شکن ساقی بده بشارت.... غربت شلمچه فرا خوان مظلومیت غزه فصل انتظار میوه‌ی ممنوعه نشانه تالار اهل البیت یا رب الحسین کلام وحی پایگاه فرهنگی مذهبی بنیان طراوت باران

حجت الاسلام عبدالرحیم بیرانوند:شاید بارها و بار ها نام خطبه معروف بی بی دو عالم حضرت صدیق? کبری فاطم? زهرا(س) را شنیده و یا آن را دیده و خوانده باشیم. خطبه ای که بزرگان شرح های زیادی بر آن نوشته اند، اما گاه مطلبی یا چیزی به خاطر معروفیت و در دسترس بودن آن، باعث می شود که آن را نبینیم یا اینکه نسبت به آن دوچار یک نوع روزمرگی شویم.

در اهمیت این خطبه همین بس که اگر شیعه و سنی، بدون تعصب و با انصاف در آن تدبُّر کنند قطعاً حقایق عظیمی بر آنان مکشوف خواهد شد و به نتایج مطلوبی از وقایع پس از رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام دست پیدا خواهند کرد. خطبه ای که تنها ده روز پس از وفات رسول خدا(ص) توسط تنها یادگار آن حضرت در مسجد پیامبر قرائت گردید. یادگارِ پیامبری که مکرّر و به اندک مناسبتی دخترش فاطمه را ستایش می فرمود. دختِ پیامبری که وقتی وارد می شد پیامبر جلو پایش بلند می شد و پیشانی اش را می بوسید آن گاه می فرمود: «فاطمه پاره ی تن من است! و دل و جانِ درون من است. پس هر کس او را بیازارد، مرا آزارده و هر کس مرا آزار دهد،خدا را آزار داده است.»(1)


اما این خطبه را با واقع نگری و مطالعه در روایات دیگر و گوشه های تاریخ باید از حدّ یک سخنرانی حماسه ای و یا اظهار مصیبت و شکایت از این که اوضاع عادی که در عصر حیات پیامبر وجود داشته و پایان یافته است خارج کرد، حتی نباید به عنوان اعتراض به سیاست مالی و اقتصادی دولت انتخابی – که بر اساس شورا شکل یافته – یا به عنوان موضوع شخصی، یعنی درخواست مساحتی از زمین که ذخیره اقتصادی یک خانواده است و یا نزاع مادی بر سر سرزمین معین به اسم «فدک» و یا دست یابی به سرزمین «غله خیز» تلقی کرد، بلکه «فدک»، رمز قیامی تاریخی است که از حدود حجاز گذشته و پایه ریز حکومت جهانی می باشد.«فدک»، انقلابی است که تاریخِ پس از خود را تشکیل خواهد داد. فدک، انقلاب علیه سیاست دولتِ وقت و برای برگرداندن خلافت عظمای الهی و اصلاح ملتی است که با نادیده گرفتن همه ی زحمات و خون دل ها می خواهد به جاهلیّت نخست برگردد. اگر در طی خطبه صحبتی از مطالبه ی میراث و یا نحله (پیش کشی) به میان آمده مربوط به آن مقداری است که مرتبط به زعامت کبری و حکومت جهانی می شود و به عبارت واضح تر صحبت از اسلام و کفر و نفاق و مسئله نص و شورا است. قسمت عمده ی خطبه مُعرِّف وجود مقدس امیرالمومنین(ع) و یادآورِ فداکاریها و جان فشانی ها و مقاومت های علی (ع) در ایجاد اسلام و دوران ضعف آن و نیز مشخص کننده حق مسلّم اهل بیت (ع) و چگونگی بازگشت جاهلیت در لباس اسلام و نیز چگونگی از دست رفتن سعادت مسلمانان و سپردن کاری به این عظمت به دست نا اهل و گرفتاری در فتنه ای بزرگ است.

اما همانطور که ذکر شد تنها ده روز پس از وفات پیامبر (ص)(2) آنگاه که صدیق? کبری فاطمه (س) هم? شهود و دلایل خود را در مطالبه ی حقش «فدک» ارائه کرد و جناب ابوبکر از پذیرش آنها خوداری نمود و چیزی از ماترک رسول خدا(ص) و بخشش او را به وی، باز پس نداد، آن بانو تصمیم گرفت که موضوع را در برابر همه ی مسلمانان مطرح کند و اصحاب و یاران پدرش را به یاری طلبد. از این رو بنا به گفته ی محدثان و مورخان، رو به سوی مسجد پیامبر(ص) آورد.(3)

علّامه عسکری در کتاب «سقیفه» به نقل از ابوبکر جوهری در شرح این واقعه چنین می نویسد:

وقتی فاطمه دریافت که ابوبکر تصمیم دارد که فدک را به او باز پس ندهد،روسری خود را بر سر کشید و چادری بر خود پیچید و به میان گروهی از زنان از بستگانش ،در حالی که دامن پیراهنش پاهای شریفش را پوشانده بود و همچون پیامبر خدا (ص) قدم بر می داشت،به مسجد درآمد و بر ابوبکر که در میان گروهی فشرده از مهاجر و انصار و دیگران نشسته بود، وارد شد. پس ، پرده ای پیش رویش کشیدند. آنگاه (صدیق? کبری حضرت زهرا) ناله ای از دل کشید که مردم را سخت منقلب کرد و به شدت به گریه انداخت و مجلس متشنج شد.پس اندکی درنگ کرد تا جوشش آنان فرو نشیند و ناله ها و خروششان به آرامی گراید. سپس، سخن را به سپاس و ستایش خدای عزّ و جلّ گشود و درود بر پیامبر خدا فرستاد و سپس گفت:(4)

ثُمَّ قالَت:

ایّهاالناسُ. أنَا فاطِمةُ و أبی مُحَمَّد. أقُولُها عَوداً عَلی بُدءً. « لَقَد جاءکُم رَسُولٌ مِن أنفُسِکُم عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم حَرِیصٌ عَلَیکُم بِالمُوءمِنینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» توبه 129- فَإن تَعرَفوُهُ تَجِدُوهُ أبِی دُونَ آباتکُم. وَ أخابنِ عَمِّی دُونَ رِجالِکُم. فَبَلَغ النِّذارَة. صادِعاً بِالرِّسالةِ.مائِلاً عَن مَدرَجَةِ المُشرِکینَ. ضارِبَاً لِثَبَجِهِم،آخِذاً بِکَظمِهِم. یَهشِمُ الأصنامَ وَ یَنکُثُ الهامَّ

«سپس گفت: مردم. چنانکه در آغاز سخن گفتم:من فاطمه ام و پدرم محمد (ص) است « همانا پیغمبری از میان شما بسوی شما آمد که رنج شما بر او دشوار بود، و به گرویدنتان امیدوار و بر موءمنان مهربان و غمخوار» (توبه 129). اگر او را بشناسید می بینید او پدر من است، نه پدر زنان شما. و برادر پسر عموی من است نه مردان شما. او رسالت خود را به گوش مردم رساند. و آنانرا از عذاب الهی ترساند. فرق و پشت مشرکان را بتازیانه ی توحید خست. و شوکت بت و بت پرستان را در هم شکست.»(5)

اما قصد نگارنده از این مختصر نه شرح تمام آن چیزی است که آن روز در تاریخ صدر اسلام گذشت و نه شرح تمام خطب? حضرت(س)، که علما و بزرگان اسلام بر آن شرح های بسیار و وزینی نوشته اند بلکه پرداختن و تأمل در این فراز از خطبه است که بانوی دو عالم (س) خود را به مردم این چنین معرفی می کنند: ایّهاالناسُ. أنَا فاطِمةُ و أبی مُحَمَّد. أقُولُها عَوداً عَلی بَدءً.

حال پرسش اساسی این است که براستی چرا حضرت صدیق? کبری(س) باید خود را برای مردم به اسم و نَسَب معرفی کند؟ آیا مردم فاطمه و پدرش رسول الله را نمی شناختند؟ مگر نه آنکه مردمی که فاطمه برایشان سخن می گفت مسلمان بوده اند و دین خود را از پدر او داشتند؟ و در مسجدی نشسته بودند که مُزیَّن به نام پدرش بود؟ و مگر نه آنکه خلیفه ای که در مسجد حضور داشت و مخاطب اصلی سخنان صدیق? کبری(س) بود، به تازگی بر جای پدرش تکیه زده و خود را جانشین پیامبر خدا می داند؟! پس چرا باید فاطمه بگوید: ای مردم من فاطمه ام و پدرم محمد(ص) است؟

آنچه در پاسخ مجموع این سوالات به نظر نگارنده می رسد این است که: یقیناً این نوع معرفی کردن نه یک معرفی ابتدایی و برای شناساندن خود به مخاطبان و یا بیگانگانی است که او را هرگز ندیده و نمی شناسند بلکه گوشزد و تلنگری است برای آنان که اتفاقاً او و نَسَبَش را به خوبی می شناسند اما عوامل و اتفاقات گوناگون باعث یک سری محافظه کاری، مغالطه کاری و مصلحت اندیشی های نفسانی در وجودشان گردیده است و حاضر شده اند به هر قیمتی که شده چشم بر روی واقعیت ها و حقایق عالم ببندند.شاید هیچ گاه نمی دانستند که با سکوت مصلحت گون? خویش قرار است چه خیانت عظمایی در حق اسلام و آینده اسلام کنند. که «إن الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم» سوره رعد آیه 11

به قول مرحوم، علامه دکتر شهیدی (ره): «این سخنان (فاطمه) در آن روز در حقیقت اعلام خطری بود. خطری که نه تنها مهاجر و انصار، بلکه رژیم حکومت و آینده ی نظام اسلامی را تهدید می کرد. آنروز مردم پایان کار را نمیدیدند. ندانستند که مهتری از قریش به خاندان امیه و سپس به فرزندان ابوسفیان و تیره حکم بن عاص و مروانیان می رسد. و سرانجام آتشی سر می زند که سراسر شرق و سپس حجاز و شام و مغرب اسلامی را فرا می گیرد... دوران امتیاز های قبیله ای و نژادی تجدید گردید. دو دستگی و بلکه چند دستگی چهره ی زشت خود را نمایان ساخت . دیگر بار قحطانی و عدنانی رو در روی هم ایستادند و چنان بهم افتادند که گویی ایام العرب از نو زنده گشته است.» (6)

بنابراین صدیقه کبری(س) با معرفی خود و اصل و نَسَبَش می خواهد تا مردم بدانند که چه کسی و با چه فضایلی و دارای چه جایگاه و مقامی در مقابل آنهاست و می خواهد تا با معرفی خویش - که همانا سیدة النساء العالمین مِن الأوّلین و الآخرین و صدیق? کبری و تنها فرزند پیامبرشان است – با رهنمود های حکیمانه اش، مردم را از خواب غفلتی که در آن به سر می برند، بیدار نماید.

نکت? دیگر آنکه در این فراز حضرت(س)، از واژه «یا ایّها الناس» استفاده می نماید نه مثلاً از واژ? «ایّهاالمومنون» و «ایّهاالمهاجرین» و «ایّهاالأنصار»، تا شامل هم? طوائف و قبائل از زن و مرد و از سیاه و سفید، عرب و عجم ، کافر و مومن ،منافق و مسلمان باشد. یعنی ای مردم، هر مسلکی که دارید آیا میدانید چه کسی با شما سخن می گوید؟ منم فاطمه دختر پیامبر!

اما در جهت تبیین و روشن شدن هرچه بیشتر مطلب فوق الذّکر، سری زدیم به شرح هایی که برخی از بزرگان دین و مذهب بر این خطب? شریفه نوشته اند، در این بین باید اشاره ای داشته باشم به کتاب شریف شرح خطب? حضرت زهرا(س) اثر آیت الله سید عزالدین حسینی زنجانی(دام ظله) که الحق و الإنصاف اگر نگویم بی نظیر است اما باید گفت در نوع خود کم نظیر می باشد.لذا هم اینجا حقیر خواندن آن را به خوانندگان محترم توصیه می نمایم.

جناب آیت الله سید عزالدین حسینی زنجانی در شرح این فراز از خطبه حضرت زهراء(س) چنین می گوید:

«در این فراز، فاطمه (س) با استفاده از شیوه های جاری در اصول محاکمات، ابتدا به معرفی خود می پردازد. چه این که حکم، تابع موضوع آن است. و زمانی که موضوع حکم ثابت شد، قهراً حکم آن ثابت می گردد. از این رو می بینیم فاطمه نخست می فرماید: من فاطمه هستم! پدرم محمد است! تأکید می کند من فاطمه هستم. وقتی فاطمه بودن ثابت شد، صدیقه بودن، و سیدة نساءالعالمین من الاولین و الآخرین بودن ثابت می شود، پس هرچه می گوید حق محض است. فاطمه به آن مردم فریب خورده که سخنان او را می شنیدند، بر این نام تأکید می کند که احدی با آن نام ناآشنا نیست و مکرر این نام را همراه با احترام فراوان و عظمت از زبان پیامبر شنیده بودند. وقتی مردم فهمیدند فاطمه فاطمه است،دیگر ثبوت حکم ضروری است و آنچه می گوید راست و عین حقیقت است».(7)

ایشان در ادامه می افزاید:«اما پس از معرفی خود، با تأکید می فرماید: أقول عوداً و بدءً، اولین و آخرین سخنم است. چنین تأکیدی برای اتمام حجت است. بنابراین چنین گفته ای غلط و تجاوز از حق و عدالت نخواهد بود.چه این که تجاوز از حق به دو جهت است:

1. انسان به راه خطا برود ولی قصد صواب داشته باشد. از آن به «قصور» تعبیر می شود. مثل افرادی که در جست و جوی حق هستند اما دچار اشتباه می شوند.

2. انسان عمداً از حق تجاوز نماید و از روی هوای نفس،حق را نادیده بگیرد که آن را «شطط» و به تعبیر دیگر «تقصیر» می گویند. بر این اساس، صدیق? طاهره تأکید می کند که گفتارم نه از روی قصور «و لا أقول ما أقول غلطاً» و نه از روی شطط و تقصیر است بلکه حق و محض واقع است.»(8)

همچنین آیت الله مکارم شیرازی نیز در توضیح این فراز از خطبه که بی بی فاطمه زهرا(س) فرمودند «ایّهاالناسُ. أنَا فاطِمةُ و أبی مُحَمَّد. أقُولُها عَوداً عَلی بُدءً.» چنین می گوید:

«حضرت(س) قبل از هر چیز خودش را به جمعیت معرفی می کند و عذر و بهانه ها را از آنها می گیرد، تا کسی نگوید من بی خبر بودم و دختر پیامبر را نشناختم و گرنه به یاریش بر می خاستم.

او مخصوصاً روی نسبتش به پیامبر (ص) تکیه می کند، و ارتباطش با علی (ع) را بازگو می نماید، سپس تآکید می کند که آنچه را می گویم عین حقیقت است، سخنی را نسنجیده نمی گویم و کلمه ای بی حساب بر زبان نمی آورم. درست بشنوید و ببینید چه می گویم، پس مسئولیت عظیم خود را در برابر این حادثه در یابید!(9)

گر چه پرداختن به هم? ابعاد این قضیه در حکم مثنوی هفتاد من کاغذ شدن است و باید به گونه ای باشد که از حوصله خوانندگان محترم خارج نشود اما زبان حال روایات در فضایل بی بی دوعالم صدیق? کبری(س) نیز همین را بیان می کند که؛ من فاطمه هستم و شما علاقه پیغمبر را نسبت به من می دانید. من پاره تن رسولم، من نور چشم محمد(ص) هستم، من سرور زنان عالمم و من صدیقه محدثه هستم. و نَحنُ وَسیلَتُهِ فِی خَلقِه وَ نَحنُ خاصَّتُه وَ مَحَلُّ قُدسِه وَ نَحنُ حُجَّتُه فی غَیبِه وَ نَحنُ وَرَثَهُ أنبیائِه؛ «و ما اهل بیت رسول خدا(ص) وسیله ارتباط خدا با مخلوقاتیم ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاکی ها، ما دلیل های روشن خداییم و وارث پیامبران الهی.» (10)

فَجَعَلَ اللهُ...اِطاعَتَنا نِظاماً لِلمِلَّةِ وَ اِمامَتَنا أماناً لِلفِرقَة؛

«خدا اطاعت و پیروی از ما اهل بیت را سبب برقراری نظم اجتماعی در امت اسلامی و امامت و رهبری ما را عامل وحدت و درامان ماندن از تفرقه ها قرار داده است.»(11)

ای مردم( فریب خود? ساده اندیش و دل بسته به دنیای فانی ) من فاطمه ام که از اول تا آخر زندگیم جز حق نگفتم و زبانم جز به صدق باز نشده است. پس اگر دنیا، شما را کر و کور کرده به یاد آورید و متذکر شوید که من دختر پیامبرم.

آری بهای خطبه آتشین و آخرینِ زهرا چیزی جز آتش و دود و درب نیم سوخته و دیوار به خون رنگین شده و شهادت نشد و این پایانی بود بر یک آغاز، آغاز مظلومیت مردی که به خاطر حفظ دست آوردهای اسلام و حرمت پیامبر و امتش شمشیرش را غلاف نمود و از دست سران قوم و سرداران سپاه اسلام زانوی غم در بغل گرفت و بهای حضور سرخش در میادین نبرد، شد درد و دل با چاه و سکوت غم باری همچون خار در چشم و استخوان در گلو و در نهایت دست و پا زدن با فرق شکسته در محراب خون. و سر منشأ ریخته شدن خون حسین را نیز باید در بهای خطبه ی مادرش زهرا جستجو کرد... والبته راه و پیام این خاندان همین است: سفید زندگی کنیم تا سرخ بمیریم....

پی نوشتها:

1. کشف الغمه، ص124. کنزل العمال،ج 6 ص 220. صحیح ترمزی،ج2،ص 319

2. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 4 ص 97

3. این موضوع در کتاب سقیفه ابوبکر جوهری، بنا به روایت ابن ابی الحدید معتزلی و بلاغات النساء احمد ابن ابی طیفور بغدادی آمده است. بلاغات النساء ص 12-18. احتجاج طبرسی ج1 ص 253 چاپ انتشارات اسوه نیز این مطلب نقل شده است.

4. سقیفه،علامه سید مرتضی عسکری ص 125 انتشارات دانشکده اصول دین1387

5. زندگانی فاطمه زهراء (س) ، سید جعفر شهیدی ص130

6. همان،ص 268

7. شرح خطبه حضرت زهراء(س)،آیت الله سید عزالدین حسینی زنجانی، ص 414 انتشارات بوستان کتاب چاپ یازدهم 1390

8. همان، ص 317

9. زهرا برترین بانوی جهان،آیت الله مکارم شیرازی، ص 176 انتشارات سرور چاپ دوم 1376

10. منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خویی) ج20 ، ص97 - شرح‌ نهج‌ البلاغه‌ ابن‌ ابی‌ الحدید، ج16‌، ص211 روایت از حضرت زهرا(س)

11. الاحتجاج علی اهل اللجاج (طبرسی)ج1 ، ص99 روایت از حضرت زهرا(س)


  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ قرآن را تفسیر کردند... آیه آیه... شرح کردند... شرحه شرحه... ورق ورق... اربا اربا...


+ سرشکستن امام سجاد ع) امام سجّاد س?م الله عل?ه سر خود را به ?اد مص?بت پدرش شکست امام سجاد س?م الله عل?ه به مناسبت? که مصائب امام حس?ن س?م الله عل?ه را شن?دند ) کس? برای ا?شان مصائب? را ?اد آوری کرد » قام عل? طوله و نطح الجدار بوجهه فکسر انفه و شج ّ رأسه و سال دمه عل? صدره و خر ّ مغشّ?ا عل?ه من شدة الحزن و البکاء « تمام قد حضرت ا?ستاد و صورت خود را به د?وار منزل کوب?د پس ب?ن? آنحضرت و سر ا?شان شکست


+ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
+ امام کاظم(سلام الله علیه): مردى از قم مردم را به حق فرا مى‏خواند و بر گرد او مردمانى فراهم مى‏آیند که چونان پاره‏هاى آهن استوارند، طوفان‏ها آنها را به لرزه نمى‏اندازد و از جنگ خسته نمى‏شوند و بزدلى نشان نمى‏دهند، به خدا توکّل دارند و فرجام از آنِ پرهیزگاران است. میزان الحکمة ج 2 ص
+ بیانیه زنجیره فجرآفرینان ؛ جبهه وبلاگی غدیر


+ 5هزارتا صلوات برای سلامتی مادرم تا کی تموم بشه خدا میدونه


+ انسان یا انسانیت یا انسان بودن/به حقیقت آدمی باش


+ هرگز کاری جز برای رضای خدا نکن_ سیدشهیدان اهل قلم مرتضی آوینی.. کجایی ای راوی فتح


+ توی پیام رسان مشغول باشید


+ توی این گرما.......به به